۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'دايرة المعارف' به 'دايرةالمعارف') |
جز (جایگزینی متن - 'ناصر الدين' به 'ناصرالدين') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
در فاصله سالهاى 801 تا 815ق بارها بين شام و مصر سفر كرد و شاهد بسيارى از وقايع از جمله حريق مجدد دمشق توسط تيمور لنگ بود. در 803ق در حلب به خدمت علاّن نايب شهر درآمد. سپس چون علان از بيم سلطان فرارى شد، وى مدتى در خفا زيست، ليكن با وساطت صدر الدين ابن آدمى به خدمت نايب دمشق، شيخ محمودى درآمد. آنگاه دمرداش را كه در طرابلس بر فرنگان پيروز شده بود، مدح گفت و بر اثر آن، به دمشق رفت و كار کتابت ديوان او را به عهده گرفت. در 813ق كه الملك الناصر به دمشق وارد مىشد، دوباره مدتى پنهان شد و در 814ق به حلب رفت. بىگمان طى همين سالها بود كه وى فرصت تأليف و تصنيف يافت. | در فاصله سالهاى 801 تا 815ق بارها بين شام و مصر سفر كرد و شاهد بسيارى از وقايع از جمله حريق مجدد دمشق توسط تيمور لنگ بود. در 803ق در حلب به خدمت علاّن نايب شهر درآمد. سپس چون علان از بيم سلطان فرارى شد، وى مدتى در خفا زيست، ليكن با وساطت صدر الدين ابن آدمى به خدمت نايب دمشق، شيخ محمودى درآمد. آنگاه دمرداش را كه در طرابلس بر فرنگان پيروز شده بود، مدح گفت و بر اثر آن، به دمشق رفت و كار کتابت ديوان او را به عهده گرفت. در 813ق كه الملك الناصر به دمشق وارد مىشد، دوباره مدتى پنهان شد و در 814ق به حلب رفت. بىگمان طى همين سالها بود كه وى فرصت تأليف و تصنيف يافت. | ||
پس از قتل فرج برقوق در 815ق1412/م چون شيخ محمودى، با نام المؤيد ابوالنصر زمام امور را در قاهره به دست گرفت، ابن حجة را همراه خويش به آن ديار برد و نديم و شاعر مخصوص خود ساخت و سپس بر مناصب عالى برگماشت. بدينسان، ابن حجة اعتبارى فراوان و ثروتى كلان فراهم آورد. وى نمونهاى از نامههاى خود را كه در همين روزگار نوشته و مربوط به 819ق است، در کتاب «ثمرات الاوراق» نقل كرده است. پس از چندى، ابن حجه متصدى ديوان انشا در دربار ملك مؤيد شد. او را به حكم وظايفى كه داشت، غالباً در التزام ركاب ملك مىيابيم. در سفرى كه ملك به بلاد روم كرد، وى شرح سفر و فتوحات سلطان را در شمال شام و آسياى صغير به نثرى نسبتاً مغلق و مسجع شرح داده كه در «ثمرات الاوراق» مىتوان يافت. البته در اكثر اين موفقيتها كه نصيب او مىشد، نبايد تأثير قاضى | پس از قتل فرج برقوق در 815ق1412/م چون شيخ محمودى، با نام المؤيد ابوالنصر زمام امور را در قاهره به دست گرفت، ابن حجة را همراه خويش به آن ديار برد و نديم و شاعر مخصوص خود ساخت و سپس بر مناصب عالى برگماشت. بدينسان، ابن حجة اعتبارى فراوان و ثروتى كلان فراهم آورد. وى نمونهاى از نامههاى خود را كه در همين روزگار نوشته و مربوط به 819ق است، در کتاب «ثمرات الاوراق» نقل كرده است. پس از چندى، ابن حجه متصدى ديوان انشا در دربار ملك مؤيد شد. او را به حكم وظايفى كه داشت، غالباً در التزام ركاب ملك مىيابيم. در سفرى كه ملك به بلاد روم كرد، وى شرح سفر و فتوحات سلطان را در شمال شام و آسياى صغير به نثرى نسبتاً مغلق و مسجع شرح داده كه در «ثمرات الاوراق» مىتوان يافت. البته در اكثر اين موفقيتها كه نصيب او مىشد، نبايد تأثير قاضى ناصرالدين بارزى را فراموش كرد. وى كه خود منشى مخصوص سلطان بود، ابنحجه را تا مقام شيخوخت ادباى مصر بركشيد. ابنحجه در «خزانة الادب» صريحاً به اين مسأله اعتراف كرده و وى را مشوق خويش مىشمارد. | ||
ابن حجه با همه خوش خلقى و جوانمردى، بسيار مغرور و متكبر بود و در ديگر شعرا به چشم شاگردان خويش مىنگريست و سرقتهاى ادبى ايشان را آشكار مىساخت و بدينسان، موجب رنجش و آزار آنان مىگرديد. از اين رو همينكه بزرگترين حامى او يعنى ملك مؤيد در 830ق1427/م درگذشت، شاعران كه كينه وى را به دل داشتند، فرصت را غنيمت شمرده، به هجو او پرداختند و در هجاهاى خويش از هيچ سخن گزندهاى فروگذار نكردند و حتى خضاب بستن او را در كهنسالى، به باد ريشخند گرفتند. | ابن حجه با همه خوش خلقى و جوانمردى، بسيار مغرور و متكبر بود و در ديگر شعرا به چشم شاگردان خويش مىنگريست و سرقتهاى ادبى ايشان را آشكار مىساخت و بدينسان، موجب رنجش و آزار آنان مىگرديد. از اين رو همينكه بزرگترين حامى او يعنى ملك مؤيد در 830ق1427/م درگذشت، شاعران كه كينه وى را به دل داشتند، فرصت را غنيمت شمرده، به هجو او پرداختند و در هجاهاى خويش از هيچ سخن گزندهاى فروگذار نكردند و حتى خضاب بستن او را در كهنسالى، به باد ريشخند گرفتند. |
ویرایش