۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
فرداى آن روز، بانويى باوقار، در حالى كه دست دو فرزندش را گرفته بود، وارد مسجد شد و خطاب به استاد گفت: جناب شيخ ! اين دو، پسران من هستند، آنان را خدمت شما آوردم تا علم فقه بياموزند». شيخ مفيد نيز خواب شب گذشته خود را كه تعبير شده بود، براى آنان نقل كرد و با كمال اشتياق، تعليم و تربيت آن دو برادر را به عهده گرفت و در پيشبرد آنان به درجات علمى و عملى، همت گماشت و آنچنان درهاى علوم و معارف اسلامى را به روى آنان گشود كه هر دو از نوابغ روزگار و عالمان نامدار به شمار آمدند. | فرداى آن روز، بانويى باوقار، در حالى كه دست دو فرزندش را گرفته بود، وارد مسجد شد و خطاب به استاد گفت: جناب شيخ ! اين دو، پسران من هستند، آنان را خدمت شما آوردم تا علم فقه بياموزند». شيخ مفيد نيز خواب شب گذشته خود را كه تعبير شده بود، براى آنان نقل كرد و با كمال اشتياق، تعليم و تربيت آن دو برادر را به عهده گرفت و در پيشبرد آنان به درجات علمى و عملى، همت گماشت و آنچنان درهاى علوم و معارف اسلامى را به روى آنان گشود كه هر دو از نوابغ روزگار و عالمان نامدار به شمار آمدند. | ||
== استادان | == استادان: == | ||
ویرایش