۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ....<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - '....<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
# إشراق هياكل النور دشتکی مشتمل بر متن هياكل النور و تعلیقات و حواشی. | # إشراق هياكل النور دشتکی مشتمل بر متن هياكل النور و تعلیقات و حواشی. | ||
دشتکی را باید تداومبخش مدرسه فلسفى شیراز که پدرش صدرالدین بنیانگذار آن بود، دانست. شیوه فلسفى دشتکى بیشتر اشراقى بود و عمده تلاشش دفاع متعصبانه، افراطى و متصلّبانه از اندیشههاى پدرش صدرالدین که در تعارض و تقابل با متکلم چیرهدست معاصر آنها جلالالدین دوانى بود | دشتکی را باید تداومبخش مدرسه فلسفى شیراز که پدرش صدرالدین بنیانگذار آن بود، دانست. شیوه فلسفى دشتکى بیشتر اشراقى بود و عمده تلاشش دفاع متعصبانه، افراطى و متصلّبانه از اندیشههاى پدرش صدرالدین که در تعارض و تقابل با متکلم چیرهدست معاصر آنها جلالالدین دوانى بود.<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص53</ref> | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
درباره نام کتاب، دوانى واژه «هیکل» را به معناى «صورت» گرفته و با استناد به عقیده حکماى باستان در ظل و نمود انوار مجرده دانستن ستارگان، «هياكل النور» را نام بناهایى ذکر مىکند که صورت فلزى ساختهشده براى هریک از «کواکب سبعه» (سیارات هفتگانه) را در آنها نهاده و در زمان خاص هریک از این سیارات، آهنگ آن کرده و روشنى برمىافروختند و قربانى مىکردند. به نظر دوانى، سهروردى این رساله را به این دلیل هياكل النور نامیده که در آن از احوال انوار مجرده سخن گفته و در واقع، الفاظ و عبارتهاى آن به طلسمهاى یادکرده آن حکما مانند است. مراجعه به فحواى منابع کهن نیز، ادعاى دوانى را به لحاظ تاریخى تأیید مىکند. بااینحال، به نظر مىرسد که سخن غیاثالدین منصور دشتکى در این باره، با توجه به الگوى اصلى هستىشناسى سهروردى، به واقعیت نزدیکتر باشد؛ چه، او ضمن اشاره به اینکه واژه «هیکل» در اصل به بناهاى بزرگ و بهویژه به بتخانهها و خانه ترسایان اطلاق مىشود، از معنى دیگر آن، یعنى «تعویذ و دعا» نیز یاد کرده و علت نامگذارى این رساله توسط سهروردى به هياكل النور و بخشبندى هفتگانه آن را در این معناى اخیر بازجسته است | درباره نام کتاب، دوانى واژه «هیکل» را به معناى «صورت» گرفته و با استناد به عقیده حکماى باستان در ظل و نمود انوار مجرده دانستن ستارگان، «هياكل النور» را نام بناهایى ذکر مىکند که صورت فلزى ساختهشده براى هریک از «کواکب سبعه» (سیارات هفتگانه) را در آنها نهاده و در زمان خاص هریک از این سیارات، آهنگ آن کرده و روشنى برمىافروختند و قربانى مىکردند. به نظر دوانى، سهروردى این رساله را به این دلیل هياكل النور نامیده که در آن از احوال انوار مجرده سخن گفته و در واقع، الفاظ و عبارتهاى آن به طلسمهاى یادکرده آن حکما مانند است. مراجعه به فحواى منابع کهن نیز، ادعاى دوانى را به لحاظ تاریخى تأیید مىکند. بااینحال، به نظر مىرسد که سخن غیاثالدین منصور دشتکى در این باره، با توجه به الگوى اصلى هستىشناسى سهروردى، به واقعیت نزدیکتر باشد؛ چه، او ضمن اشاره به اینکه واژه «هیکل» در اصل به بناهاى بزرگ و بهویژه به بتخانهها و خانه ترسایان اطلاق مىشود، از معنى دیگر آن، یعنى «تعویذ و دعا» نیز یاد کرده و علت نامگذارى این رساله توسط سهروردى به هياكل النور و بخشبندى هفتگانه آن را در این معناى اخیر بازجسته است.<ref>ر.ك: کریمی زنجانی اصل، محمد، ص38؛ مقدمه مصحح، ص47-46</ref> | ||
برخى از شارحان آثار سهروردى، کاربرد گسترده واژه هیکل را در این اثر، دالّ بر این دانستهاند که او تحت تأثیر آموزههاى اسماعیلى بوده است؛ زیرا اسماعیلیان نیز از هیاکل هفتگانه نام بردهاند | برخى از شارحان آثار سهروردى، کاربرد گسترده واژه هیکل را در این اثر، دالّ بر این دانستهاند که او تحت تأثیر آموزههاى اسماعیلى بوده است؛ زیرا اسماعیلیان نیز از هیاکل هفتگانه نام بردهاند.<ref>مرادخانی، زهرا، ص49</ref> | ||
هياكل النّور متنى فلسفى و مختصر، امّا از دیدگاه اشراقى بس ژرف است و مشتمل بر هفت هیکل بدین شرح: هیکل یکم درباره جسم در حدود نود کلمه که در آن ضمن بحث از ویژگىهاى جسم، برخلاف رأى متکلّمان و در ادامه سخنش در مقالت سوم از قسم اوّل حكمة الإشراق و رسالههاى دیگرش مانند الواح عمادى و پرتونامه، ترکب جسم از اجزای لا یتجزى را مردود دانسته است. هیکل دوم در اثبات تجرد نفس و آنچه از قواى ظاهر و باطن بدان تعلّق دارد؛ در این هیکل، سهروردى آشکارا استقلال و موجود بودن نفس پیش از بدن را انکار کرده و آن را حادث به حدوث بدن دانسته است. هیکل سوم درباره برخى مبادى مشائیان؛ یعنى سه حالت وجوب و امکان و امتناع است که در آن با بحث از رابطه ضرورى میان علّت و معلول و محتوم عقلى دانستن ظهور معلول در صورت حصول علّت کامله، زمینه را براى ارائه هیکل چهارم درباره توحید به معنى اشراقى و نه عددى آن آماده مىکند. هیکل پنجم در بیان حرکت دورى است در دو فصل: | هياكل النّور متنى فلسفى و مختصر، امّا از دیدگاه اشراقى بس ژرف است و مشتمل بر هفت هیکل بدین شرح: هیکل یکم درباره جسم در حدود نود کلمه که در آن ضمن بحث از ویژگىهاى جسم، برخلاف رأى متکلّمان و در ادامه سخنش در مقالت سوم از قسم اوّل حكمة الإشراق و رسالههاى دیگرش مانند الواح عمادى و پرتونامه، ترکب جسم از اجزای لا یتجزى را مردود دانسته است. هیکل دوم در اثبات تجرد نفس و آنچه از قواى ظاهر و باطن بدان تعلّق دارد؛ در این هیکل، سهروردى آشکارا استقلال و موجود بودن نفس پیش از بدن را انکار کرده و آن را حادث به حدوث بدن دانسته است. هیکل سوم درباره برخى مبادى مشائیان؛ یعنى سه حالت وجوب و امکان و امتناع است که در آن با بحث از رابطه ضرورى میان علّت و معلول و محتوم عقلى دانستن ظهور معلول در صورت حصول علّت کامله، زمینه را براى ارائه هیکل چهارم درباره توحید به معنى اشراقى و نه عددى آن آماده مىکند. هیکل پنجم در بیان حرکت دورى است در دو فصل: | ||
# حرکت فلک خودجوش و از نفس ازلى اوست؛ | # حرکت فلک خودجوش و از نفس ازلى اوست؛ | ||
# خود فلک و حرکت آن، فیض ازلى الهى است، پس آغاز و انجام ندارد. هیکل ششم نیز در اثبات جاودانگى روان آدمى است که پس از مرگ از بدن جدا شده و به جهان نور مىپیوندد و سخن شیخ در آن به رأى فارابى در این زمینه بسیار ماننده است و سرانجام هیکل هفتم به بیان نبوات و معجزات و کرامات و منامات و بیان چگونگى پیوند روان آدمى با جهان نور در حالت خواب یا جنون مىپردازد | # خود فلک و حرکت آن، فیض ازلى الهى است، پس آغاز و انجام ندارد. هیکل ششم نیز در اثبات جاودانگى روان آدمى است که پس از مرگ از بدن جدا شده و به جهان نور مىپیوندد و سخن شیخ در آن به رأى فارابى در این زمینه بسیار ماننده است و سرانجام هیکل هفتم به بیان نبوات و معجزات و کرامات و منامات و بیان چگونگى پیوند روان آدمى با جهان نور در حالت خواب یا جنون مىپردازد.<ref>ر.ک: کریمی زنجانی اصل، محمد، ص35-33</ref> | ||
با مقایسه «شواكل الحور» و «إشراق هياكل النّور»، از چشماندازى فلسفى و متناظر به الگوى هستىشناختى سهروردى، درمىیابیم که بیشتر اعتراضها و خردهگیرىهاى دشتکى بر دوانى درست و برحق است؛ بااینحال، بدزبانى و بىحرمتىهاى دشتکى، بسا که خواننده را آزرده و حتّى به طرفدارى از دوانى برمىانگیزد. نکته دیگرى که از مقایسه این شرحهاى هياكل النّور برمىآید، رابطه پیوستهاى است که میان جایگاه و پایگاه اجتماعى هریک از این دو عالم نامدار سدههاى نهم و دهم هجرى با چگونگى پردهپوشى و تقیه کردنشان وجود دارد. در واقع، علّت اصلى قشرىتر بودن دوانى از دشتکى بازمىگردد به این که جلالالدین بهعنوان عالمى گنوستیک، روزىخوار حاکمان سنّى و ترکمانان متعصّب سده نهم بوده و قشرى نبودن براى او حکم ارتداد یا لااقل قطع روزى روزانه را فرجام مىداده؛ درحالىکه غیاثالدین به خاندانى تعلّق داشته که علم و ثروت و روحانیت را در شیراز سدههاى نهم و دهم هجرى در خود گرد آورده و به همین دلیل هم به فروتنى براى حاکمان سنى نیازى نداشتهاند و گنوستیسیسم خود را آشکارتر بیان مىکردهاند.<ref>ر.ک: همان، ص54-53</ref> | با مقایسه «شواكل الحور» و «إشراق هياكل النّور»، از چشماندازى فلسفى و متناظر به الگوى هستىشناختى سهروردى، درمىیابیم که بیشتر اعتراضها و خردهگیرىهاى دشتکى بر دوانى درست و برحق است؛ بااینحال، بدزبانى و بىحرمتىهاى دشتکى، بسا که خواننده را آزرده و حتّى به طرفدارى از دوانى برمىانگیزد. نکته دیگرى که از مقایسه این شرحهاى هياكل النّور برمىآید، رابطه پیوستهاى است که میان جایگاه و پایگاه اجتماعى هریک از این دو عالم نامدار سدههاى نهم و دهم هجرى با چگونگى پردهپوشى و تقیه کردنشان وجود دارد. در واقع، علّت اصلى قشرىتر بودن دوانى از دشتکى بازمىگردد به این که جلالالدین بهعنوان عالمى گنوستیک، روزىخوار حاکمان سنّى و ترکمانان متعصّب سده نهم بوده و قشرى نبودن براى او حکم ارتداد یا لااقل قطع روزى روزانه را فرجام مىداده؛ درحالىکه غیاثالدین به خاندانى تعلّق داشته که علم و ثروت و روحانیت را در شیراز سدههاى نهم و دهم هجرى در خود گرد آورده و به همین دلیل هم به فروتنى براى حاکمان سنى نیازى نداشتهاند و گنوستیسیسم خود را آشکارتر بیان مىکردهاند.<ref>ر.ک: همان، ص54-53</ref> | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
متن عربى هياكل النور تاکنون چندین بار به چاپ رسیده و متن فارسى آن نیز نخستین بار در مجموعه مصنفات شیخ اشراق منتشر شده است | متن عربى هياكل النور تاکنون چندین بار به چاپ رسیده و متن فارسى آن نیز نخستین بار در مجموعه مصنفات شیخ اشراق منتشر شده است.<ref>مرادخانی، زهرا، ص48</ref> | ||
برخی ترجمه فارسی هياكل النور را هم از خود سهروردی میدانند. گویا تنها شاهد بر درستى انتساب این ترجمه به سهروردى آن است که شهرزورى در سیاهه آثار وى به هياكل النور فارسى تصریح کرده است | برخی ترجمه فارسی هياكل النور را هم از خود سهروردی میدانند. گویا تنها شاهد بر درستى انتساب این ترجمه به سهروردى آن است که شهرزورى در سیاهه آثار وى به هياكل النور فارسى تصریح کرده است.<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص49</ref> | ||
بیشتر پاورقیهای کتاب به اختلاف نسخهها اختصاص یافته است. | بیشتر پاورقیهای کتاب به اختلاف نسخهها اختصاص یافته است. |
ویرایش