۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'متون قديمي' به 'متون قديمی') |
(لینک های درون متنی) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class= | <div class="wikiInfo"> | ||
[[پرونده:NUR01787J1.jpg|بندانگشتی|إحصاء العلوم]] | [[پرونده:NUR01787J1.jpg|بندانگشتی|إحصاء العلوم]] | ||
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right" | {| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right" | ||
|+ | |+ | ||
|- | |- | ||
! نام کتاب!! data-type= | ! نام کتاب!! data-type="bookName" |إحصاء العلوم | ||
|- | |- | ||
|نام های دیگر کتاب | |نام های دیگر کتاب | ||
|data-type= | | data-type="otherBookNames" | | ||
|- | |- | ||
|پدیدآورندگان | |پدیدآورندگان | ||
|data-type= | | data-type="authors" |[[فارابی، محمد بن محمد]] (نويسنده) | ||
[[بو ملحم، علي ]] (شارح ) | [[بو ملحم، علي ]] (شارح ) | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|- | |- | ||
|زبان | |زبان | ||
|data-type= | | data-type="language" |عربي | ||
|- | |- | ||
|کد کنگره | |کد کنگره | ||
|data-type= | | data-type="congeressCode" style="direction:ltr" |Q 177 /ف2الف3 | ||
|- | |- | ||
|موضوع | |موضوع | ||
|data-type= | | data-type="subject" |رده بندي علوم - متون قديمي تا قرن 14 | ||
|- | |- | ||
|ناشر | |ناشر | ||
|data-type= | | data-type="publisher" |دار و مکتبة الهلال | ||
|- | |- | ||
|مکان نشر | |مکان نشر | ||
|data-type= | | data-type="publishPlace" |لبنان - بيروت | ||
|- | |- | ||
||سال نشر | ||سال نشر | ||
|ata-type= | | ata-type="publishYear" |مجلد1: 1996م , | ||
|-class= | |- class="articleCode" | ||
|کد اتوماسیون | |کد اتوماسیون | ||
|data-type= | | data-type="automationCode" |AUTOMATIONCODE01787AUTOMATIONCODE | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''إحصاء العلوم''' یا «إحصاء العلوم و التعريف بأغراضها» اثر ابونصر فارابی(۲۵۹-۳۳۹ق)، کتابی است که نویسنده در آن، به معرفی علوم متداول و رایج زمان خود، پرداخته است. | '''إحصاء العلوم''' یا «إحصاء العلوم و التعريف بأغراضها» اثر [[فارابی، محمد بن محمد|ابونصر فارابی]](۲۵۹-۳۳۹ق)، کتابی است که نویسنده در آن، به معرفی علوم متداول و رایج زمان خود، پرداخته است. | ||
تحقیق و تصحیح کتاب، توسط علی بوملحم صورت گرفته است. | تحقیق و تصحیح کتاب، توسط علی بوملحم صورت گرفته است. | ||
===سخن بزرگان درباره کتاب=== | ===سخن بزرگان درباره کتاب=== | ||
ابن قفطی در مورد این کتاب گفته است که طالبان علم بههیچروی از راهنمایی آن بینیاز نیستند و همچنین فارابی را نخستین کسی دانسته که چنین اثری نگاشته است<ref>ر.ک: رشنوزاده، بابک، ص48</ref>. | ابن قفطی در مورد این کتاب گفته است که طالبان علم بههیچروی از راهنمایی آن بینیاز نیستند و همچنین [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را نخستین کسی دانسته که چنین اثری نگاشته است<ref>ر.ک: رشنوزاده، بابک، ص48</ref>. | ||
===انگیزه نگارش=== | ===انگیزه نگارش=== | ||
هدف فارابی از تألیف این اثر، شمارش و شناخت علوم بوده است<ref>همان، ص50</ref>. | هدف [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] از تألیف این اثر، شمارش و شناخت علوم بوده است<ref>همان، ص50</ref>. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در مقدمه محقق، از فارابی و ارسطو و اختلاف نوشتاری آنان سخن به میان آمده و در ادامه خلاصهای از محتوای فصول کتاب، ارائه گردیده است<ref>مقدمه محقق، ص5- 14</ref>. | در مقدمه محقق، از [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ارسطو]] و اختلاف نوشتاری آنان سخن به میان آمده و در ادامه خلاصهای از محتوای فصول کتاب، ارائه گردیده است<ref>مقدمه محقق، ص5- 14</ref>. | ||
فارابی در مقدمه خود، فصلهای کتاب را برمیشمرد و به فواید عمومی و نتیجه آن اشاره میکند و میگوید که این اثر، دانشپژوهان را قادر میسازد علوم موردعلاقه خود را بهتر بشناسند و عالم و عالمنما را تشخیص بدهند<ref>متن کتاب، ص15- 16؛ رشنوزاده، بابک، ص48</ref>. | [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در مقدمه خود، فصلهای کتاب را برمیشمرد و به فواید عمومی و نتیجه آن اشاره میکند و میگوید که این اثر، دانشپژوهان را قادر میسازد علوم موردعلاقه خود را بهتر بشناسند و عالم و عالمنما را تشخیص بدهند<ref>متن کتاب، ص15- 16؛ رشنوزاده، بابک، ص48</ref>. | ||
نویسنده در فصل اول که دربرگیرنده علم زبان و فروع آن (لغت، نحو، صرف، شعر، نوشتن و خواندن) است، نخست درباره معنی قانون و قاعده علی بحث میکند و سپس در مورد بخشهای هفتگانه ارکان علم زبان همه ملل سخن میگوید و آنها را چنین میشمرد: | نویسنده در فصل اول که دربرگیرنده علم زبان و فروع آن (لغت، نحو، صرف، شعر، نوشتن و خواندن) است، نخست درباره معنی قانون و قاعده علی بحث میکند و سپس در مورد بخشهای هفتگانه ارکان علم زبان همه ملل سخن میگوید و آنها را چنین میشمرد: | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
# قوانین تصحیح اشعار<ref>ر.ک: رشنوزاده، بابک، ص48</ref>. | # قوانین تصحیح اشعار<ref>ر.ک: رشنوزاده، بابک، ص48</ref>. | ||
در تمام این بخشها، بحث کلی است؛ بحث علمی که در قواعد بنیادی هر زبان موجود است و منحصر به زبان خاصی نیست؛ هرچند فارابی همه شواهد مثالها را به عربی آورده است<ref>همان</ref>. | در تمام این بخشها، بحث کلی است؛ بحث علمی که در قواعد بنیادی هر زبان موجود است و منحصر به زبان خاصی نیست؛ هرچند [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] همه شواهد مثالها را به عربی آورده است<ref>همان</ref>. | ||
فصل دوم، در مورد منطق است که از پرمایهترین بخشهای این اثر است. فارابی در این فصل، از وجود تشابه و تفاوت میان منطق و علم نحو و از بخش قضایا در منطق سخن رانده است. گونههای قضایای منطق عبارت است از: برهانی، جدلی، سفسطی، خطایی و شعری. کار فارابی بر اساس بخشبندی منطق ارسطویی است: مقولات (قاطیغوریاسی)، عبات (باری ارمینیاس)، قیاس (انولوطیقای اول)، برهان (انولوطیقای دوم)، مواضع جدلی (طوبیقا)، سفسطه (سوفسطیا)، خطابه (ریطوریقا) و شعر (بوطیقا) <ref>همان</ref>. | فصل دوم، در مورد منطق است که از پرمایهترین بخشهای این اثر است. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در این فصل، از وجود تشابه و تفاوت میان منطق و علم نحو و از بخش قضایا در منطق سخن رانده است. گونههای قضایای منطق عبارت است از: برهانی، جدلی، سفسطی، خطایی و شعری. کار فارابی بر اساس بخشبندی منطق ارسطویی است: مقولات (قاطیغوریاسی)، عبات (باری ارمینیاس)، قیاس (انولوطیقای اول)، برهان (انولوطیقای دوم)، مواضع جدلی (طوبیقا)، سفسطه (سوفسطیا)، خطابه (ریطوریقا) و شعر (بوطیقا) <ref>همان</ref>. | ||
فصل سوم، درباره علم تعالیم (ریاضیات) و در شش پاره بزرگ است: | فصل سوم، درباره علم تعالیم (ریاضیات) و در شش پاره بزرگ است: | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
فصل چهارم، در زمنیه علم الهی (مابعدالطبیعه- متافیزیک) و علم طبیعی (فیزیک) است. علم طبیعی در مورد اجسام طبیعی یا مصنوعی بحث میکند و فرق میان علتهای نهایی و فاعلی اجسام و ماده و صورت آنها را مشخص میکند و درباره عرضهای جسم و مراتب اجسام طبیعی (بسیط و مرکب) سخن میگوید. | فصل چهارم، در زمنیه علم الهی (مابعدالطبیعه- متافیزیک) و علم طبیعی (فیزیک) است. علم طبیعی در مورد اجسام طبیعی یا مصنوعی بحث میکند و فرق میان علتهای نهایی و فاعلی اجسام و ماده و صورت آنها را مشخص میکند و درباره عرضهای جسم و مراتب اجسام طبیعی (بسیط و مرکب) سخن میگوید. | ||
فارابی نخست علم طبیعی را بر پایه کـتابهای ارسـطو بـه هشت بخش بزرگ تقسیم میکند؛ آنگاه علم الهی را به شـیوه ارسـطو تعریف و آن را به سه بخش تقسیم میکند. فارابی در این بحثها به «اولی» میرسد کـه مـمکن نـیست پیش از او اولی بوده باشد، به «قدیمی» میرسد که ممکن نیست قدیمتر از او موجودی بوده باشد، به «مـوجودی» مـیرسد کـه ممکن است وجود خود را از دیگری گرفته باشد و این موجود همان موجود ازلی قـدیم واحـد مطلق است که دیگر موجودات در وجود او متأخرند و ثابت میکند که او موجود اولی است که به هر مـوجودی، سـوای خود، وجود میبخشد و روشن میسازد که او واحد اولی است و به همه موجودات وحـدت داده اسـت<ref>همان، ص48-49</ref>. | [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] نخست علم طبیعی را بر پایه کـتابهای ارسـطو بـه هشت بخش بزرگ تقسیم میکند؛ آنگاه علم الهی را به شـیوه ارسـطو تعریف و آن را به سه بخش تقسیم میکند. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] در این بحثها به «اولی» میرسد کـه مـمکن نـیست پیش از او اولی بوده باشد، به «قدیمی» میرسد که ممکن نیست قدیمتر از او موجودی بوده باشد، به «مـوجودی» مـیرسد کـه ممکن است وجود خود را از دیگری گرفته باشد و این موجود همان موجود ازلی قـدیم واحـد مطلق است که دیگر موجودات در وجود او متأخرند و ثابت میکند که او موجود اولی است که به هر مـوجودی، سـوای خود، وجود میبخشد و روشن میسازد که او واحد اولی است و به همه موجودات وحـدت داده اسـت<ref>همان، ص48-49</ref>. | ||
فصل پنجم، در مورد علم مدنی (اخلاق و سیاست)، عمل فقه و علم کلام است. فارابی علم مدنی را به دو بخش تقسیم میکند: در بخش نخست، دو گونه سعادت حقیقی و پنداری را بیان میکند و رسیدن به سعادت را منوط به زندگی جاودانه در دیگر سرای میداند. بخش دوم درباره گونههای حکومت و مدینه فاضله است. فارابی میگوید راه ایجاد فضیلت در وجود انسان آن است که سنن فاضله پیوسته در شهرها و میان مردم ترویج شوند و همگان آن را به کار برند و این شدنی نیست مگر با حکومتی که در پرتو آن کارهای نیک و اخلاق پسندیده گسترش یابد و پیدایش چنین حکومتی با نیروی فضیلتی ممکن است که مردم آن را بپسندند. سپس به علم فقه میپردازد و آن را علم استنباط احکام ناشناخته شرعی از احکام مصرح میداند یا دانشی که با آن میتوان از احکام شناخته شده شریعتی به احکام نامصرح فرعی رسید<ref>همان، ص49</ref>. | فصل پنجم، در مورد علم مدنی (اخلاق و سیاست)، عمل فقه و علم کلام است. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] علم مدنی را به دو بخش تقسیم میکند: در بخش نخست، دو گونه سعادت حقیقی و پنداری را بیان میکند و رسیدن به سعادت را منوط به زندگی جاودانه در دیگر سرای میداند. بخش دوم درباره گونههای حکومت و مدینه فاضله است. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] میگوید راه ایجاد فضیلت در وجود انسان آن است که سنن فاضله پیوسته در شهرها و میان مردم ترویج شوند و همگان آن را به کار برند و این شدنی نیست مگر با حکومتی که در پرتو آن کارهای نیک و اخلاق پسندیده گسترش یابد و پیدایش چنین حکومتی با نیروی فضیلتی ممکن است که مردم آن را بپسندند. سپس به علم فقه میپردازد و آن را علم استنباط احکام ناشناخته شرعی از احکام مصرح میداند یا دانشی که با آن میتوان از احکام شناخته شده شریعتی به احکام نامصرح فرعی رسید<ref>همان، ص49</ref>. | ||
فارابی کتاب را با تعریف علم کلام به پایان میرساند و چنین مینویسد: «صناعت کلام ملکهای است که انسان به مدد آن میتواند از راه گفتاری، به یاری آرا و افعال محدود و معین که واضح شریعت آنها را صریحاً بیان کرده است بپردازد و هر[چه] را مخالف آن است باطل کند»<ref>همان</ref>. | [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] کتاب را با تعریف علم کلام به پایان میرساند و چنین مینویسد: «صناعت کلام ملکهای است که انسان به مدد آن میتواند از راه گفتاری، به یاری آرا و افعال محدود و معین که واضح شریعت آنها را صریحاً بیان کرده است بپردازد و هر[چه] را مخالف آن است باطل کند»<ref>همان</ref>. | ||
در ادامه علم کلام را به آرا و افعال تقسیم میکند و مطلب مهم اینکه علم کلام را در شمار علوم عملی قرار میدهد و میگوید مقصود از این علم تنها رسیدن به رأی یا عقیدهای یقینی نیست بلکه هدفش ایجاد اطمینان بهدرستی رأی است که باید به آن عمل شود. فارابی وظیفه فقیه و متکلم را با دقت از هم جدا میکند و مینویسد: «صناعت کلام غیر از علم فقه است، زیرا فقیه با آرا و افعالی سروکار دارد که واضح شریعت آنها را صریحاً بیان کرده است. فقیه این مسائل قطعی را اصل قرار میدهد تا دیگر احکام لازم را از آنها استنباط کند. ولی متکلم از عقایدی جانبداری میکند که فقیه آنها را بهعنوان اصول به کار میبندد بدون آنکه چیزهایی دیگر از آنها استنباط کند. پس اگر شخصی بر این هردو صناعت مسلط باشد، او فقیه متکلم است؛ یعنی چون میتواند از شریعت جانبداری کند متکلم است و چون قادر است که به استنباط فروع از اصول بپردازد فقیه است»<ref>همان</ref>. | در ادامه علم کلام را به آرا و افعال تقسیم میکند و مطلب مهم اینکه علم کلام را در شمار علوم عملی قرار میدهد و میگوید مقصود از این علم تنها رسیدن به رأی یا عقیدهای یقینی نیست بلکه هدفش ایجاد اطمینان بهدرستی رأی است که باید به آن عمل شود. فارابی وظیفه فقیه و متکلم را با دقت از هم جدا میکند و مینویسد: «صناعت کلام غیر از علم فقه است، زیرا فقیه با آرا و افعالی سروکار دارد که واضح شریعت آنها را صریحاً بیان کرده است. فقیه این مسائل قطعی را اصل قرار میدهد تا دیگر احکام لازم را از آنها استنباط کند. ولی متکلم از عقایدی جانبداری میکند که فقیه آنها را بهعنوان اصول به کار میبندد بدون آنکه چیزهایی دیگر از آنها استنباط کند. پس اگر شخصی بر این هردو صناعت مسلط باشد، او فقیه متکلم است؛ یعنی چون میتواند از شریعت جانبداری کند متکلم است و چون قادر است که به استنباط فروع از اصول بپردازد فقیه است»<ref>همان</ref>. | ||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
فارابی نخستین کسی است که در اسلام، علوم را بهصورت کامل طبقهبندی کرده و حدود هریک را نشان داده و شالوده هر شاخه از تعلیم را تثبیت کرده است و به همین دلیل وی را معلم ثانی نامیدهاند<ref>همان</ref>. | فارابی نخستین کسی است که در اسلام، علوم را بهصورت کامل طبقهبندی کرده و حدود هریک را نشان داده و شالوده هر شاخه از تعلیم را تثبیت کرده است و به همین دلیل وی را معلم ثانی نامیدهاند<ref>همان</ref>. | ||
فاربی این اثر را در تقسیم و توضیح موضوعات علوم نوشته و چون اثری مهم بوده از دیرباز به آن توجه شده است. احصاء العلوم هم وسعت دانش مؤلف را نشان داده و هم مفهوم دانش آن روزگار را بیان کرده است. فارابی در این تقسیمبندی، شیوه ارسطو را در پیش گرفته و دو علم دیگر یعنی علم فقه و علم کلام را که از علوم اسلامی است و در عصر او اهمیت بسزایی داشته، بر آن افزوده است<ref>همان، ص50</ref>. | [[فارابی، محمد بن محمد|فاربی]] این اثر را در تقسیم و توضیح موضوعات علوم نوشته و چون اثری مهم بوده از دیرباز به آن توجه شده است. احصاء العلوم هم وسعت دانش مؤلف را نشان داده و هم مفهوم دانش آن روزگار را بیان کرده است. فارابی در این تقسیمبندی، شیوه ارسطو را در پیش گرفته و دو علم دیگر یعنی علم فقه و علم کلام را که از علوم اسلامی است و در عصر او اهمیت بسزایی داشته، بر آن افزوده است<ref>همان، ص50</ref>. | ||
«احصاء العلوم» از پهنه عالم اسلامی فراتر رفت و در مدرسههای مسیحی تدریس شد. دکتر «باور» ثابت کرد که «احصاء العلوم» بر کار تمام فلاسفه لاتین تأثیر گذاشته و میتوان گفت که تقسیم فلسفه گوندیسالینوس برگرفته از «احصاء العلوم» است<ref>همان</ref>. | «احصاء العلوم» از پهنه عالم اسلامی فراتر رفت و در مدرسههای مسیحی تدریس شد. دکتر «باور» ثابت کرد که «احصاء العلوم» بر کار تمام فلاسفه لاتین تأثیر گذاشته و میتوان گفت که تقسیم فلسفه گوندیسالینوس برگرفته از «احصاء العلوم» است<ref>همان</ref>. |
ویرایش