پرش به محتوا

شرح حدیث «جنود عقل و جهل»: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۳: خط ۴۳:
اين كتاب، يكى از مهم‌ترين آثار قلمى مؤلف بزرگوار و ارزشمندترين تراث اخلاقى بشمار مى‌آيد.
اين كتاب، يكى از مهم‌ترين آثار قلمى مؤلف بزرگوار و ارزشمندترين تراث اخلاقى بشمار مى‌آيد.


تاريخ شروع تأليف كتاب معلوم نيست، ولى تاريخ پايان تأليف آن را مؤلف در آخر كتاب چنين بيان مى‌نمايد: «به اتمام رسيد اين جلد در روز دوم شهر رمضان المبارك هزار و سيصد و شصت و سه در قصبه محلات، در ايامى كه به‌واسطه گرماى هوا از قم به آنجا مسافرت كرده بودم» <ref> متن كتاب، ص429)</ref>.
تاريخ شروع تأليف كتاب معلوم نيست، ولى تاريخ پايان تأليف آن را مؤلف در آخر كتاب چنين بيان مى‌نمايد: «به اتمام رسيد اين جلد در روز دوم شهر رمضان المبارك هزار و سيصد و شصت و سه در قصبه محلات، در ايامى كه به‌واسطه گرماى هوا از قم به آنجا مسافرت كرده بودم» <ref> [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/13779/2/429 متن كتاب، ص429]</ref>.


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۵۷: خط ۵۷:
درباره محتوا و ويژگى‌هاى اين اثر، توجه به نكات زير ضرورى است:
درباره محتوا و ويژگى‌هاى اين اثر، توجه به نكات زير ضرورى است:


1. مؤلف در مقدمه كتاب مى‌فرمايد: «بايد دانست كه نويسنده در نظر ندارد كه بحث در اطراف جهات علميه اين حديث شريف كند، به جهاتى...؛ چهارم - و آن عمده است - آنكه مقصود مهم از صدور اين احاديث شريفه و مقصد اسنى از بسط علوم الهيه، افهام نكات علميه و فلسفيه و جهات تاريخيه و ادبيه نيست و نبوده، بلكه غايةالقصواى آن سبكبار نمودن نفوس است از عالم مظلم طبيعت و توجه دادن ارواح است به عالم غيب و منقطع نمودن طاير روح است از شاخسار درخت دنيا كه اصل شجره خبيثه است و پرواز دادن آن است به‌سوى فضاى عالم قدس و محفل انس، كه روح شجره طيبه است و اين حاصل نيايد مگر از تصفيه عقول و تزكيه نفوس و اصلاح احوال و تخليص اعمال» <ref>مقدمه كتاب، ص7 و 8</ref>.
1. مؤلف در مقدمه كتاب مى‌فرمايد: «بايد دانست كه نويسنده در نظر ندارد كه بحث در اطراف جهات علميه اين حديث شريف كند، به جهاتى...؛ چهارم - و آن عمده است - آنكه مقصود مهم از صدور اين احاديث شريفه و مقصد اسنى از بسط علوم الهيه، افهام نكات علميه و فلسفيه و جهات تاريخيه و ادبيه نيست و نبوده، بلكه غايةالقصواى آن سبكبار نمودن نفوس است از عالم مظلم طبيعت و توجه دادن ارواح است به عالم غيب و منقطع نمودن طاير روح است از شاخسار درخت دنيا كه اصل شجره خبيثه است و پرواز دادن آن است به‌سوى فضاى عالم قدس و محفل انس، كه روح شجره طيبه است و اين حاصل نيايد مگر از تصفيه عقول و تزكيه نفوس و اصلاح احوال و تخليص اعمال» <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/13779/1/7 مقدمه كتاب، ص7 و 8]</ref>.


2. وى شيوه علماى اخلاق و روش تدوين كتب اخلاقى پيشين را مورد نقد منصفانه قرار مى‌دهد و خود شيوه جديد و نوينى را برمى‌گزيند و كتاب‌هاى اخلاقى خويش را بر روش نوينى تدوين مى‌نمايد كه بدان اشاره‌اى مى‌شود:
2. وى شيوه علماى اخلاق و روش تدوين كتب اخلاقى پيشين را مورد نقد منصفانه قرار مى‌دهد و خود شيوه جديد و نوينى را برمى‌گزيند و كتاب‌هاى اخلاقى خويش را بر روش نوينى تدوين مى‌نمايد كه بدان اشاره‌اى مى‌شود:
خط ۶۹: خط ۶۹:
بالجمله... اخلاق علمى و تاريخى و همين طور تفسير ادبى و علمى و شرح احاديث بدين منوال از مقصد و مقصود دور افتادن و تبعيد قريب نمودن است. نويسنده را عقيده آن است كه مهم در علم اخلاق و شرح احاديث مربوطه به آن يا تفسير آيات شريفه راجعه به آن، آن است كه نويسنده آن، با ابشار و تنذير و موعظت و نصيحت و تذكر دادن و يادآورى كردن، هريك از مقاصد خود را در نفوس جايگزين كند؛ به‌عبارت‌ديگر، كتاب اخلاق، موعظه كتبيه بايد باشد و خود معالجه كند دردها و عيب‌ها را نه آنكه راه علاج نشان دهد. ريشه‌هاى اخلاق را فهماندن و راه علاج نشان دادن، يك نفر را به مقصد نزديك نكند و يك قلب ظلمانى را نور ندهد و يك خلق فاسد را اصلاح ننمايد.
بالجمله... اخلاق علمى و تاريخى و همين طور تفسير ادبى و علمى و شرح احاديث بدين منوال از مقصد و مقصود دور افتادن و تبعيد قريب نمودن است. نويسنده را عقيده آن است كه مهم در علم اخلاق و شرح احاديث مربوطه به آن يا تفسير آيات شريفه راجعه به آن، آن است كه نويسنده آن، با ابشار و تنذير و موعظت و نصيحت و تذكر دادن و يادآورى كردن، هريك از مقاصد خود را در نفوس جايگزين كند؛ به‌عبارت‌ديگر، كتاب اخلاق، موعظه كتبيه بايد باشد و خود معالجه كند دردها و عيب‌ها را نه آنكه راه علاج نشان دهد. ريشه‌هاى اخلاق را فهماندن و راه علاج نشان دادن، يك نفر را به مقصد نزديك نكند و يك قلب ظلمانى را نور ندهد و يك خلق فاسد را اصلاح ننمايد.


كتاب اخلاق آن است كه به مطالعه آن، نفس قاسى، نرم و غير مهذب، مهذب و ظلمانى، نورانى شود و آن، به آن است كه عالم در ضمن راهنمايى، راهبر و در ضمن ارائه علاج، معالج باشد و كتاب، خود، دواى درد باشد نه نسخه دوانما. طبيب روحانى بايد كلامش حكم دوا داشته باشد نه حكم نسخه و اين كتب مذكوره، نسخه هستند نه دوا، بلكه اگر جرأت بود مى‌گفتم: «نسخه بودن بعضى از آنها نيز مشكوك است» <ref>ر.ك: همان، ص11-13</ref>.
كتاب اخلاق آن است كه به مطالعه آن، نفس قاسى، نرم و غير مهذب، مهذب و ظلمانى، نورانى شود و آن، به آن است كه عالم در ضمن راهنمايى، راهبر و در ضمن ارائه علاج، معالج باشد و كتاب، خود، دواى درد باشد نه نسخه دوانما. طبيب روحانى بايد كلامش حكم دوا داشته باشد نه حكم نسخه و اين كتب مذكوره، نسخه هستند نه دوا، بلكه اگر جرأت بود مى‌گفتم: «نسخه بودن بعضى از آنها نيز مشكوك است» <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/13779/1/11 ر.ك: همان، ص11-13]</ref>.


3. نويسنده در سرتاسر كتاب، خواننده را به هدف اصلى تحصيل علوم دينى، كه معرفت اللّه و حصول حقيقت توحيد در قلب است، متذكر مى‌سازد؛ چنان‌كه مى‌نويسد: «حكيم وقتى الهى و عالم هنگامى ربانى و روحانى شود كه علمش الهى و ربانى شود و اگر علمى از توحيد و تجريد فرضا بحث كند، ولى حق‌طلبى و خداخواهى او را به اين بحث نكشانده باشد، بلكه خود علم و فنون بديعه آن، بلكه نفس و جلوه‌هاى آن، او را دعوت كرده باشد، علمش آيت و نمونه و نشانه نيست و حكمتش الهيه نيست، بلكه نفسانيه و طبيعيه است.
3. نويسنده در سرتاسر كتاب، خواننده را به هدف اصلى تحصيل علوم دينى، كه معرفت اللّه و حصول حقيقت توحيد در قلب است، متذكر مى‌سازد؛ چنان‌كه مى‌نويسد: «حكيم وقتى الهى و عالم هنگامى ربانى و روحانى شود كه علمش الهى و ربانى شود و اگر علمى از توحيد و تجريد فرضا بحث كند، ولى حق‌طلبى و خداخواهى او را به اين بحث نكشانده باشد، بلكه خود علم و فنون بديعه آن، بلكه نفس و جلوه‌هاى آن، او را دعوت كرده باشد، علمش آيت و نمونه و نشانه نيست و حكمتش الهيه نيست، بلكه نفسانيه و طبيعيه است.
خط ۷۹: خط ۷۹:
اى عزيز! جميع علوم شرعيه، مقدمه معرفت اللّه و حصول حقيقت توحيد در قلب است كه آن صبغة اللّه است ''' «و من أحسن من اللّه صبغة» ''' <ref>بقره:138</ref>؛ غايت امر آنكه بعضى مقدمه قريبه و بعضى بعيده و بعضى بلاواسطه و بعضى مع‌الواسطه است.
اى عزيز! جميع علوم شرعيه، مقدمه معرفت اللّه و حصول حقيقت توحيد در قلب است كه آن صبغة اللّه است ''' «و من أحسن من اللّه صبغة» ''' <ref>بقره:138</ref>؛ غايت امر آنكه بعضى مقدمه قريبه و بعضى بعيده و بعضى بلاواسطه و بعضى مع‌الواسطه است.


علم فقه، مقدمه عمل است و اعمال عبادى، خود مقدمه حصول معارف و تحصيل توحيد و تجريد است، اگر به آداب شرعيه قلبيّه و قالبيّه و ظاهريّه و باطنيّه آن قيام شود و نقض نتوان نمود كه از عبادات چهل پنجاه ساله ما هيچ معارف و حقايقى حاصل نيامده است؛ چه، از علوم ما نيز هيچ كيفيت و حالى حاصل نشده و ما را سر و كارى با توحيد و تجريد كه قرة العين اوليا(ع) است، نبوده و نيست و آن شعبه از علم فقه كه در سياست مدن و تدبير منزل و تعمير بلاد و تنظيم عباد است، نيز مقدمه آن اعمال است كه آنها دخالت تام تمام در حصول توحيد و معارف دارند و همين نحو، علم به منجيات و مهلكات در علم اخلاق، مقدمه است براى تهذيب نفوس كه آن مقدمه است براى حصول حقايق معارف و لياقت نفس براى جلوه توحيد»<ref> همان، ص9 و 10</ref>.
علم فقه، مقدمه عمل است و اعمال عبادى، خود مقدمه حصول معارف و تحصيل توحيد و تجريد است، اگر به آداب شرعيه قلبيّه و قالبيّه و ظاهريّه و باطنيّه آن قيام شود و نقض نتوان نمود كه از عبادات چهل پنجاه ساله ما هيچ معارف و حقايقى حاصل نيامده است؛ چه، از علوم ما نيز هيچ كيفيت و حالى حاصل نشده و ما را سر و كارى با توحيد و تجريد كه قرة العين اوليا(ع) است، نبوده و نيست و آن شعبه از علم فقه كه در سياست مدن و تدبير منزل و تعمير بلاد و تنظيم عباد است، نيز مقدمه آن اعمال است كه آنها دخالت تام تمام در حصول توحيد و معارف دارند و همين نحو، علم به منجيات و مهلكات در علم اخلاق، مقدمه است براى تهذيب نفوس كه آن مقدمه است براى حصول حقايق معارف و لياقت نفس براى جلوه توحيد»<ref> [http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/13779/1/9 مقدمه، ص9 و 10]</ref>.


4. اين كتاب، بيش از يك جلد بوده است؛ زيرا مؤلف در آخر همين كتاب به جلد ديگر كه حاوى شرح ساير لشكرهاى عقل و جهل است، تصريح نموده است.
4. اين كتاب، بيش از يك جلد بوده است؛ زيرا مؤلف در آخر همين كتاب به جلد ديگر كه حاوى شرح ساير لشكرهاى عقل و جهل است، تصريح نموده است.


مؤلف در پايان شرح لشكر بيست و پنجم كه «صفح و انتقام» است، مى‌فرمايد: «ما اينجا اين جزو از شرح حديث را خاتمه مى‌دهيم و تتمه آن را با خواست خدا در مجلد ديگر قرار مى‌دهيم» <ref>همان، ص429</ref>.
مؤلف در پايان شرح لشكر بيست و پنجم كه «صفح و انتقام» است، مى‌فرمايد: «ما اينجا اين جزو از شرح حديث را خاتمه مى‌دهيم و تتمه آن را با خواست خدا در مجلد ديگر قرار مى‌دهيم» <ref>[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/13779/2/429 متن کتاب، ص429]</ref>.


5. شارح بزرگوار مبناى شرحش بدين قرار است كه براى شرح هريك از لشكرهاى عقل و جهل، مقصدى قرار داده است كه مشتمل بر چندين فصل است. وى در اكثر مقاصد و فصول، غالبا، ابتدا معانى جنود عقل و جهل را بيان مى‌كند، سپس به بيان مراتب و درجات و مراحل آنها مى‌پردازد، آنگاه فوائد و ثمرات يا مضرات را توضيح مى‌دهند. بعد به بيان چگونگى به حساب آمدن فضايل و رذايل از جنود عقل و جهل، مى‌پردازد و در آخر به ارائه ادله نقلى از قرآن و سنت و شرح آيات و روايات متناسب با باب مى‌پردازد و در لابه‌لاى فصول و مطالب، مباحث عميق علمى، اخلاقى، فلسفى و عرفانى را از دانشمندان برجسته فنون مذكور نقل مى‌نمايند و به نقد و بررسى آراى ايشان مى‌پردازند.
5. شارح بزرگوار مبناى شرحش بدين قرار است كه براى شرح هريك از لشكرهاى عقل و جهل، مقصدى قرار داده است كه مشتمل بر چندين فصل است. وى در اكثر مقاصد و فصول، غالبا، ابتدا معانى جنود عقل و جهل را بيان مى‌كند، سپس به بيان مراتب و درجات و مراحل آنها مى‌پردازد، آنگاه فوائد و ثمرات يا مضرات را توضيح مى‌دهند. بعد به بيان چگونگى به حساب آمدن فضايل و رذايل از جنود عقل و جهل، مى‌پردازد و در آخر به ارائه ادله نقلى از قرآن و سنت و شرح آيات و روايات متناسب با باب مى‌پردازد و در لابه‌لاى فصول و مطالب، مباحث عميق علمى، اخلاقى، فلسفى و عرفانى را از دانشمندان برجسته فنون مذكور نقل مى‌نمايند و به نقد و بررسى آراى ايشان مى‌پردازند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش