پرش به محتوا

تاريخ العباسيين: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - 'امام حسن عسكرى(ع)' به 'امام حسن عسکری(ع) ')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۷۳: خط ۷۳:
4- داستان حيدر بن كاووس مشهور به افشين از اولين مطالبى است كه در اولين صفحات اين باب توجه خواننده را به خود جلب مى‌كند. او همان كسى است كه بابك خرّمدين را كه مدت بيست سال بر كوه‌هاى طبرستان استيلاء يافته بود، به قتل رساند. ابن‌اثير به غضب معتصم بر افشين از ترس خروجش، در سال 225ق و زندانى كردن او اشاره كرده است. نقل شده كه معتصم به سرعت غضب مى‌كرد و اگر خشمگين ميشد به آنچه انجام مى‌داد و كسى كه به قتل مى‌رساند توجه نمى‌كرد. منابع مرگ او را در سال 227ق پس از يك بيمارى ذكر كرده‌اند.
4- داستان حيدر بن كاووس مشهور به افشين از اولين مطالبى است كه در اولين صفحات اين باب توجه خواننده را به خود جلب مى‌كند. او همان كسى است كه بابك خرّمدين را كه مدت بيست سال بر كوه‌هاى طبرستان استيلاء يافته بود، به قتل رساند. ابن‌اثير به غضب معتصم بر افشين از ترس خروجش، در سال 225ق و زندانى كردن او اشاره كرده است. نقل شده كه معتصم به سرعت غضب مى‌كرد و اگر خشمگين ميشد به آنچه انجام مى‌داد و كسى كه به قتل مى‌رساند توجه نمى‌كرد. منابع مرگ او را در سال 227ق پس از يك بيمارى ذكر كرده‌اند.


5- الواثق بالله نيز از جمله خلفاى عباسى بوده است كه به شعر و ادب علاقه داشته است به گونه‌اى كه گاه در محضرش بر رفع يا نصب يك بيت شعر اختلاف مى‌شد. او بر مذهب اشاعره و معتقد به خلقت قرآن بود و با ابن‌ابى‌دؤاد قاضى كه از مشايخ معتزله بود به شدت برخورد كرد. او بعدها از اين كار خود پشيمان شد و در اواخر عمر كه به مرز استسقاء گرفتار شد به نيابت از او نماز جماعت را برگزار مى‌كرد. در انتهاى اين باب شرح خلافت متوكل عباسى آمده است. با توجه به اينكه در بخش خاتمه كتاب نام او در كنار پنج خليفه پيشين آمده و مطالب درباره او به تفصيل ذكر شده است، به نظر مى‌رسد كه نويسنده يك باب را به او اختصاص داده و عنوان باب از قلم افتاده است. درصفحه 594 كتاب مى‌خوانيم: «متوكل با كسانى كه به بغض على(ع) شهرت داشتند؛ مانند ابن‌الجهم، ابوالسمط و عبادۀ‌المخنّث و ديگران مجالست داشت». در ادامه به ظلم او نسبت به [[امام حسن عسکری(ع)]] و چگونگى انتقال آن‌حضرت از مدينه به سامراء به نقل از وفيات‌الاعيان [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن‌خلكان]] پرداخته شده است. پس از آن نيز به ولادت حجۀ ابن‌الحسن(عج) در سال 250ق و اعتقاد شيعيان به ظهور حضرتش اشاره شده است.
5- الواثق بالله نيز از جمله خلفاى عباسى بوده است كه به شعر و ادب علاقه داشته است به گونه‌اى كه گاه در محضرش بر رفع يا نصب يك بيت شعر اختلاف مى‌شد. او بر مذهب اشاعره و معتقد به خلقت قرآن بود و با ابن‌ابى‌دؤاد قاضى كه از مشايخ معتزله بود به شدت برخورد كرد. او بعدها از اين كار خود پشيمان شد و در اواخر عمر كه به مرز استسقاء گرفتار شد به نيابت از او نماز جماعت را برگزار مى‌كرد. در انتهاى اين باب شرح خلافت متوكل عباسى آمده است. با توجه به اينكه در بخش خاتمه كتاب نام او در كنار پنج خليفه پيشين آمده و مطالب درباره او به تفصيل ذكر شده است، به نظر مى‌رسد كه نويسنده يك باب را به او اختصاص داده و عنوان باب از قلم افتاده است. درصفحه 594 كتاب مى‌خوانيم: «متوكل با كسانى كه به بغض على(ع) شهرت داشتند؛ مانند ابن‌الجهم، ابوالسمط و عبادۀ‌المخنّث و ديگران مجالست داشت». در ادامه به ظلم او نسبت به [[امام حسن عسکری(ع)]] و چگونگى انتقال آن‌حضرت از مدينه به سامراء به نقل از وفيات‌الاعيان [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن‌خلكان]] پرداخته شده است. پس از آن نيز به ولادت حجۀ ابن‌الحسن(عج) در سال 250ق و اعتقاد شيعيان به ظهور حضرتش اشاره شده است.


6- در خاتمه كتاب نام هر يك از كارگزاران بنى‌عباس به ترتيب با ذكر مختصرى از كارها و اقدامات آنها آمده است. اولين اين افراد اشعث بن عقبه خزاعى و آخرين آنها ابى‌مضر بن اغلب بوده است. در انتهاى اين بخش به نام المقتدر بالله به عنوان آخرين خليفه عباسى كه آفريقا در استيلا او بود اشاره مى‌كند و كتاب در واقع به پايان مى‌رسد؛ اما نويسنده از بستن پرونده كتاب منصرف شده و به گفته خود: «از آنجا كه كلام به مقتدر پايان يافت و او هجدهمين خليفه عباسى بوده است سزاوار است كه به اجمال به اسامى و شرح حال آنها اشاره شود». سپس بجز شش خليفه ذكر شده در متن كتاب، احوال ديگر خلفاى عباسى را در چند سطر بيان مى‌كند.
6- در خاتمه كتاب نام هر يك از كارگزاران بنى‌عباس به ترتيب با ذكر مختصرى از كارها و اقدامات آنها آمده است. اولين اين افراد اشعث بن عقبه خزاعى و آخرين آنها ابى‌مضر بن اغلب بوده است. در انتهاى اين بخش به نام المقتدر بالله به عنوان آخرين خليفه عباسى كه آفريقا در استيلا او بود اشاره مى‌كند و كتاب در واقع به پايان مى‌رسد؛ اما نويسنده از بستن پرونده كتاب منصرف شده و به گفته خود: «از آنجا كه كلام به مقتدر پايان يافت و او هجدهمين خليفه عباسى بوده است سزاوار است كه به اجمال به اسامى و شرح حال آنها اشاره شود». سپس بجز شش خليفه ذكر شده در متن كتاب، احوال ديگر خلفاى عباسى را در چند سطر بيان مى‌كند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش