۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ':ت' به ': ت') |
جز (جایگزینی متن - 'تدارك ' به 'تدارک') |
||
| خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
«امشب معيّر الممالك، پاشا و عثمانىها را مهمانى ميز فرنگى كرده است» و در اين مهمانى بيان شده است كه ميهمانان مسلمان در يك كشور اسلامى و در يك شهر كاملا مذهبى علنا در مجلس شراب نوشيده و ناصرالدين شاه به آن چنين اشاره مىكند، «پاشا بعد از شام نطقى در اتحاد دولتين كرده تواس زده بود، يعنى شراب خورده بود». | «امشب معيّر الممالك، پاشا و عثمانىها را مهمانى ميز فرنگى كرده است» و در اين مهمانى بيان شده است كه ميهمانان مسلمان در يك كشور اسلامى و در يك شهر كاملا مذهبى علنا در مجلس شراب نوشيده و ناصرالدين شاه به آن چنين اشاره مىكند، «پاشا بعد از شام نطقى در اتحاد دولتين كرده تواس زده بود، يعنى شراب خورده بود». | ||
براى اين سفر اردوى بسيار مفصل و سنگينى از هر جهت فراهم شده بود و براى اين مسافرت هر نوع تشريفاتى را | براى اين سفر اردوى بسيار مفصل و سنگينى از هر جهت فراهم شده بود و براى اين مسافرت هر نوع تشريفاتى را تدارکديده بودند، به طورى كه خود شاه از اين كه در مدت مسافرت هيچ گونه بارانى نيامده و مزاحمتى براى اردو فراهم نشده است و اردو با راحتى توانسته است، اين سفر را انجام دهد بسيار شادمان است. | ||
در اين كتاب از اوضاع و احوال اطرافيان و رفتار و حركات آنها كاملا آگاه مىشويم و خواننده، به خوبى از طمع و مالاندوزى و اخلاق و حركات آنها باخبر مىشود، خود شاه ازدواج «اعتمادالسلطنه» با دختر «عمادالدوله» حاكم کرمانشاهان را شرح مىدهد، شرح اين عروسى بسيار جالب است، پرخورى، خست و پولدوستى «اعتمادالسلطنه» كاملا تشريح شده است: «در جايى كه همه شام خوردند او را هم برده بودند، آتشبازى مىكردند، پاچه خيزك مىانداختند [كه] به كلاه و گردن مردم مىرفت. پدر و مادر عرفانچى و عمادالدوله را فحش مىدادند مردم. به عرفانچى گفته بودند شام نخور [او كه] گرسنه بوده است، يك نان بزرگ را لوله كرده با پنير خورده بود بعد [كه] برده بودند اندرون شيرينپلو آورده بودند كه با عروس بخورد، يك قاب شيرينپلو خورده بود. ينگهها، گيس سفيدها، گفته بودند: اين گاو است يا داماد، اين چه چيز است.» | در اين كتاب از اوضاع و احوال اطرافيان و رفتار و حركات آنها كاملا آگاه مىشويم و خواننده، به خوبى از طمع و مالاندوزى و اخلاق و حركات آنها باخبر مىشود، خود شاه ازدواج «اعتمادالسلطنه» با دختر «عمادالدوله» حاكم کرمانشاهان را شرح مىدهد، شرح اين عروسى بسيار جالب است، پرخورى، خست و پولدوستى «اعتمادالسلطنه» كاملا تشريح شده است: «در جايى كه همه شام خوردند او را هم برده بودند، آتشبازى مىكردند، پاچه خيزك مىانداختند [كه] به كلاه و گردن مردم مىرفت. پدر و مادر عرفانچى و عمادالدوله را فحش مىدادند مردم. به عرفانچى گفته بودند شام نخور [او كه] گرسنه بوده است، يك نان بزرگ را لوله كرده با پنير خورده بود بعد [كه] برده بودند اندرون شيرينپلو آورده بودند كه با عروس بخورد، يك قاب شيرينپلو خورده بود. ينگهها، گيس سفيدها، گفته بودند: اين گاو است يا داماد، اين چه چيز است.» | ||
ویرایش