۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'يكي' به 'یکی') |
جز (جایگزینی متن - '،ج' به '، ج') |
||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
كليه وقايع تاريخى كتاب مستند و مطابق با واقع نيست، بلكه تعصب مذهبى مؤلف و عوامل ديگرى در تأليف مؤثر بوده است؛ مثلا امير عليشير نوائى، وزير دانشمند و نيكوكار ابوالغازى سلطان حسين بايقرا، در هر جاى كتاب كه اسمى از او به ميان آمده است، بر خلاف مصالح ملك و ملت كار كرده است و انشاى نامه سلطان بايقرا كه در آن به شاه اسماعيل «ميرزا» خطاب شده و موجب رنجش خاطر شاه و حمله وى به خراسان گرديده، به امير عليشير نسبت داده شده است؛ در حالى كه اين نامه، چند سال پس از فوت امير عليشير؛ يعنى در سال 910ق به هنگامى كه شاه اسماعيل در يزد بوده تحرير يافته است. | كليه وقايع تاريخى كتاب مستند و مطابق با واقع نيست، بلكه تعصب مذهبى مؤلف و عوامل ديگرى در تأليف مؤثر بوده است؛ مثلا امير عليشير نوائى، وزير دانشمند و نيكوكار ابوالغازى سلطان حسين بايقرا، در هر جاى كتاب كه اسمى از او به ميان آمده است، بر خلاف مصالح ملك و ملت كار كرده است و انشاى نامه سلطان بايقرا كه در آن به شاه اسماعيل «ميرزا» خطاب شده و موجب رنجش خاطر شاه و حمله وى به خراسان گرديده، به امير عليشير نسبت داده شده است؛ در حالى كه اين نامه، چند سال پس از فوت امير عليشير؛ يعنى در سال 910ق به هنگامى كه شاه اسماعيل در يزد بوده تحرير يافته است. | ||
خودكشى گوهرشاد بيگم و جنبه افسانهاى آن، مىتواند مثالى ديگر بر عدم توجه مؤلف به واقعيت وقوع وقايع تاريخى در كتاب باشد. مؤلف گوهرشاد بيگم را دختر سلطان حسين بايقرا دانسته و علت خودكشى وى را غلبه شاهى بيگخان بر هرات ذكر كرده است؛ در حالى كه قتل گوهرشاد بيگم، به دستور سلطان ابوسعيد ميرزا و در سال 761ق اتفاق افتاده و غلبه شاهى بيگخان بر | خودكشى گوهرشاد بيگم و جنبه افسانهاى آن، مىتواند مثالى ديگر بر عدم توجه مؤلف به واقعيت وقوع وقايع تاريخى در كتاب باشد. مؤلف گوهرشاد بيگم را دختر سلطان حسين بايقرا دانسته و علت خودكشى وى را غلبه شاهى بيگخان بر هرات ذكر كرده است؛ در حالى كه قتل گوهرشاد بيگم، به دستور سلطان ابوسعيد ميرزا و در سال 761ق اتفاق افتاده و غلبه شاهى بيگخان بر هرات، جزء وقايع سالهاى 910 و 911ق است. | ||
به جز موارد معدودى كه مؤلف عباراتى را عينا يا با مختصر تصرفى از مآخذ مورد استفاده خويش نقل كرده، شيوه اصلى انشاى كتاب، بسيار ساده و بىپيرايه است و اين سادگى گاهى به حدى است كه از سطح گفتگو و محاوره مردم عوام آن عصر تجاوز نمىكند؛ مانند وصف ملاقات قايتمز بيگ با امراى قزلباش و امثال آن. | به جز موارد معدودى كه مؤلف عباراتى را عينا يا با مختصر تصرفى از مآخذ مورد استفاده خويش نقل كرده، شيوه اصلى انشاى كتاب، بسيار ساده و بىپيرايه است و اين سادگى گاهى به حدى است كه از سطح گفتگو و محاوره مردم عوام آن عصر تجاوز نمىكند؛ مانند وصف ملاقات قايتمز بيگ با امراى قزلباش و امثال آن. |
ویرایش