پرش به محتوا

الشامل في أصول‌الدين: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱ اوت ۲۰۱۷
جز
جایگزینی متن - ' ،' به '، '
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '، ')
خط ۵۶: خط ۵۶:
كتاب العلل كه طى چند فصل درباره احوال (نظريه ويژه اشاعره) و نيز حقيقت معلول و...سخن مى‌گويد.
كتاب العلل كه طى چند فصل درباره احوال (نظريه ويژه اشاعره) و نيز حقيقت معلول و...سخن مى‌گويد.


پس از [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]] ، به ويژه از زمان [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، سه امر وارد كلام شد:
پس از [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]، به ويژه از زمان [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، سه امر وارد كلام شد:


#[[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  به عنوان پيش گفتار در ابتداى الشامل و الارشاد، ملاحظاتى مقدماتى درباره «نظر» آورده است كه اين پيش درآمدها، بعدها به تعريف حقيقت كلام در الاقتصاد غزالى، يا به شرح اصول منطق و طبيعيات و هستى شناسى در شرح المواقف جرجانى تعميم يافت. [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  نظر را چنين تعريف كرده است: تفكرى كه متفكر از خلال آن به دنبال علم و قطع يا ظن غالب است. [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  بر خلاف معتزله و ديدگاه «تولد» آنها و نيز بر خلاف رأى فلاسفه در استنتاجِ ضرورى نتيجه از مقدمات، كه نظر را موجب علم مى‌دانند، معتقد است نظر تنها بر اساس عادت و اراده الاهى منتِجِ معرفت خواهد شد. وى همچنين از استدلال معتبر و نامعتبر و شرايط آنها بحث كرده است.
#[[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  به عنوان پيش گفتار در ابتداى الشامل و الارشاد، ملاحظاتى مقدماتى درباره «نظر» آورده است كه اين پيش درآمدها، بعدها به تعريف حقيقت كلام در الاقتصاد غزالى، يا به شرح اصول منطق و طبيعيات و هستى شناسى در شرح المواقف جرجانى تعميم يافت. [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  نظر را چنين تعريف كرده است: تفكرى كه متفكر از خلال آن به دنبال علم و قطع يا ظن غالب است. [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  بر خلاف معتزله و ديدگاه «تولد» آنها و نيز بر خلاف رأى فلاسفه در استنتاجِ ضرورى نتيجه از مقدمات، كه نظر را موجب علم مى‌دانند، معتقد است نظر تنها بر اساس عادت و اراده الاهى منتِجِ معرفت خواهد شد. وى همچنين از استدلال معتبر و نامعتبر و شرايط آنها بحث كرده است.
#[[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  الاهيات به معناى مباحث عقلى درباره خدا و صفات او (البته بر مبناى كتاب الاهى) و سمعيات به معناى مباحث نقلى را تفكيك كرده است. بخش‌هاى فلسفى و الاهيات را تحت عنوان عقليات طبقه‌بندى كرده و در مبحث سمعيات، به امر به معروف و نهى از منكر، اجل، رزق، معاد، اسماء و احكام(مسئله ايمان) و امامت پرداخته است. وى نبوت را عامل پيوند ميان الاهيات و سمعيات دانسته است.
#[[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  الاهيات به معناى مباحث عقلى درباره خدا و صفات او (البته بر مبناى كتاب الاهى) و سمعيات به معناى مباحث نقلى را تفكيك كرده است. بخش‌هاى فلسفى و الاهيات را تحت عنوان عقليات طبقه‌بندى كرده و در مبحث سمعيات، به امر به معروف و نهى از منكر، اجل، رزق، معاد، اسماء و احكام(مسئله ايمان) و امامت پرداخته است. وى نبوت را عامل پيوند ميان الاهيات و سمعيات دانسته است.
#[[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  ميان آنچه در خدا ضرورى است(وجود و صفات حق)، آنچه براى خدا ممكن است(رؤيت پذيرى، خلق افعال بشرى، عقاب و عفو، نبوت) و آنچه براى خدا ممتنع است(اضداد اوصاف خداوند) تمايز گذاشته‌است. البته ملحقات و تفكيك‌هاى ياد شده، اغلب در هم مى‌آميزند. [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]] ، با تأكيد بر تقسيم سه گانه واجب و ممكن و ممتنع، نبوت و خلق اعمال را در بخشِ «آنچه بر خداوند جايز است» قرار مى‌دهد و «سمعيات» را بر ديگر بخش‌هاى نقلى اطلاق مى‌كند.
#[[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  ميان آنچه در خدا ضرورى است(وجود و صفات حق)، آنچه براى خدا ممكن است(رؤيت پذيرى، خلق افعال بشرى، عقاب و عفو، نبوت) و آنچه براى خدا ممتنع است(اضداد اوصاف خداوند) تمايز گذاشته‌است. البته ملحقات و تفكيك‌هاى ياد شده، اغلب در هم مى‌آميزند. [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]، با تأكيد بر تقسيم سه گانه واجب و ممكن و ممتنع، نبوت و خلق اعمال را در بخشِ «آنچه بر خداوند جايز است» قرار مى‌دهد و «سمعيات» را بر ديگر بخش‌هاى نقلى اطلاق مى‌كند.


در موارد ياد شده و مبانى تفكيك‌ها، به روشنى مى‌توان تأثير فلسفه را ديد. مشخص است كه الاهيات، به عنوان اصطلاح، از فلاسفه گرفته شده است. تقسيم بندى مباحث درباره اوصاف و احوال و افعال خدا بر پايه مفاهيم وجوب و امكان و امتناع نيز از همين نوع مى‌باشد.
در موارد ياد شده و مبانى تفكيك‌ها، به روشنى مى‌توان تأثير فلسفه را ديد. مشخص است كه الاهيات، به عنوان اصطلاح، از فلاسفه گرفته شده است. تقسيم بندى مباحث درباره اوصاف و احوال و افعال خدا بر پايه مفاهيم وجوب و امكان و امتناع نيز از همين نوع مى‌باشد.


او از مفهوم وجوب و امكان در اثبات خدا هم سود برده، همچنان كه از صفتْ نبودنِ وجود براى خدا سخن گفته، چون وجود، نفسِ ذات است و وجود، مشترك معنوى است. همه اين‌ها نشان دهنده آغاز اثر پذيرى متكلمان از فلاسفه‌اى؛ همچون ابن‌سيناست، هر چند تا زمان غزالى آشنايى آنان با فلسفه چندان جدّى و با وقوف كامل نبود، به جز ابن حَزم كه نظام مندتر به شرح و نقد آراى فلاسفه پرداخت. احتمالاً انتقاد خواجه عبداللّه انصارى، عارف حنبلى مذهب معاصر [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]] ، در كتاب ذم‌الكلام و اهله متوجه [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  و گرايش خاص او به فلسفه بوده است. در ناتمامى فهم [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  از آراى فلاسفه همين بس كه هيولا را همان جوهر و صورت را همان عرض دانسته است.
او از مفهوم وجوب و امكان در اثبات خدا هم سود برده، همچنان كه از صفتْ نبودنِ وجود براى خدا سخن گفته، چون وجود، نفسِ ذات است و وجود، مشترك معنوى است. همه اين‌ها نشان دهنده آغاز اثر پذيرى متكلمان از فلاسفه‌اى؛ همچون ابن‌سيناست، هر چند تا زمان غزالى آشنايى آنان با فلسفه چندان جدّى و با وقوف كامل نبود، به جز ابن حَزم كه نظام مندتر به شرح و نقد آراى فلاسفه پرداخت. احتمالاً انتقاد خواجه عبداللّه انصارى، عارف حنبلى مذهب معاصر [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]، در كتاب ذم‌الكلام و اهله متوجه [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  و گرايش خاص او به فلسفه بوده است. در ناتمامى فهم [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  از آراى فلاسفه همين بس كه هيولا را همان جوهر و صورت را همان عرض دانسته است.


از معدود مواردى كه [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  دعوى نوآورى داشته برهان حدوث است كه آن را براى اثبات محال بودن حوادثِ بدون آغاز و لزوم تناهى در زمان اقامه كرده است؛ البته دليلى مشابه با همين مضمون در آثار كندى و برخى مشايخ معتزله وجود دارد، اقرار كرده كه اين شيوه استدلال، طريقه‌اى است كه مشايخ به آن اشاره كرده‌اند. در واقع، او مدعى ارائه تقرير جديدى از اين برهان است.
از معدود مواردى كه [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  دعوى نوآورى داشته برهان حدوث است كه آن را براى اثبات محال بودن حوادثِ بدون آغاز و لزوم تناهى در زمان اقامه كرده است؛ البته دليلى مشابه با همين مضمون در آثار كندى و برخى مشايخ معتزله وجود دارد، اقرار كرده كه اين شيوه استدلال، طريقه‌اى است كه مشايخ به آن اشاره كرده‌اند. در واقع، او مدعى ارائه تقرير جديدى از اين برهان است.


[[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  همچنين از معدود متكلمان اشعرى است كه نظريه احوال ابوهاشم جُبّائى را در اثبات غيريت صفات و ذات به كار گرفته است. بنا به تعريف [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]] ، حالْ صفتى است براى موجودى كه نه به وجود متصف مى‌شود نه به عدم. وى با پذيرش حال به اين معنا، توانست حيات و علم و قدرت و اراده قديم را براى خدا ثابت كند، بدون اين كه در معرض اتهام تعدد قدما قرار گيرد. چون صفات الاهى مصاديقى از حال هستند كه نه به وجود متصف است نه به عدم. به اين ترتيب، [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  نظريه احوال را، كه در ميان معتزله صورتى معتدل از نفى صفات بود، به صورت روايتى معتدل از پذيرش صفات در آورد.
[[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  همچنين از معدود متكلمان اشعرى است كه نظريه احوال ابوهاشم جُبّائى را در اثبات غيريت صفات و ذات به كار گرفته است. بنا به تعريف [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]، حالْ صفتى است براى موجودى كه نه به وجود متصف مى‌شود نه به عدم. وى با پذيرش حال به اين معنا، توانست حيات و علم و قدرت و اراده قديم را براى خدا ثابت كند، بدون اين كه در معرض اتهام تعدد قدما قرار گيرد. چون صفات الاهى مصاديقى از حال هستند كه نه به وجود متصف است نه به عدم. به اين ترتيب، [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  نظريه احوال را، كه در ميان معتزله صورتى معتدل از نفى صفات بود، به صورت روايتى معتدل از پذيرش صفات در آورد.


[[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  با وضع يك اصطلاح جديد، صفات خدا را به نفسى و معنوى تقسيم كرده است. صفت نفسى، صفتى است كه لازم ذات شى باشد و در عين حال معلَّل به عللى كه قائم به موصوف است، نباشد. به عبارت ديگر، صفت نفسى، صفت ذاتى و برخاسته از ذات، از آن جهت كه ذات است، مى‌باشد. مقصود از صفت معنوى، حكمى براى موصوف است كه معلل به علتى باشد كه به ذات موصوف قيام دارد، مثلاً «تحيز» صفتى نفسى براى جوهر است چون صفت ثبوتى است و لازمِ ذات آن است و معلل به علتى زائد بر ذات جوهر نيست؛ اما «عالِم بودن» معلل به علمى است كه قائم به عالم است و صفت معنوى است. تعبير صفت نفسى قبل از [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  به كار نرفته است و متكلمانِ قبل از او، به خصوص معتزله، صفات را به دو نوع صفات ذات و صفات فعل تقسيم مى‌كردند. صفات نفسى [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  را مى‌توان متناظر با صفات ذاتى متكلمان پيشين دانست.
[[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  با وضع يك اصطلاح جديد، صفات خدا را به نفسى و معنوى تقسيم كرده است. صفت نفسى، صفتى است كه لازم ذات شى باشد و در عين حال معلَّل به عللى كه قائم به موصوف است، نباشد. به عبارت ديگر، صفت نفسى، صفت ذاتى و برخاسته از ذات، از آن جهت كه ذات است، مى‌باشد. مقصود از صفت معنوى، حكمى براى موصوف است كه معلل به علتى باشد كه به ذات موصوف قيام دارد، مثلاً «تحيز» صفتى نفسى براى جوهر است چون صفت ثبوتى است و لازمِ ذات آن است و معلل به علتى زائد بر ذات جوهر نيست؛ اما «عالِم بودن» معلل به علمى است كه قائم به عالم است و صفت معنوى است. تعبير صفت نفسى قبل از [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  به كار نرفته است و متكلمانِ قبل از او، به خصوص معتزله، صفات را به دو نوع صفات ذات و صفات فعل تقسيم مى‌كردند. صفات نفسى [[امام‌الحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]  را مى‌توان متناظر با صفات ذاتى متكلمان پيشين دانست.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش