پرش به محتوا

شهریار جاده‌ها؛ سفرنامه ناصرالدین شاه به عتبات: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'تدارك ' به 'تدارک'
جز (جایگزینی متن - ':ت' به ': ت')
جز (جایگزینی متن - 'تدارك ' به 'تدارک')
خط ۸۱: خط ۸۱:
«امشب معيّر الممالك، پاشا و عثمانى‌ها را مهمانى ميز فرنگى كرده است» و در اين مهمانى بيان شده است كه ميهمانان مسلمان در يك كشور اسلامى و در يك شهر كاملا مذهبى علنا در مجلس شراب نوشيده و ناصرالدين شاه به آن چنين اشاره مى‌كند، «پاشا بعد از شام نطقى در اتحاد دولتين كرده تواس زده بود، يعنى شراب خورده بود».
«امشب معيّر الممالك، پاشا و عثمانى‌ها را مهمانى ميز فرنگى كرده است» و در اين مهمانى بيان شده است كه ميهمانان مسلمان در يك كشور اسلامى و در يك شهر كاملا مذهبى علنا در مجلس شراب نوشيده و ناصرالدين شاه به آن چنين اشاره مى‌كند، «پاشا بعد از شام نطقى در اتحاد دولتين كرده تواس زده بود، يعنى شراب خورده بود».


براى اين سفر اردوى بسيار مفصل و سنگينى از هر جهت فراهم شده بود و براى اين مسافرت هر نوع تشريفاتى را تدارك ديده بودند، به طورى كه خود شاه از اين كه در مدت مسافرت هيچ گونه بارانى نيامده و مزاحمتى براى اردو فراهم نشده است و اردو با راحتى توانسته است، اين سفر را انجام دهد بسيار شادمان است.
براى اين سفر اردوى بسيار مفصل و سنگينى از هر جهت فراهم شده بود و براى اين مسافرت هر نوع تشريفاتى را تدارکديده بودند، به طورى كه خود شاه از اين كه در مدت مسافرت هيچ گونه بارانى نيامده و مزاحمتى براى اردو فراهم نشده است و اردو با راحتى توانسته است، اين سفر را انجام دهد بسيار شادمان است.


در اين كتاب از اوضاع و احوال اطرافيان و رفتار و حركات آنها كاملا آگاه مى‌شويم و خواننده، به خوبى از طمع و مال‌اندوزى و اخلاق و حركات آن‌ها باخبر مى‌شود، خود شاه ازدواج «اعتمادالسلطنه» با دختر «عمادالدوله» حاكم کرمانشاهان را شرح مى‌دهد، شرح اين عروسى بسيار جالب است، پرخورى، خست و پول‌دوستى «اعتمادالسلطنه» كاملا تشريح شده است: «در جايى كه همه شام خوردند او را هم برده بودند، آتش‌بازى مى‌كردند، پاچه خيزك مى‌انداختند [كه] به كلاه و گردن مردم مى‌رفت. پدر و مادر عرفانچى و عمادالدوله را فحش مى‌دادند مردم. به عرفانچى گفته بودند شام نخور [او كه] گرسنه بوده است، يك نان بزرگ را لوله كرده با پنير خورده بود بعد [كه] برده بودند اندرون شيرين‌پلو آورده بودند كه با عروس بخورد، يك قاب شيرين‌پلو خورده بود. ينگه‌ها، گيس سفيدها، گفته بودند: اين گاو است يا داماد، اين چه چيز است.»
در اين كتاب از اوضاع و احوال اطرافيان و رفتار و حركات آنها كاملا آگاه مى‌شويم و خواننده، به خوبى از طمع و مال‌اندوزى و اخلاق و حركات آن‌ها باخبر مى‌شود، خود شاه ازدواج «اعتمادالسلطنه» با دختر «عمادالدوله» حاكم کرمانشاهان را شرح مى‌دهد، شرح اين عروسى بسيار جالب است، پرخورى، خست و پول‌دوستى «اعتمادالسلطنه» كاملا تشريح شده است: «در جايى كه همه شام خوردند او را هم برده بودند، آتش‌بازى مى‌كردند، پاچه خيزك مى‌انداختند [كه] به كلاه و گردن مردم مى‌رفت. پدر و مادر عرفانچى و عمادالدوله را فحش مى‌دادند مردم. به عرفانچى گفته بودند شام نخور [او كه] گرسنه بوده است، يك نان بزرگ را لوله كرده با پنير خورده بود بعد [كه] برده بودند اندرون شيرين‌پلو آورده بودند كه با عروس بخورد، يك قاب شيرين‌پلو خورده بود. ينگه‌ها، گيس سفيدها، گفته بودند: اين گاو است يا داماد، اين چه چيز است.»
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش