پرش به محتوا

اسناد و مكاتبات سیاسى ایران (شاه صفی): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'محمد باقر' به 'محمدباقر'
جز (جایگزینی متن - 'محمدباقر' به 'محمد باقر')
جز (جایگزینی متن - 'محمد باقر' به 'محمدباقر')
خط ۵۵: خط ۵۵:
اين دوره از تاريخ ايران عصر انحطاط دولت صفوى است. اين انحطاط درست از روز مرگ شاه عباس اول شروع شد، همچنان كه در دوره سلطنت شاه عباس اول ايران به اوج قدرت سياسى و نظامى خود رسيد. روزى كه شاه عباس درگذشت مرزهاى ايران از شرق به هندوستان و از غرب به دجله و فرات رسيده بود و حد شمالى ايران اعماق منطقه گرجستان و لگزستان بود و حد جنوبى آن جزاير بحرين. اما از همان روز كه نوه نالايق شاه عباس به نام شاه صفى بر تخت نشست دوران انحطاط قدرت سلطنت و تجزيه امپراتورى صفوى آغاز شد.
اين دوره از تاريخ ايران عصر انحطاط دولت صفوى است. اين انحطاط درست از روز مرگ شاه عباس اول شروع شد، همچنان كه در دوره سلطنت شاه عباس اول ايران به اوج قدرت سياسى و نظامى خود رسيد. روزى كه شاه عباس درگذشت مرزهاى ايران از شرق به هندوستان و از غرب به دجله و فرات رسيده بود و حد شمالى ايران اعماق منطقه گرجستان و لگزستان بود و حد جنوبى آن جزاير بحرين. اما از همان روز كه نوه نالايق شاه عباس به نام شاه صفى بر تخت نشست دوران انحطاط قدرت سلطنت و تجزيه امپراتورى صفوى آغاز شد.


بحث درباره علت اين ضعف و انحطاط كه به تجزيه كشور و بدبختى‌هاى مردم انجاميد، از حوصله اين مقال خارج است. اما اگر پاى بحث به ميان آيد، مسلما روشن مى‌شود كه يكى از علل مهم اين ضعف و انحطاط همان طبيعت حسود و خشن و خودخواه و خودراى شاه عباس بوده است. اين مرد كه شجاعت و كفايتش را نمى‌توان منكر شد، براى حفظ سلطنت مستبدانه خويش از كشتن و كور كردن جگر گوشگان خود نيز مضايقه نكرد و محمد باقر ميرزا، فرزند ارشد خود را به دست يكى از مقربان درگاه خود به خاك و خون كشيد و دو پسر ديگر خود و يك پسر محمد باقر ميرزا را از بينايى محروم كرد. تنها نوه پسرى وى همين صفى ميرزا يا به تعبير درست‌تر «سام ميرزا» بود كه شاه عباس وى را براى روز مبادا نگهداشت. با اين حال دستور داد تا او را به ترياك معتاد كنند كه مبادا روزى فيلش ياد هندوستان كند و براى انتقام خون پدر يا تحصيل سلطنت پاى در ركاب نهد. شاه عباس از اين امر وحشت داشت، زيرا او خود بر ضد پدر خويش كودتا كرده و سلطنت را قبضه نموده و پدر را هر چند محترمانه محبوس و منزوى ساخته بود. وى مى‌ترسيد كه مبادا همين بلا بر سر او آيد.
بحث درباره علت اين ضعف و انحطاط كه به تجزيه كشور و بدبختى‌هاى مردم انجاميد، از حوصله اين مقال خارج است. اما اگر پاى بحث به ميان آيد، مسلما روشن مى‌شود كه يكى از علل مهم اين ضعف و انحطاط همان طبيعت حسود و خشن و خودخواه و خودراى شاه عباس بوده است. اين مرد كه شجاعت و كفايتش را نمى‌توان منكر شد، براى حفظ سلطنت مستبدانه خويش از كشتن و كور كردن جگر گوشگان خود نيز مضايقه نكرد و محمدباقر ميرزا، فرزند ارشد خود را به دست يكى از مقربان درگاه خود به خاك و خون كشيد و دو پسر ديگر خود و يك پسر محمدباقر ميرزا را از بينايى محروم كرد. تنها نوه پسرى وى همين صفى ميرزا يا به تعبير درست‌تر «سام ميرزا» بود كه شاه عباس وى را براى روز مبادا نگهداشت. با اين حال دستور داد تا او را به ترياك معتاد كنند كه مبادا روزى فيلش ياد هندوستان كند و براى انتقام خون پدر يا تحصيل سلطنت پاى در ركاب نهد. شاه عباس از اين امر وحشت داشت، زيرا او خود بر ضد پدر خويش كودتا كرده و سلطنت را قبضه نموده و پدر را هر چند محترمانه محبوس و منزوى ساخته بود. وى مى‌ترسيد كه مبادا همين بلا بر سر او آيد.


شاه صفى بى‌كفايت كه هنرى جز كشتن خويشان و شرابخوارى بى‌امان نداشت، چهارده سال بيش در سلطنت نپاييد. در همين دوران كوتاه سلطنت وى، در غرب امپراتورى صفويه، عراق عرب از ايران جدا شد و به خاك عثمانى پيوست و در شرق امپراتورى ناحيه قندهار از ايران منتزع گرديد و به تصرف گوركانيان هند در آمد.
شاه صفى بى‌كفايت كه هنرى جز كشتن خويشان و شرابخوارى بى‌امان نداشت، چهارده سال بيش در سلطنت نپاييد. در همين دوران كوتاه سلطنت وى، در غرب امپراتورى صفويه، عراق عرب از ايران جدا شد و به خاك عثمانى پيوست و در شرق امپراتورى ناحيه قندهار از ايران منتزع گرديد و به تصرف گوركانيان هند در آمد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش