۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
در کتاب «الرده و الفتوح» و «الجمل و مسیر عائشة و علی» تألیف سیف بن عمر سه روایت سبئیه برای سیف بن عمر ذکر شده است<ref>ر.ک: همان، ص38-33</ref>. نویسنده از صفحه 41 کتاب را به بررسی سندی روایات سهگانه مذکور پرداخته است. سیف جمیع روایات اسطوره را از «عطیه بن یزید فقعسی» نقل کرده است که نویسنده عطیه را فردی مجهول میداند و درباره یزید فقعسی هم مینویسد که از او ذکری در کتب تراجم و انساب و رجال نیافته است لذا او هم از راویان ساختگی سیف است<ref>ر.ک: همان، ص42-41</ref>. | در کتاب «الرده و الفتوح» و «الجمل و مسیر عائشة و علی» تألیف سیف بن عمر سه روایت سبئیه برای سیف بن عمر ذکر شده است<ref>ر.ک: همان، ص38-33</ref>. نویسنده از صفحه 41 کتاب را به بررسی سندی روایات سهگانه مذکور پرداخته است. سیف جمیع روایات اسطوره را از «عطیه بن یزید فقعسی» نقل کرده است که نویسنده عطیه را فردی مجهول میداند و درباره یزید فقعسی هم مینویسد که از او ذکری در کتب تراجم و انساب و رجال نیافته است لذا او هم از راویان ساختگی سیف است<ref>ر.ک: همان، ص42-41</ref>. | ||
همانگونه که ذکر شد [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثیر]]، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن کثیر]] و ابن خلدون کسانی هستند که روایات اسطوره ابن سبأ را از طبری نقل کردهاند. نویسنده در ادامه مباحث کتاب با ذکر عبارات هر یک به بررسی این موضوع پرداخته است و وقایع سالهای سی تا سیوپنج را مورد بررسی قرار میدهد<ref>ر.ک: همان، ص63-56</ref>. | همانگونه که ذکر شد [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثیر]]، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن کثیر]] و [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]] کسانی هستند که روایات اسطوره ابن سبأ را از طبری نقل کردهاند. نویسنده در ادامه مباحث کتاب با ذکر عبارات هر یک به بررسی این موضوع پرداخته است و وقایع سالهای سی تا سیوپنج را مورد بررسی قرار میدهد<ref>ر.ک: همان، ص63-56</ref>. | ||
[[عسکری، مرتضی|علامه عسکری]] در ادامه به بررسی سیره ابوذر در [[الطبقات الكبری (دار الكتب العلمية)|طبقات]] [[ابن سعد، محمد بن سعد|ابن سعد]]، [[أنساب الأشراف (5 جلدی)|أنساب الأشراف]] و [[تاريخ اليعقوبي|تاریخ یعقوبی]] پرداخته است؛ مثلاً [[ابن سعد، محمد بن سعد|ابن سعد]] در [[الطبقات الكبری (دار الكتب العلمية)|طبقات]] چنین مینویسد: ابوذر در جاهلیت موحد بود و لااله الا الله میگفت و بتها را نمیپرستید. هنگامیکه خبر بعثت پیامبر(ص) در مکه به او رسید بهسوی مکه حرکت کرد و چهارمین یا پنجمین نفری بود که اسلام آورد. پس از آشکار نمودن اسلامش او را زدند تا بیهوش شد. پیامبر او را امر به بازگشت بهسوی قومش و دعوت آنها به اسلام نمود. ابوذر بهسوی قومش بازگشت و آنها را به اسلام دعوت نمود؛ و پس از غزوه خندق به مدینه بازگشت<ref>ر.ک: همان، ص67</ref>. نویسنده سپس لازم دیده که به بررسی نسب و سیره معاویه و پدرانش و نقش آنها در وضع حدیث بپردازد<ref>ر.ک: همان، 109-79</ref>. | [[عسکری، مرتضی|علامه عسکری]] در ادامه به بررسی سیره ابوذر در [[الطبقات الكبری (دار الكتب العلمية)|طبقات]] [[ابن سعد، محمد بن سعد|ابن سعد]]، [[أنساب الأشراف (5 جلدی)|أنساب الأشراف]] و [[تاريخ اليعقوبي|تاریخ یعقوبی]] پرداخته است؛ مثلاً [[ابن سعد، محمد بن سعد|ابن سعد]] در [[الطبقات الكبری (دار الكتب العلمية)|طبقات]] چنین مینویسد: ابوذر در جاهلیت موحد بود و لااله الا الله میگفت و بتها را نمیپرستید. هنگامیکه خبر بعثت پیامبر(ص) در مکه به او رسید بهسوی مکه حرکت کرد و چهارمین یا پنجمین نفری بود که اسلام آورد. پس از آشکار نمودن اسلامش او را زدند تا بیهوش شد. پیامبر او را امر به بازگشت بهسوی قومش و دعوت آنها به اسلام نمود. ابوذر بهسوی قومش بازگشت و آنها را به اسلام دعوت نمود؛ و پس از غزوه خندق به مدینه بازگشت<ref>ر.ک: همان، ص67</ref>. نویسنده سپس لازم دیده که به بررسی نسب و سیره معاویه و پدرانش و نقش آنها در وضع حدیث بپردازد<ref>ر.ک: همان، 109-79</ref>. |
ویرایش