۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'صاحب بن عباد' به 'صاحب بن عباد ') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
#نويسنده در مورد اصول اجتهاد در مذهب زيدى چنين نظر داده است: «با آنكه از امام زيد، اصول مدوّنى كه روش و حدود اجتهاد را روشن كند باقى نماند لكن در مذهب زيدى اصولى مىيابيم كه بر فقه امام زيد(رض) نيز شمول دارد. از اين نكته پيداست كه فقه زيدى، تنها فقه امام زيد نيست بلكه گروهى از پيشوايان مذهبى آل بيت مانند هادى و ناصر و ديگران كه پس از زيد آمدند در آن ذينظرند؛ خصوصاً كه باب اجتهاد در فقه زيدى، باز است و به ملاحظه همين امر است كه نمىتوان گفت اصولى كه زيديان تدوين كردهاند اصول شخص امام زيد است<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/16895/2/166 همان، ص 166]</ref> | #نويسنده در مورد اصول اجتهاد در مذهب زيدى چنين نظر داده است: «با آنكه از امام زيد، اصول مدوّنى كه روش و حدود اجتهاد را روشن كند باقى نماند لكن در مذهب زيدى اصولى مىيابيم كه بر فقه امام زيد(رض) نيز شمول دارد. از اين نكته پيداست كه فقه زيدى، تنها فقه امام زيد نيست بلكه گروهى از پيشوايان مذهبى آل بيت مانند هادى و ناصر و ديگران كه پس از زيد آمدند در آن ذينظرند؛ خصوصاً كه باب اجتهاد در فقه زيدى، باز است و به ملاحظه همين امر است كه نمىتوان گفت اصولى كه زيديان تدوين كردهاند اصول شخص امام زيد است<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/16895/2/166 همان، ص 166]</ref> | ||
#بنا بر مطالعات نويسنده: «از همان هنگام كه نوادگان امامان شهيد- حسن و حسين(ع)- در شمال و شمال شرقى ايران پناه گرفتند و مستقر شدند، بذر مذهب زيدى در آن نواحى پاشيده شد و بر اثر اجتهادات و استنباطات مساعد اقليم مزبور، رشد كرد و بارور گرديد. در قرن چهارم اين آراء و عقايد بههم پيوست و بهصورت جمع و درس آمد. جماعتى بين آراء ائمه ديلم و گيلان و آذربايجان و خراسان از يكسوى و آراء كوفيان و حجازيان و اهل يمن از جانب ديگر، الفت دادند. برادران بزرگوار- المؤيد باللّه و الناطق بالحق- بر اين آراء تكيه كردند و آنرا با آنچه از ناصر كبير اطروش- ناشر اسلام در ديلم و گيلان و مروج مذهب زيدى در آن نواحى- روايت شده بود جمع كردند<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/16895/2/174 همان، ص 174]- [[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/16895/2/175|175]]</ref> | #بنا بر مطالعات نويسنده: «از همان هنگام كه نوادگان امامان شهيد- حسن و حسين(ع)- در شمال و شمال شرقى ايران پناه گرفتند و مستقر شدند، بذر مذهب زيدى در آن نواحى پاشيده شد و بر اثر اجتهادات و استنباطات مساعد اقليم مزبور، رشد كرد و بارور گرديد. در قرن چهارم اين آراء و عقايد بههم پيوست و بهصورت جمع و درس آمد. جماعتى بين آراء ائمه ديلم و گيلان و آذربايجان و خراسان از يكسوى و آراء كوفيان و حجازيان و اهل يمن از جانب ديگر، الفت دادند. برادران بزرگوار- المؤيد باللّه و الناطق بالحق- بر اين آراء تكيه كردند و آنرا با آنچه از ناصر كبير اطروش- ناشر اسلام در ديلم و گيلان و مروج مذهب زيدى در آن نواحى- روايت شده بود جمع كردند<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/16895/2/174 همان، ص 174]- [[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/16895/2/175|175]]</ref> | ||
#نويسنده با بيان اين نكته كه: «سلطه سياسى- مذهبى عرب بر سرتاسر ايران كه مدتى نزديك سه قرن طول كشيد اگر هم سبب استقرار آيين نوخاسته محمدى و برافتادن مذاهب پيشين گرديد اما هرگز نتوانست قوميت، مليت، زبان، آداب، رسوم و سرانجام ادبيات ما را براى هميشه از ميان بردارد»؛ بر چند نكته تأكيد كرده است: «يك- پديد آمدن يك لهجه ادبى و رسميت يافتن آن به عنوان زبان سياسى، علمى و ادبى از هنگامى آغاز گرديد كه دولتهاى مستقل ايرانى منجمله صفاريان و سامانيان، پديدار شدند و همانگونه كه ديديم علويان طبرستان بيش از يكصد سال با آنان مصادم و همزمان بودند. دو- اين سرزمين زرخيز و گوهربار، مهد پرورش بسيارى علماء، ادبا و سخندانان به شمار مىرفت. از مطالعه آثار تاريخنويسان و نويسندگان تراجم احوال پيداست كه سادات علوى نه تنها حامل پيام در زمينه مسائل الهى و مذهبى بودند بلكه خود در عربيت و ادبيت، دست داشتند و بارگاه آنان محل نشو و نما و ملجاء و ملاذ پژوهندگان علوم دينى و ساير فضلا بود. سه- عالمان و نويسندگان و اديبان فراوانى در دوره حكومت علويان طبرستان فعال بودند مانند ابوهشام علوى طبرى كه مقارن [[صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد|صاحب بن عباد]] | #نويسنده با بيان اين نكته كه: «سلطه سياسى- مذهبى عرب بر سرتاسر ايران كه مدتى نزديك سه قرن طول كشيد اگر هم سبب استقرار آيين نوخاسته محمدى و برافتادن مذاهب پيشين گرديد اما هرگز نتوانست قوميت، مليت، زبان، آداب، رسوم و سرانجام ادبيات ما را براى هميشه از ميان بردارد»؛ بر چند نكته تأكيد كرده است: «يك- پديد آمدن يك لهجه ادبى و رسميت يافتن آن به عنوان زبان سياسى، علمى و ادبى از هنگامى آغاز گرديد كه دولتهاى مستقل ايرانى منجمله صفاريان و سامانيان، پديدار شدند و همانگونه كه ديديم علويان طبرستان بيش از يكصد سال با آنان مصادم و همزمان بودند. دو- اين سرزمين زرخيز و گوهربار، مهد پرورش بسيارى علماء، ادبا و سخندانان به شمار مىرفت. از مطالعه آثار تاريخنويسان و نويسندگان تراجم احوال پيداست كه سادات علوى نه تنها حامل پيام در زمينه مسائل الهى و مذهبى بودند بلكه خود در عربيت و ادبيت، دست داشتند و بارگاه آنان محل نشو و نما و ملجاء و ملاذ پژوهندگان علوم دينى و ساير فضلا بود. سه- عالمان و نويسندگان و اديبان فراوانى در دوره حكومت علويان طبرستان فعال بودند مانند ابوهشام علوى طبرى كه مقارن [[صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد|صاحب بن عباد]] بود و با او به شعر، مفاوضه داشت<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/16895/2/176 همان، ص 176]- [[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/16895/2/198|198]]</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش