۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آيه الله ' به 'آیتالله ') |
جز (جایگزینی متن - 'محمد حسن' به 'محمدحسن') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
از نظر پدرى، نسب او به يك خاندان علم و فضيلت از كشور ايران مى رسد، و از طرف مادر به عالم بزرگوار، شيخ ابوالحسن فتونى مى رسد كه در (عذارات) اطراف حله قرار داشت. | از نظر پدرى، نسب او به يك خاندان علم و فضيلت از كشور ايران مى رسد، و از طرف مادر به عالم بزرگوار، شيخ ابوالحسن فتونى مى رسد كه در (عذارات) اطراف حله قرار داشت. | ||
زمانى شيخ عبدالرحيم شريف كبير - جد سوم | زمانى شيخ عبدالرحيم شريف كبير - جد سوم محمدحسن - از اصفهان راهى نجف اشرف شد و در آن شهر مقدس رحل اقامت افكند تا از محضر عالمان بزرگ كسب فيض كند. وى سرانجام از فقيهان وارسته و فاضل گرديد. دو پسر دانشمند به نامهاى آقا محمد كبير و آقا محمد صغير - جد دوم محمدحسن، (مؤلف كتاب الاقتباس و التضمين در عقايد) از او به يادگار ماندند. شيخ عبدالرحيم، فرزند آقا محمد صغير و جد محمدحسن فرزانهاى است كه به نيكى از او ياد كردهاند. | ||
در حقيقت | در حقيقت محمدحسن دوران كودكى و نوجوانى را در دامان خاندان علم و فضيلت سپرى كرد. | ||
در حوزه نجف: | در حوزه نجف: | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
هنوز كودكى بيش نبود و تازه خواندن و نوشتن را فراگرفته بود كه وارد حوزه علميه نجف اشرف شد. دروس مقدمات و سطح را بسرعت نزد سيد حسين شقرايى عاملى (متوفى 1230 ق) و شيخ قاسم آل محيىالدين (متوفى 1238 ق) و شيخ حسن (متوفى 1250 ق) گذراند و در نوجوانى به درس خارج فقه و اصول راه يافت. | هنوز كودكى بيش نبود و تازه خواندن و نوشتن را فراگرفته بود كه وارد حوزه علميه نجف اشرف شد. دروس مقدمات و سطح را بسرعت نزد سيد حسين شقرايى عاملى (متوفى 1230 ق) و شيخ قاسم آل محيىالدين (متوفى 1238 ق) و شيخ حسن (متوفى 1250 ق) گذراند و در نوجوانى به درس خارج فقه و اصول راه يافت. | ||
محمدحسن ساليان دراز در عاليترين سطح دروس حوزه علميه، در درس آیتالله [[کاشفالغطاء، جعفر بن خضر|شيخ جعفر كاشف الغطاء]]، آیتالله سيد مهدى بحرالعلوم، آیتالله [[حسینی عاملی، محمدجواد بن محمد| سيد جواد عاملى]] و آیتالله شيخ موسى كاشف الغطا شركت كرد. و با پشتكار و نبوغى كه داشت توانست در 25 سالگى به درجه اجتهاد نايل آمد و نگارش كتاب بى همتاى «جواهر الكلام» را آغاز كند. شيخ سپس به تدريس علوم دينى همت گذارد. | |||
مربى بزرگ: | مربى بزرگ: | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
دوران زندگى صاحب جواهر، بهترين و درخشان ترين فرصت و دوران آسايش فكرى بود، چون حوزه نجف از جهات مختلف سياسى، اقتصادى و اجتماعى، در يك آسايش و آرامش نسبى به سر مى برد، به حدى كه طلاب و مهاجرين و زائرين از هر سو به آن ناحيه رو مى آوردند و نيازهاى فكرى و روحى خود را از خرمن علم و عرفان، و از كانون آموزش و بينش اسلامى آن سيراب مى ساختند در كنار حركتها و فعاليتهاى علمى و فقهى آن، حركتها و نشاطهاى ادبى و شعرى هم شروع گرديد و شعرائى مانند شاعران خاندان آل اعسم، خاندان محىالدين، خاندان شيخ عباس و ملا على و سيد حيدر حلى، شيخ محسن خضرى، سيد جعفر حلى، سيد محمد جعفرى، سيد ابراهيم بحرالعلوم پديد آمدند اينها همه و همه از بركت امنيت و آسايش اجتماعى و سياسى نجف نشات مى گرفت. | دوران زندگى صاحب جواهر، بهترين و درخشان ترين فرصت و دوران آسايش فكرى بود، چون حوزه نجف از جهات مختلف سياسى، اقتصادى و اجتماعى، در يك آسايش و آرامش نسبى به سر مى برد، به حدى كه طلاب و مهاجرين و زائرين از هر سو به آن ناحيه رو مى آوردند و نيازهاى فكرى و روحى خود را از خرمن علم و عرفان، و از كانون آموزش و بينش اسلامى آن سيراب مى ساختند در كنار حركتها و فعاليتهاى علمى و فقهى آن، حركتها و نشاطهاى ادبى و شعرى هم شروع گرديد و شعرائى مانند شاعران خاندان آل اعسم، خاندان محىالدين، خاندان شيخ عباس و ملا على و سيد حيدر حلى، شيخ محسن خضرى، سيد جعفر حلى، سيد محمد جعفرى، سيد ابراهيم بحرالعلوم پديد آمدند اينها همه و همه از بركت امنيت و آسايش اجتماعى و سياسى نجف نشات مى گرفت. | ||
محصول فقهى و علمى اين نشاطها، پديد آمدن آثار بزرگ فكرى بود كه هر كدام به نوبت خود از ذخاير فكرى و علمى اسلامى محسوب مى شوند، چون از آن دوران درخشان آثار جاودان و ماندنى فراوان باقى مانده است كه مى توان از كتابها و موسوعههاى بزرگ فقهى مانند: كشف الغطا، [[مفتاح الكرامة في شرح قواعد العلامة|مفتاح الكرامة]]، [[رياض المسائل في بيان الأحكام بالدلائل (ط - القدیمة)|رياض المسائل]]، مكاسب را در فقه، و در علم اصول كتابهايى مانند: قوانين، فصول، ضوابط، حاشيه معالم شيخ محمد تقى اصفهانى و تعليقات و شروح آن و فرائد الاصول را ذكر نمود از مهم ترين و نفيس ترين اين كتابها مى توان جواهر الكلام شيخ | محصول فقهى و علمى اين نشاطها، پديد آمدن آثار بزرگ فكرى بود كه هر كدام به نوبت خود از ذخاير فكرى و علمى اسلامى محسوب مى شوند، چون از آن دوران درخشان آثار جاودان و ماندنى فراوان باقى مانده است كه مى توان از كتابها و موسوعههاى بزرگ فقهى مانند: كشف الغطا، [[مفتاح الكرامة في شرح قواعد العلامة|مفتاح الكرامة]]، [[رياض المسائل في بيان الأحكام بالدلائل (ط - القدیمة)|رياض المسائل]]، مكاسب را در فقه، و در علم اصول كتابهايى مانند: قوانين، فصول، ضوابط، حاشيه معالم شيخ محمد تقى اصفهانى و تعليقات و شروح آن و فرائد الاصول را ذكر نمود از مهم ترين و نفيس ترين اين كتابها مى توان جواهر الكلام شيخ محمدحسن كه در شرح شرائع الاسلام محقق در فقه و فرائد [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شيخ مرتضى انصارى]] را در اصول نام برد. | ||
سيره سبز: | سيره سبز: | ||
خط ۱۴۹: | خط ۱۴۹: | ||
شيخ | شيخ محمدحسن نجفى در 25 سالگى نگارش كتاب بى همتاى «جواهر الكلام» در شرح كتاب [[شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام (تحقیق بقال)|شرايع الاسلام]] [[محقق حلی، جعفر بن حسن|محقق حلى]] را آغاز كرد. جواهر الكلام، اين دائره المعارف فقه شيعه ثمره 32 سال تلاش شبانه روزى او اينك معتبرترين متن درسى عاليترين سطح دروس حوزه هاى علميه شيعه، يعنى درس خارج فقه است. علامه [[امین، محسن|سيد محسن امين]] (متوفاى 1371 ق) درباره اين كتاب مى نويسد: در فقه اسلام كتابى به همتايى جواهر الكلام نيست. [[شيخ انصارى]] نيز فرمود: براى مجتهدى كه بخواهد احكام الهى را استنباط كند، كافى است كتابهاى جواهر و وسائل الشيعه را در اختيار داشته باشد و كمتر اتفاق مى افتد كه به كتابى از پيشينيان نيازمند شود. | ||
او علاوه بر كتاب «جواهر» كتابهاى ديگرى نيز نوشت كه عبارتند از: | او علاوه بر كتاب «جواهر» كتابهاى ديگرى نيز نوشت كه عبارتند از: | ||
خط ۱۷۰: | خط ۱۷۰: | ||
روز اول شعبان 1266ق فرا رسيد. بهشتيان در انتظار به زمين مى نگريستند. بهشت را آذين بستند و بساط ميهمانى گستراندند. جواهر بى نظير شيعه، فقيه بلند آوازه آیتالله شيخ | روز اول شعبان 1266ق فرا رسيد. بهشتيان در انتظار به زمين مى نگريستند. بهشت را آذين بستند و بساط ميهمانى گستراندند. جواهر بى نظير شيعه، فقيه بلند آوازه آیتالله شيخ محمدحسن نجفى نفسهاى آخر عمر را مى كشيد. شهادتين را بر زبان جارى مى ساخت. او عمرى در راه اسلام زحمت كشيده بود و اينك آرام مى رفت تا به سوى ملكوت پر بگشايد. | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''حجاب چهره جان مى شود غبار تنم''|2=''خوش آن دمى كه از اين چهره پرده بر فكنم''}} | {{ب|''حجاب چهره جان مى شود غبار تنم''|2=''خوش آن دمى كه از اين چهره پرده بر فكنم''}} |
ویرایش