۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آیت الله' به 'آیتالله') |
جز (جایگزینی متن - 'مولف' به 'مؤلف') |
||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
6- در استعمال لفظ در اكثر از يك معنا اقوال مختلفى وجود دارد به نظر ميرزاى قمى چنين استعمالى بر خلاف تعبّد حاكم در استعمال الفاظ است كه توقيفى مىباشند. در نقد سخن ايشان گفته مىشود كه اصل وضع توقيفى است امّا خصوصيّات استعمال توقيفى نيستند و اطاعت از وضع در آنها لازم نيست. | 6- در استعمال لفظ در اكثر از يك معنا اقوال مختلفى وجود دارد به نظر ميرزاى قمى چنين استعمالى بر خلاف تعبّد حاكم در استعمال الفاظ است كه توقيفى مىباشند. در نقد سخن ايشان گفته مىشود كه اصل وضع توقيفى است امّا خصوصيّات استعمال توقيفى نيستند و اطاعت از وضع در آنها لازم نيست. | ||
7- اشاعره در مغايرت طلب و اراده مىگويند برحسب مفاد برخى آيات و احاديث، خداوند از مردم، ايمان و اطاعت را طلب كرده است حال اگر طلب و اراده متّحد باشند لازمهاش اينست كه خداوند اراده ايمان و اطاعت كرده است امّا ثبوتاً در بسيارى از موارد تخلّف صورت گرفته و عدّه زيادى اهل كفر و عصيان شدهاند اين امر محال است. | 7- اشاعره در مغايرت طلب و اراده مىگويند برحسب مفاد برخى آيات و احاديث، خداوند از مردم، ايمان و اطاعت را طلب كرده است حال اگر طلب و اراده متّحد باشند لازمهاش اينست كه خداوند اراده ايمان و اطاعت كرده است امّا ثبوتاً در بسيارى از موارد تخلّف صورت گرفته و عدّه زيادى اهل كفر و عصيان شدهاند اين امر محال است. مؤلف در جواب مىفرمايد اراده تكوينى با اراده تشريعى فرق مىكند اراده تكوينى علم خداوند به نظام كامل و تام هستى و اراده تشريعى علم خداوند به مصالح افعال مكلّفين و تكاليف آنهاست. | ||
8- گاهى علّت تامه يكى از ضدّين مىتواند نسبت به ضدّ ديگر مانعيت پيدا كند يعنى مانع تأثير مقتضى ضدّ ديگر شود مثلاً فرزند و برادر شخصى در حال غرق شدن هستند و آن فرد درصدد انقاذ آنها برآمده امّا مىداند كه نجات آندو غيرممكن است لذا مساله تضاد مطرح مىشود در مثال مذكور علّت تامه انقاذ ولد مانعيّت پيدا مىكند نه نفس بعبارت ديگر بحث در نفس ضدّين هست و نتيجهاش آنست كه وجود اين ضد با عدم آن ضد، ملازمند و در رتبه واحد قرار دارد و مساله تقدم و تأخّر كه معناى مقدميت است مطرح نمىباشد. | 8- گاهى علّت تامه يكى از ضدّين مىتواند نسبت به ضدّ ديگر مانعيت پيدا كند يعنى مانع تأثير مقتضى ضدّ ديگر شود مثلاً فرزند و برادر شخصى در حال غرق شدن هستند و آن فرد درصدد انقاذ آنها برآمده امّا مىداند كه نجات آندو غيرممكن است لذا مساله تضاد مطرح مىشود در مثال مذكور علّت تامه انقاذ ولد مانعيّت پيدا مىكند نه نفس بعبارت ديگر بحث در نفس ضدّين هست و نتيجهاش آنست كه وجود اين ضد با عدم آن ضد، ملازمند و در رتبه واحد قرار دارد و مساله تقدم و تأخّر كه معناى مقدميت است مطرح نمىباشد. |
ویرایش