۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[[[' به '[[') |
جز (جایگزینی متن - ']]]]' به ']]') |
||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۱: | ||
از همنشينان و دوستان ابوالفرج مىتوان فهرست مفصلى تدارك ديد، مثلا مىتوان گفت كه وى با مرزبانى (محمد بن عمران) مؤلف و دانشمند دربار عضد الدوله (د 384 ق)، ابوسعيد سيرافى نحوى مشهور و قاضى بغداد (د 368 ق)، ابن شاذان بزاز (د 383 ق) و بسيارى ديگر آشنا بوده است، اما از اين كسان، روايتى يا حكايتى كه به ابوالفرج مربوطشان سازد، در دست نيست. او خود در روايتى منحصر به فرد گويد كه در مجلس ابوطيب متنبى شيخى برايش حكايتى نقل كرده است (ادب، 57). اين امر به احتمال قوى در 351ق رخ داده است، چه در آن هنگام بود كه وزير مهلبى شاعران خود را بر ضد متنبى و به هجاى او برانگيخت. با اينهمه از اين ماجراهاى بسيار معروف در تاريخ، هيچ اثرى در نوشتههاى ابوالفرج پديدار نيست. | از همنشينان و دوستان ابوالفرج مىتوان فهرست مفصلى تدارك ديد، مثلا مىتوان گفت كه وى با مرزبانى (محمد بن عمران) مؤلف و دانشمند دربار عضد الدوله (د 384 ق)، ابوسعيد سيرافى نحوى مشهور و قاضى بغداد (د 368 ق)، ابن شاذان بزاز (د 383 ق) و بسيارى ديگر آشنا بوده است، اما از اين كسان، روايتى يا حكايتى كه به ابوالفرج مربوطشان سازد، در دست نيست. او خود در روايتى منحصر به فرد گويد كه در مجلس ابوطيب متنبى شيخى برايش حكايتى نقل كرده است (ادب، 57). اين امر به احتمال قوى در 351ق رخ داده است، چه در آن هنگام بود كه وزير مهلبى شاعران خود را بر ضد متنبى و به هجاى او برانگيخت. با اينهمه از اين ماجراهاى بسيار معروف در تاريخ، هيچ اثرى در نوشتههاى ابوالفرج پديدار نيست. | ||
اينك لازم است به آن دسته از رواياتى كه در همۀ كتب ادب نقل مىشود بپردازيم: موضوع اصلى اين داستانها، دوستى ابوالفرج با [[صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد|صاحب بن عباد]]، اسماعیل بن عباد|[[صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد|صاحب بن عباد | اينك لازم است به آن دسته از رواياتى كه در همۀ كتب ادب نقل مىشود بپردازيم: موضوع اصلى اين داستانها، دوستى ابوالفرج با [[صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد|صاحب بن عباد]]، اسماعیل بن عباد|[[صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد|صاحب بن عباد]] و ابن عميد و هديۀ کتاب اغانى به سيف الدوله است. | ||
افسانههاى ديگرى نيز گرد اين روايات تنيده شده كه يكى حكايت نسخۀ منحصر به فرد اغانى است؛ ديگر کتابخانۀ عظيم صاحب است كه بخشى از آن بر 30 شتربار مىشده و سپس اغانى جاى آنهمه کتاب را گرفته است، سديگر هديۀ 1000 دينارى سيف الدوله در ازاى اغانى و نظر صاحب در اين باب است. بدين سان اغانى، کتابى افسانهاى شده و مؤلف آن چنان ارجمند گرديده است كه نويسندگان سدههاى بعد، حتى معاصران، او را كاتب ركن الدوله و نديم معز الدوله پنداشتهاند (مثلا نك:ياقوت، همان، 110/13؛ اصمعى، 115). | افسانههاى ديگرى نيز گرد اين روايات تنيده شده كه يكى حكايت نسخۀ منحصر به فرد اغانى است؛ ديگر کتابخانۀ عظيم صاحب است كه بخشى از آن بر 30 شتربار مىشده و سپس اغانى جاى آنهمه کتاب را گرفته است، سديگر هديۀ 1000 دينارى سيف الدوله در ازاى اغانى و نظر صاحب در اين باب است. بدين سان اغانى، کتابى افسانهاى شده و مؤلف آن چنان ارجمند گرديده است كه نويسندگان سدههاى بعد، حتى معاصران، او را كاتب ركن الدوله و نديم معز الدوله پنداشتهاند (مثلا نك:ياقوت، همان، 110/13؛ اصمعى، 115). | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۴۱: | ||
اين روايت از جهتى، با روايت ديگرى كه ياقوت نقل كرده، پيوند مىيابد: وزير مهلبى از ابوالفرج مىپرسد كه اغانى را در چه مدت گرد آورده است. وى جواب مىدهد: در 50 سال. ياقوت سپس در همان روايت مىافزايد كه ابوالفرج در همۀ عمر تنها يك نسخه از آن کتاب نوشته و اين نسخه همان است كه به سيف الدوله هديه كرده (ادبا، 98/13). بخش آخر اين روايت شايد برداشت خود ياقوت يا قول وزير مغربى است كه از آنجا به وفيات [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] (307/3) و سپس به همۀ کتابهاى بعد از او راه يافته است. [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]]، گويى در تأييد رابطه ميان ابوالفرج و صاحب، اين افسانه را نيز مىافزايد كه صاحب، با ظهور اغانى، از 30 شترى كه در سفرها کتابهايش را حمل مىكردند، بىنياز شد (همانجا). | اين روايت از جهتى، با روايت ديگرى كه ياقوت نقل كرده، پيوند مىيابد: وزير مهلبى از ابوالفرج مىپرسد كه اغانى را در چه مدت گرد آورده است. وى جواب مىدهد: در 50 سال. ياقوت سپس در همان روايت مىافزايد كه ابوالفرج در همۀ عمر تنها يك نسخه از آن کتاب نوشته و اين نسخه همان است كه به سيف الدوله هديه كرده (ادبا، 98/13). بخش آخر اين روايت شايد برداشت خود ياقوت يا قول وزير مغربى است كه از آنجا به وفيات [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] (307/3) و سپس به همۀ کتابهاى بعد از او راه يافته است. [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]]، گويى در تأييد رابطه ميان ابوالفرج و صاحب، اين افسانه را نيز مىافزايد كه صاحب، با ظهور اغانى، از 30 شترى كه در سفرها کتابهايش را حمل مىكردند، بىنياز شد (همانجا). | ||
در مقدمۀ اغانى اشارتى است كه حل ناشده، باقى مانده است. ابوالفرج در آغاز کتاب گويد اين کتاب را به فرمان «رئيسى از رئيسان» تدوين كرده است (5/1) و معلوم نيست كه اين رئيس كيست، اما از آنجا كه در زمان حيات او، [[صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد|صاحب بن عباد]]، اسماعیل بن عباد|[[صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد|صاحب بن عباد | در مقدمۀ اغانى اشارتى است كه حل ناشده، باقى مانده است. ابوالفرج در آغاز کتاب گويد اين کتاب را به فرمان «رئيسى از رئيسان» تدوين كرده است (5/1) و معلوم نيست كه اين رئيس كيست، اما از آنجا كه در زمان حيات او، [[صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد|صاحب بن عباد]]، اسماعیل بن عباد|[[صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد|صاحب بن عباد]] مقامى چندان بلند نداشته و اغانى قبل از مرگ وزير مهلبى (352 ق) تمام شده است، مىتوان صاحب را از اين ماجرا بيرون نهاد. گذشته از آن، عدم تصريح به نام آن رئيس، ناچار دليلى داشته كه احتمالا مغضوب بودن آن رئيس بوده است. حال آنكه صاحب در همۀ دوران امارت هرگز مغضوب نشده است. با اينهمه ابن زاكور در تزيين قلائد العقيان خود، تصريح مىكند كه کتاب براى صاحب تدوين شده بوده است (نك: خلف الله، 85)، ولى خلف الله بر اساس آنچه ذكر شد و دلائل جانبى ديگر اين نظر را مردود مىشمارد (ص 84-87). | ||
هر گاه اين روايت و ملاقات ابوالفرج و صاحب و اظهار نظر وزير را دربارۀ بهاى اغانى نادرست بپنداريم، لا جرم موضوع اهداى کتاب به سيف الدوله نيز منتفى مىشود، به خصوص كه ميان دربار حمدانيان شام و دربار ديلمى بغداد، رقابتهاى ادبى و سياسى تندى وجود داشته است و هيچ دليلى نمىيابيم كه ابوالفرج کتاب خود را كه شايستۀ محافل عراق و در خور وزير اديب و عياشى چون مهلبى بوده، براى اميرى بفرستد كه حماسه بر فضاى محافل ادبيش غالب بوده است. خلف الله در نسخۀ خطى تاريخ الدول و الملوك ابن فرات عبارتى يافته كه دربارۀ ابن خازن (د 502 ق) نقل شده و در آن آمده است كه حسين بن على بن حسين [يعنى ابن خازن]خطى به غايت خوش داشت... سه نسخه از کتاب اغانى نگاشته بود كه يكى را به سيف الدوله اهدا كرد. بعدها خزائن سيف الدوله به غارت رفت و عاقبت 16 جلد از اغانى او در بغداد فراهم آمد. خلف الله مىپندارد كه نام ابن خازن با نام وزير مغربى (كه آن هم حسين بن على بن حسين بوده) و نيز نام سيف الدوله ابوالحسن صدقه (د 501 ق) با نام سيف الدولۀ حمدانى در ذهن ياقوت خلط شده و موجب اشتباه نويسندگان نسلهاى بعد گرديده است (ص 82-83). شايد هم مسبب اصلى خود ابن خازن بوده كه آن روايات را جعل كرده است. | هر گاه اين روايت و ملاقات ابوالفرج و صاحب و اظهار نظر وزير را دربارۀ بهاى اغانى نادرست بپنداريم، لا جرم موضوع اهداى کتاب به سيف الدوله نيز منتفى مىشود، به خصوص كه ميان دربار حمدانيان شام و دربار ديلمى بغداد، رقابتهاى ادبى و سياسى تندى وجود داشته است و هيچ دليلى نمىيابيم كه ابوالفرج کتاب خود را كه شايستۀ محافل عراق و در خور وزير اديب و عياشى چون مهلبى بوده، براى اميرى بفرستد كه حماسه بر فضاى محافل ادبيش غالب بوده است. خلف الله در نسخۀ خطى تاريخ الدول و الملوك ابن فرات عبارتى يافته كه دربارۀ ابن خازن (د 502 ق) نقل شده و در آن آمده است كه حسين بن على بن حسين [يعنى ابن خازن]خطى به غايت خوش داشت... سه نسخه از کتاب اغانى نگاشته بود كه يكى را به سيف الدوله اهدا كرد. بعدها خزائن سيف الدوله به غارت رفت و عاقبت 16 جلد از اغانى او در بغداد فراهم آمد. خلف الله مىپندارد كه نام ابن خازن با نام وزير مغربى (كه آن هم حسين بن على بن حسين بوده) و نيز نام سيف الدوله ابوالحسن صدقه (د 501 ق) با نام سيف الدولۀ حمدانى در ذهن ياقوت خلط شده و موجب اشتباه نويسندگان نسلهاى بعد گرديده است (ص 82-83). شايد هم مسبب اصلى خود ابن خازن بوده كه آن روايات را جعل كرده است. |
ویرایش