۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ق ' به 'ق ') |
جز (جایگزینی متن - 'مولف' به 'مؤلف') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
در آغاز، مقدماتى در اساطير، اخبار و روايات در تاريخ و چگونگى ساختن شهر هرات و سازنده يا سازندگان آن و نيز مطالبى در احوال و اوضاع شهرهاى نزديك هرات؛ همچون مرو، نشابور و... آورده است. سپس رخدادها را از سال 634 تا سال 721ق به گونه سال شمار به تفصيل آورده و مجموعه مطالب كتاب كه اكنون در دست است، در 138 فصل، يا چنانكه | در آغاز، مقدماتى در اساطير، اخبار و روايات در تاريخ و چگونگى ساختن شهر هرات و سازنده يا سازندگان آن و نيز مطالبى در احوال و اوضاع شهرهاى نزديك هرات؛ همچون مرو، نشابور و... آورده است. سپس رخدادها را از سال 634 تا سال 721ق به گونه سال شمار به تفصيل آورده و مجموعه مطالب كتاب كه اكنون در دست است، در 138 فصل، يا چنانكه مؤلف نام نهاده، در 138 ذكر به پايان مىرسد؛ هر چند مؤلف در مقدمه مىنويسد كه او كتاب را در 400 ذكر تمام كرده است. | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
سيفى در پايان رخدادهاى سال 721ق مىنگارد كه «اميد واثق است به كرم ملك عادل عالم حاجى غازى غياثالحق والدين خلد ملكه كه من بنده را به نظر عنايت منظور دارد تا به اندك روزگارى دفتر ثانى را در كتابت آرم.» | سيفى در پايان رخدادهاى سال 721ق مىنگارد كه «اميد واثق است به كرم ملك عادل عالم حاجى غازى غياثالحق والدين خلد ملكه كه من بنده را به نظر عنايت منظور دارد تا به اندك روزگارى دفتر ثانى را در كتابت آرم.» | ||
او همچنين از يكى از صدورمعظم هرات، خواجه شهاب و محبتهايش به | او همچنين از يكى از صدورمعظم هرات، خواجه شهاب و محبتهايش به مؤلف هنگام تاليف كتاب ياد كرده، او را دعا مىكند و مىنويسد: «اگر تربيت او نبودى، اين تاريخنامه كه 120 تا كاغذ است، سالها به انجام نپيوستى و بىكرم و تقويت او چنين كتاب معتبر در دو سال و نيم به آخر نرسيدى.» | ||
مؤلف نام كتاب را تاريخنامه و يك بار هم تاريخ هرات مىنويسد؛ «هر چند پس از وى از اين كتاب با نامهايى؛ چون تاريخ ملوك كرت و تاريخ ملوك هرات ياد مىكنند؛ اما تاريخنامه به اين دليل مناسبتر مىنمايد كه اين كتاب در بردارنده رخدادهاى كامل دوران ملوك كرت هرات نيست و با گزارش برخى رخدادهاى سال 721ق پايان مىپذيرد؛ در حالى كه فرمانروايى ملوك كرت تا سال 783ق ادامه مىيابد.» | |||
او چون تصريح مىكند كه كتاب را در دو سال و نيم نگاشته، در اين صورت بايد آغاز تاليف سال 718ق بوده باشد. | او چون تصريح مىكند كه كتاب را در دو سال و نيم نگاشته، در اين صورت بايد آغاز تاليف سال 718ق بوده باشد. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
سيفى ظاهرا به اسناد دولتى دسترسى داشته است، زيرا در بسيارى از جاها، چون از نامه يا فرمانى ياد مىكند، متن آن را هم مىآورد. از سويى او به نقد و صحيح ساختن روايات مىكوشد و چون رخدادى را روايت مىكند، سپس صورت درستتر آن را با يادكرد منبع يا شخصى كه آن رخداد را از نزديك ديده يا شنيده است، با آوردن عبارت «اصلح آن است كه» نقل مىكند؛ گاهى چون از جايى يا كسى ياد مىكند به تعريف و تشريح آن مىپردازد؛ مثلا چون از گروه حايطيان ياد مىكند، شرح مىدهد كه چرا آنان را حايطى مىگويند و دقيقا زمان و مكانى را كه اين نام از آن برخاسته ياد مىكند يا هنگامى كه از مابيژناباد نام مىبرد، مىنويسد كه آن جاى را مابيژناباد مىگويند، زيرا آن را مادر بيژن آباد كرده است. | سيفى ظاهرا به اسناد دولتى دسترسى داشته است، زيرا در بسيارى از جاها، چون از نامه يا فرمانى ياد مىكند، متن آن را هم مىآورد. از سويى او به نقد و صحيح ساختن روايات مىكوشد و چون رخدادى را روايت مىكند، سپس صورت درستتر آن را با يادكرد منبع يا شخصى كه آن رخداد را از نزديك ديده يا شنيده است، با آوردن عبارت «اصلح آن است كه» نقل مىكند؛ گاهى چون از جايى يا كسى ياد مىكند به تعريف و تشريح آن مىپردازد؛ مثلا چون از گروه حايطيان ياد مىكند، شرح مىدهد كه چرا آنان را حايطى مىگويند و دقيقا زمان و مكانى را كه اين نام از آن برخاسته ياد مىكند يا هنگامى كه از مابيژناباد نام مىبرد، مىنويسد كه آن جاى را مابيژناباد مىگويند، زيرا آن را مادر بيژن آباد كرده است. | ||
سيفى منابع و مآخذ را به وضوح و با ذكر نام | سيفى منابع و مآخذ را به وضوح و با ذكر نام مؤلف بيان مىكند؛ مثلا تاريخنامه هرات از فامى، تاريخ علايى، تاريخ جهانگشاى، تاريخ غازانى و تاريخ منهاج سراج. | ||
سيفى هنگام گزارش كارنامه شاهان از ويژگىهاى اخلاقى و فرهنگى آنان نيز ياد مىكند و گاهى به خردهگيرى رفتار و اخلاق آنان نيز مىپردازد. مثلا از خوشنويسى ملك غياثالدين و اين كه مدتى به كتابت قرآن مجيد سرگرم بوده ياد مىكند، يا مىنويسد كه ملك فخرالدين مردم را از خوشگذرانى و مىخوارگى منع مىفرمود، در حالى كه خود به آن منهيات مبادرت مىورزيد يا به قول خودش «با وجود اين همه امر معروف و نهى منكر، البته هر شب آواز چنگ و نغمه عود شنيدى و شراب صافى نوشيدى» يا امير حافظ، قرآن مجيد را از برداشته است. | سيفى هنگام گزارش كارنامه شاهان از ويژگىهاى اخلاقى و فرهنگى آنان نيز ياد مىكند و گاهى به خردهگيرى رفتار و اخلاق آنان نيز مىپردازد. مثلا از خوشنويسى ملك غياثالدين و اين كه مدتى به كتابت قرآن مجيد سرگرم بوده ياد مىكند، يا مىنويسد كه ملك فخرالدين مردم را از خوشگذرانى و مىخوارگى منع مىفرمود، در حالى كه خود به آن منهيات مبادرت مىورزيد يا به قول خودش «با وجود اين همه امر معروف و نهى منكر، البته هر شب آواز چنگ و نغمه عود شنيدى و شراب صافى نوشيدى» يا امير حافظ، قرآن مجيد را از برداشته است. | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
سيفى به فرهنگ و رسوم ايران باستان توجه و تاكيد دارد؛ مثلا آن جا كه از آفرين خواندن به رسم عجم ياد مىكند، يا جايى كه مىگويد ملك غياثالدين را به رسم اعاظم ملوك عجم به ملكى خطه محروسه هرات روان گردانند. | سيفى به فرهنگ و رسوم ايران باستان توجه و تاكيد دارد؛ مثلا آن جا كه از آفرين خواندن به رسم عجم ياد مىكند، يا جايى كه مىگويد ملك غياثالدين را به رسم اعاظم ملوك عجم به ملكى خطه محروسه هرات روان گردانند. | ||
تاريخنامه هرات در عرصه زبان و ادب مقامى والا دارد. بيان چندين روايت اساطيرى در باب بناى هرات ارزش ادبى خاص به تاريخنامه هرات بخشيده است. تاريخنامه هرات، نمونهاى است از شيوه نگارش هرات و منطقه زبانى پيرامون آن در اوايل سده هشتم هجرى. تاريخنامه هم نمونهاى از نثر منشيانه تازه رواج يافته در زبان فارسى است و هم شيوه ويژه كاربرد | تاريخنامه هرات در عرصه زبان و ادب مقامى والا دارد. بيان چندين روايت اساطيرى در باب بناى هرات ارزش ادبى خاص به تاريخنامه هرات بخشيده است. تاريخنامه هرات، نمونهاى است از شيوه نگارش هرات و منطقه زبانى پيرامون آن در اوايل سده هشتم هجرى. تاريخنامه هم نمونهاى از نثر منشيانه تازه رواج يافته در زبان فارسى است و هم شيوه ويژه كاربرد مؤلف از اين نثر را نشان مىدهد؛ در حالى كه سيفى به حدى به انشاپردازى رغبت نشان مىدهد كه گاه چند صفحه را پر مىكند، بدون آن كه به بيان نكته يا مطلبى در تاريخ بپردازد. او تاريخ را كمتر با انشا مىآميزد، مگر در مورد سجع و جناس كه بسيار به استفاده از آن علاقهمند است؛ مثلا به جاى عشرت عسرت يافتند، از حواشى و مواشى ايشان آن چه گزين و بهين و ثمين و سمين بودى، ديوار بست او را پست كنند، جمله حمله كردند، در هر قدمى صنمى ديدند كشته و در خانهاى جانانهاى يافتند مرده، هر شهرى كه بروى قهرى رفته بود، آن مرد هژبر زور از ولايت غور، به وقت خروش خروس. | ||
مطالب تاريخى كتاب به آسانى از نثر منشيانه سيفى جدا تواند شد، بدون آن كه به شيوه نگارش سيفى دست برده شود. | مطالب تاريخى كتاب به آسانى از نثر منشيانه سيفى جدا تواند شد، بدون آن كه به شيوه نگارش سيفى دست برده شود. |
ویرایش