تحفه (در اخلاق و سیاست): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ميكند' به 'می‌كند'
جز (جایگزینی متن - 'ميپردازد' به 'می‌پردازد')
جز (جایگزینی متن - 'ميكند' به 'می‌كند')
خط ۵۱: خط ۵۱:




" تحفه (در اخلاق و سياست)" كتابى اخلاقى و تاريخى است كه به پند و نصيحت ملوك پرداخته و در ضمن آن، شرح مختصرى از تاريخ اسلام(از پيامبر (صل الله عليه وآله) تا آخرين خليفه عباسى) را بيان ميكند.
" تحفه (در اخلاق و سياست)" كتابى اخلاقى و تاريخى است كه به پند و نصيحت ملوك پرداخته و در ضمن آن، شرح مختصرى از تاريخ اسلام(از پيامبر (صل الله عليه وآله) تا آخرين خليفه عباسى) را بيان می‌كند.


جاى نام مؤلف آن در نسخه اصلى خالى بوده و از متن كتاب هم نشانه و قرينهاى بدست نميآيد كه ما را در شناختن وى يارى كند ولى احتمال می‌رود كه مؤلف آن، ميرزا شرف‌الدين فضل الله ابن عبدالله قزوينى (نزديك 640-740) كه «المعجم في آثارملوك العجم» را براى نصرةالدين احمد نوشته است، باشد.
جاى نام مؤلف آن در نسخه اصلى خالى بوده و از متن كتاب هم نشانه و قرينهاى بدست نميآيد كه ما را در شناختن وى يارى كند ولى احتمال می‌رود كه مؤلف آن، ميرزا شرف‌الدين فضل الله ابن عبدالله قزوينى (نزديك 640-740) كه «المعجم في آثارملوك العجم» را براى نصرةالدين احمد نوشته است، باشد.
خط ۷۳: خط ۷۳:




توضيحات يارشاطر، غرض از انتشار اين مجموعه را چنين معرفى ميكند كه آثار مهم زبان فارسى، كه مهمترين ميراث فرهنگى ما بشمار می‌رود، با روش انتقادى و دقت علمى به طبع رسيده و در دسترس طالبان قرار گيرد.
توضيحات يارشاطر، غرض از انتشار اين مجموعه را چنين معرفى می‌كند كه آثار مهم زبان فارسى، كه مهمترين ميراث فرهنگى ما بشمار می‌رود، با روش انتقادى و دقت علمى به طبع رسيده و در دسترس طالبان قرار گيرد.


وى روش اصلى طبع اين اثر را، همان روشى كه در كشورهاى غربى در طبع انتقادى اينگونه متون متداول است، ميداند كه بر اساس رعايت حق قضاوت براى خوانندگان تدوين ميشوند. يعنى كسى كه تدوين و تصحيح متنى را به عهده دارد، با آنكه در روشن ساختن آن ميكوشد و خواننده را برحسب اطلاع و درايت خويش به متن درستِ اصلى راهنمايى ميكند، درك و سليقه خود را حاكم مطلق نميشمارد و همه نكاتى را كه ممكن است موجب تعبير ديگرى بشود نيز، ضبط ميكند.
وى روش اصلى طبع اين اثر را، همان روشى كه در كشورهاى غربى در طبع انتقادى اينگونه متون متداول است، ميداند كه بر اساس رعايت حق قضاوت براى خوانندگان تدوين ميشوند. يعنى كسى كه تدوين و تصحيح متنى را به عهده دارد، با آنكه در روشن ساختن آن ميكوشد و خواننده را برحسب اطلاع و درايت خويش به متن درستِ اصلى راهنمايى می‌كند، درك و سليقه خود را حاكم مطلق نميشمارد و همه نكاتى را كه ممكن است موجب تعبير ديگرى بشود نيز، ضبط می‌كند.


مصحح در مقدمه، بعد از توضيح شيوههاى نگارش كتب اخلاقى، به بيان احتمالاتى در مورد مؤلف كتاب، نسخه اصلى و مآخذ تصحيح متن می‌پردازد.
مصحح در مقدمه، بعد از توضيح شيوههاى نگارش كتب اخلاقى، به بيان احتمالاتى در مورد مؤلف كتاب، نسخه اصلى و مآخذ تصحيح متن می‌پردازد.
خط ۸۱: خط ۸۱:
ديباچه مؤلف ضمن حمد و ثناى خداوند متعال، نعت رسول اكرم(صل الله عليه وآله)، ائمه اطهار (عليهم اسلام) و ياران ايشان، شيوه تقديم كتاب به يوسف شاه را بيان و ابواب كتاب را نام ميبرد.
ديباچه مؤلف ضمن حمد و ثناى خداوند متعال، نعت رسول اكرم(صل الله عليه وآله)، ائمه اطهار (عليهم اسلام) و ياران ايشان، شيوه تقديم كتاب به يوسف شاه را بيان و ابواب كتاب را نام ميبرد.


باب اول در ذكر فضائل واليان با عدل و داد بوده و ضمن ذكر احاديثى از پيامبر (صل الله عليه وآله) در تكريم ايشان، حكاياتى درمورد حاكمان عادل و ظالم بيان ميكند. از آن جمله حكايتى است كه بيان ميكند: در زمين مغرب زالى (پيرزن) باغى داشت كه در غايت بركت بود، چنانكه از يك نيشكر يك قدح پر ميشد. چون حكايت اين بركت به سمع شاه رسيد، با خود انديشيد كه آنجا را تصاحب كند و بدين منظور عزم آنجا كرد. پيرزن به شكرانه قدوم شاه كمر خدمت به ميان بسته و بقدر وسع، ماحضرى مهيا كرد. شاه حكايت نيشكر درميان آورد. زال زمين بوسه داد و گفت اين حكايت كه عرضه داشتهاند، مطابق واقع است. ملك فرمود كه خواهم تا به چشم خويش ببينم. زن قدح برداشت و نيشكر بيفشرد. قدح پرنشد، در عدد ديگر ضمّ كرد، وفا ننمود. ملك متعجب شده و پرسيد اين چه حالتست؟ زال گفت مگر ملك قصد كرده كه اين بستان بستاند؟ ملك آگاه شده و با خود عهد كرد كه چنين نكند. پس زال را گفت ديگر باره عصر كن. چون بفشرد، به حالت اول قدح پر شد. ملك چون اين ماوقع بديد، زال را اكرام كرده و التزام نمود باقى عمر طريق عدل و داد بپيمايد.
باب اول در ذكر فضائل واليان با عدل و داد بوده و ضمن ذكر احاديثى از پيامبر (صل الله عليه وآله) در تكريم ايشان، حكاياتى درمورد حاكمان عادل و ظالم بيان می‌كند. از آن جمله حكايتى است كه بيان می‌كند: در زمين مغرب زالى (پيرزن) باغى داشت كه در غايت بركت بود، چنانكه از يك نيشكر يك قدح پر ميشد. چون حكايت اين بركت به سمع شاه رسيد، با خود انديشيد كه آنجا را تصاحب كند و بدين منظور عزم آنجا كرد. پيرزن به شكرانه قدوم شاه كمر خدمت به ميان بسته و بقدر وسع، ماحضرى مهيا كرد. شاه حكايت نيشكر درميان آورد. زال زمين بوسه داد و گفت اين حكايت كه عرضه داشتهاند، مطابق واقع است. ملك فرمود كه خواهم تا به چشم خويش ببينم. زن قدح برداشت و نيشكر بيفشرد. قدح پرنشد، در عدد ديگر ضمّ كرد، وفا ننمود. ملك متعجب شده و پرسيد اين چه حالتست؟ زال گفت مگر ملك قصد كرده كه اين بستان بستاند؟ ملك آگاه شده و با خود عهد كرد كه چنين نكند. پس زال را گفت ديگر باره عصر كن. چون بفشرد، به حالت اول قدح پر شد. ملك چون اين ماوقع بديد، زال را اكرام كرده و التزام نمود باقى عمر طريق عدل و داد بپيمايد.


باب دوم، با عنوان آنچه با رعيّت مغبون است، سفارشاتى به واليان دارد و امورى كه والى، خود بنفسه بايد متصدى آنها بوده و مجال مشاركت غير در آنها متصورنيست را، متذكر ميشود. از جمله تدبير و تربيت اهل حرم و خدم و نيز تفحص احوال قضات، نوّاب، ارباب جاه (صاحبان مناصب دولتى)، امراء و اركان دولت [ تا اگراز بوادر اقوال و صوادر افعال ايشان چيزى ناپسنديده شرع و عرف ظاهر شود، بگوشمال بأس و بؤس خوش ايشانرا تأديب فرمايد و آن منصب بدو سالم نگذارد.]  
باب دوم، با عنوان آنچه با رعيّت مغبون است، سفارشاتى به واليان دارد و امورى كه والى، خود بنفسه بايد متصدى آنها بوده و مجال مشاركت غير در آنها متصورنيست را، متذكر ميشود. از جمله تدبير و تربيت اهل حرم و خدم و نيز تفحص احوال قضات، نوّاب، ارباب جاه (صاحبان مناصب دولتى)، امراء و اركان دولت [ تا اگراز بوادر اقوال و صوادر افعال ايشان چيزى ناپسنديده شرع و عرف ظاهر شود، بگوشمال بأس و بؤس خوش ايشانرا تأديب فرمايد و آن منصب بدو سالم نگذارد.]  
خط ۸۹: خط ۸۹:
در باب چهارم صفاتى كه نظام ملك و دولت منوط به مراعات آنان بوده و سعادت دنيا و آخرت در گرو اتصاف به آنهاست بيان ميشود. مانند عفو، قهر، حزم(دورانديشى) و....
در باب چهارم صفاتى كه نظام ملك و دولت منوط به مراعات آنان بوده و سعادت دنيا و آخرت در گرو اتصاف به آنهاست بيان ميشود. مانند عفو، قهر، حزم(دورانديشى) و....


باب پنجم در پى ذكر مآثر ملوك در جهاندارى، حكاياتى از حاكمان بنى اميه و بنى عباس و اعمال و سخنان ايشان را بيان ميكند.
باب پنجم در پى ذكر مآثر ملوك در جهاندارى، حكاياتى از حاكمان بنى اميه و بنى عباس و اعمال و سخنان ايشان را بيان می‌كند.


آنچه در باب ششم آمده، سخنان پندآميز و حكمتآموز حكام و واليانى چون منوچهر، معتصم عباسى، عبدالملك مروان، منصور دوانيقى، انوشيروان، بهرام گور و جمشيد است. از بهرام گور منقول است كه: «چنان باش كه مردم از تو در آسايش باشند، چنان مباش كه تو از مردم درآسايش باشى. چنان باش كه چون بميرى برهى، نه چنان كه چون بميرى خلق از تطاول تو بارز رهند.»
آنچه در باب ششم آمده، سخنان پندآميز و حكمتآموز حكام و واليانى چون منوچهر، معتصم عباسى، عبدالملك مروان، منصور دوانيقى، انوشيروان، بهرام گور و جمشيد است. از بهرام گور منقول است كه: «چنان باش كه مردم از تو در آسايش باشند، چنان مباش كه تو از مردم درآسايش باشى. چنان باش كه چون بميرى برهى، نه چنان كه چون بميرى خلق از تطاول تو بارز رهند.»
خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
باب دهم به پند و نصيحت ملوك پرداخته و به آنان متذكر ميشود كه اگر ملِكى تمام گردنكشان و ياغيان را به انقياد خويش وادارد، بازهم از انقراض و نفاد(سپرى شدن و تباهى) مصون نخواهد بود و اگر بى مانع و منازع، تمامى بسيط عالم را متصرف شود، بر قليلى حاكم شده،[ خاصه كه اين دولت هيچ كس را مسلم نبوده است.]
باب دهم به پند و نصيحت ملوك پرداخته و به آنان متذكر ميشود كه اگر ملِكى تمام گردنكشان و ياغيان را به انقياد خويش وادارد، بازهم از انقراض و نفاد(سپرى شدن و تباهى) مصون نخواهد بود و اگر بى مانع و منازع، تمامى بسيط عالم را متصرف شود، بر قليلى حاكم شده،[ خاصه كه اين دولت هيچ كس را مسلم نبوده است.]


با مطالعه كتاب ميتواان چنين استنباط كرد كه مؤلف، سنى مذهب باشد. زيرا از حكام بنى اميه و بنى عباس به خوبى ياد كرده و آنان را خليفه رسول و اميرالمؤمنين خطاب ميكند.
با مطالعه كتاب ميتواان چنين استنباط كرد كه مؤلف، سنى مذهب باشد. زيرا از حكام بنى اميه و بنى عباس به خوبى ياد كرده و آنان را خليفه رسول و اميرالمؤمنين خطاب می‌كند.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش