۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' فى ' به ' في ') |
جز (جایگزینی متن - ' ....<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
== معرفى اجمالى == | == معرفى اجمالى == | ||
'''تاريخ منصورى (تلخيص الكشف و البيان في حوادث الزمان)'''، اثر ابوفضايل [[حموی، محمد بن علی|محمد بن على بن نظيف حموى]]، با تحقيق و تصحيح دكتر ابوالعيد دودو، از جمله مصادر و منابع مهمى تاريخ است كه به ثبت تاريخچه دولت ايوبيه و جنگهايى كه بين مسلمانان و مسيحيان اتفاق افتاده، پرداخته | '''تاريخ منصورى (تلخيص الكشف و البيان في حوادث الزمان)'''، اثر ابوفضايل [[حموی، محمد بن علی|محمد بن على بن نظيف حموى]]، با تحقيق و تصحيح دكتر ابوالعيد دودو، از جمله مصادر و منابع مهمى تاريخ است كه به ثبت تاريخچه دولت ايوبيه و جنگهايى كه بين مسلمانان و مسيحيان اتفاق افتاده، پرداخته.<ref>كامل، عياد، 1404، ص 153</ref>و به زبان عربى نوشته شده است. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
كتاب با مقدمه محقق در ارائه اطلاعاتى پيرامون نويسنده و آثار وى آغاز و مطالب تاريخى، بهصورت حولى (سال به سال)، از سال 589ق، تا سال 630ق، بيان شده است. | كتاب با مقدمه محقق در ارائه اطلاعاتى پيرامون نويسنده و آثار وى آغاز و مطالب تاريخى، بهصورت حولى (سال به سال)، از سال 589ق، تا سال 630ق، بيان شده است. | ||
اثر حاضر، تلخيص كتاب بزرگى از مؤلف با عنوان «الكشف و البيان في حوادث الزمان» است كه تاريخى مطول و طولانى بوده كه در دست نمىباشد | اثر حاضر، تلخيص كتاب بزرگى از مؤلف با عنوان «الكشف و البيان في حوادث الزمان» است كه تاريخى مطول و طولانى بوده كه در دست نمىباشد..<ref>كامل، عياد، ص 151</ref> | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
بيان حوادث تاريخى، از سال 589ق، آغاز شده است. نويسنده در بيان رويدادهاى اين سال، به اين واقعه اشاره مىكند كه در اين سال، ملك عادل سيف الدين ابوبكر بن ايوب (538 يا 540 / 615ق)، بعد وفات برادرش صلاح الدين، به «بلاد الجزيره» مىرود | بيان حوادث تاريخى، از سال 589ق، آغاز شده است. نويسنده در بيان رويدادهاى اين سال، به اين واقعه اشاره مىكند كه در اين سال، ملك عادل سيف الدين ابوبكر بن ايوب (538 يا 540 / 615ق)، بعد وفات برادرش صلاح الدين، به «بلاد الجزيره» مىرود..<ref>متن كتاب، ص 2</ref> | ||
در سال 590ق، ملك العزيز عثمان (567 / 1172ق)، به دمشق رسيده و پس از چندى محاصره آن، به همراه ملك العادل و ملك الافضل (622ق) به مصر بازگشت | در سال 590ق، ملك العزيز عثمان (567 / 1172ق)، به دمشق رسيده و پس از چندى محاصره آن، به همراه ملك العادل و ملك الافضل (622ق) به مصر بازگشت..<ref>همان، ص 4</ref> | ||
در سال 592ق، ملك العزيز، به بركة الجب (در قاهره)، رسيده و به نام برادرش ملك الافضل، خطبه خوانده و ضرب سكه نموده است | در سال 592ق، ملك العزيز، به بركة الجب (در قاهره)، رسيده و به نام برادرش ملك الافضل، خطبه خوانده و ضرب سكه نموده است..<ref>همان</ref> | ||
سرفصل سالهاى 593 و 594ق نوشته شده، اما واقعهاى در آنها ذكر نشده و نويسنده با عبارت «خاليتان»، از آنها گذشته است | سرفصل سالهاى 593 و 594ق نوشته شده، اما واقعهاى در آنها ذكر نشده و نويسنده با عبارت «خاليتان»، از آنها گذشته است..<ref>همان، ص 6</ref> | ||
در سال 594ق، ملك منصور محمد بن تقى الدين، پلى را در سمت شرقى مدينة السفلى مصر، ساخته است | در سال 594ق، ملك منصور محمد بن تقى الدين، پلى را در سمت شرقى مدينة السفلى مصر، ساخته است..<ref>همان</ref> | ||
در سال 595ق، اولين فرزند پسر ملك المعظم، به دنيا آمده و در همان سال، ملك العزيز بن ملك الناصر، سلطان مصر، از دنيا رفت. نويسنده، وى را به صفاتى همچون جواد، حليم، خوشمنظر و نيكوسرشت متصف نموده و وى را ستوده است | در سال 595ق، اولين فرزند پسر ملك المعظم، به دنيا آمده و در همان سال، ملك العزيز بن ملك الناصر، سلطان مصر، از دنيا رفت. نويسنده، وى را به صفاتى همچون جواد، حليم، خوشمنظر و نيكوسرشت متصف نموده و وى را ستوده است..<ref>همان، ص 7</ref> | ||
در سال 596ق، ملك منصور بن ملك العزيز عثمان، سلطان گرديده و ملك العادل، وزير او گشت. در اين سال، ملك العادل، فرزندش ملك الكامل را به مصر خوانده و وى را بهعنوان وليعهد، معرفى و از مردم براى وى، قسم گرفت | در سال 596ق، ملك منصور بن ملك العزيز عثمان، سلطان گرديده و ملك العادل، وزير او گشت. در اين سال، ملك العادل، فرزندش ملك الكامل را به مصر خوانده و وى را بهعنوان وليعهد، معرفى و از مردم براى وى، قسم گرفت..<ref>همان، ص 13</ref> | ||
در اين سال، الن مشطوب، قراجا و ميمون قصرى، همقسم شدند كه از ياوران ملك الافضل باشند | در اين سال، الن مشطوب، قراجا و ميمون قصرى، همقسم شدند كه از ياوران ملك الافضل باشند..<ref>همان، ص 13</ref> | ||
در سال 597ق، رود نيل كمآب شده و به واسطه آن، محصولات كشاورزى نيز كم شد نويسنده، اين دوران را اينگونه توصيف كرده است: «هر إردب (واحد شمارش) گندم، به پنج دينار طلا خريدوفروش شده و مردم، يكديگر را مىخوردند. در اين سال، مصر و قاهره، از جمعيت خالى شد؛ بهگونهاى كه مردم مىمردند و كسى يافت نمىشد كه آنان را دفن نمايد و ماهها به همان حال مىماندند» | در سال 597ق، رود نيل كمآب شده و به واسطه آن، محصولات كشاورزى نيز كم شد نويسنده، اين دوران را اينگونه توصيف كرده است: «هر إردب (واحد شمارش) گندم، به پنج دينار طلا خريدوفروش شده و مردم، يكديگر را مىخوردند. در اين سال، مصر و قاهره، از جمعيت خالى شد؛ بهگونهاى كه مردم مىمردند و كسى يافت نمىشد كه آنان را دفن نمايد و ماهها به همان حال مىماندند»..<ref>همان، ص 14</ref> | ||
اما خوشبختانه مثل اينكه اين وضعيت، زياد ادامه نيافته و در وقايع سال 598ق، اوضاع به واسطه پرآب شدن نيل و در نتيجه افزايش محصولات كشاورزى، بهبود يافته است. در اين سال، سيف الاسلام، فرزندش ملك المعز [العزيز] اسماعيل را از يمن به سمت شام فرستاده است | اما خوشبختانه مثل اينكه اين وضعيت، زياد ادامه نيافته و در وقايع سال 598ق، اوضاع به واسطه پرآب شدن نيل و در نتيجه افزايش محصولات كشاورزى، بهبود يافته است. در اين سال، سيف الاسلام، فرزندش ملك المعز [العزيز] اسماعيل را از يمن به سمت شام فرستاده است..<ref>همان، ص 25</ref> | ||
در سال 599ق، ملك الاشرف، به قصد لكشركشى به «ماردين» خود را تجهيز كرده و پس از استخدام ابن مشطوب، ملك الافضل را از «سميساط» فراخواند | در سال 599ق، ملك الاشرف، به قصد لكشركشى به «ماردين» خود را تجهيز كرده و پس از استخدام ابن مشطوب، ملك الافضل را از «سميساط» فراخواند..<ref>همان، ص 38</ref> | ||
نويسنده به همين منوال، وقايع هر سال را تا سال 630ق ذكر كرده است كه از جمله آنها، عبارتند از: | نويسنده به همين منوال، وقايع هر سال را تا سال 630ق ذكر كرده است كه از جمله آنها، عبارتند از: |
ویرایش