پرش به محتوا

حق‌شناس، عبدالکریم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'حضرت امام' به 'حضرت امام '
جز (جایگزینی متن - 'مكاسب' به 'مكاسب ')
جز (جایگزینی متن - 'حضرت امام' به 'حضرت امام ')
خط ۴۲: خط ۴۲:
در سال 1373ق كه جناب حاج شيخ محمد حسين زاهد تهرانى، معروف به زاهد نفت‌فروش كه در مسجد امين الدوله واقع در بازار وفات كردند، بنا به درخواست اهل مسجد و محل، [[بروجردی، حسین|آيت‌الله بروجردى]]، به آيت‌الله حق‌شناس دستور دادند تا براى حل مشكلات دينى و رسيدگى به امور شرعى آن مسجد، به تهران عزيمت كنند.  
در سال 1373ق كه جناب حاج شيخ محمد حسين زاهد تهرانى، معروف به زاهد نفت‌فروش كه در مسجد امين الدوله واقع در بازار وفات كردند، بنا به درخواست اهل مسجد و محل، [[بروجردی، حسین|آيت‌الله بروجردى]]، به آيت‌الله حق‌شناس دستور دادند تا براى حل مشكلات دينى و رسيدگى به امور شرعى آن مسجد، به تهران عزيمت كنند.  


در اين زمينه ايشان خود مى‌فرمايند: «مردم به قم آمدند و تقاضاى كسى را فرمودند. مرحوم [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]](ره) كه آن روز در محضر آقاى بروجردى بودند و نسبتشان به حقير چون پدرى به فرزند بود، به من فرمودند شما برويد و از [[بروجردی، حسین|آيت‌الله بروجردى]] هم درخواست كردند كه ايشان هم حكم كنند. ايشان هم حكم فرمودند. حس كنجكاوى و مقام گستاخى فرزند به پدر باعث شد كه عرضه داشتم: آقا چرا خودتان تشريف نمى‌بريد؟ حضرت امام(ره) فرمودند: مردم گفته‌اند عبدالكريم. (عين عبارت ايشان است) به جدّم اگر مى‌گفتند روح‌الله من پيشقدم مى‌شدم.»
در اين زمينه ايشان خود مى‌فرمايند: «مردم به قم آمدند و تقاضاى كسى را فرمودند. مرحوم [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]](ره) كه آن روز در محضر آقاى بروجردى بودند و نسبتشان به حقير چون پدرى به فرزند بود، به من فرمودند شما برويد و از [[بروجردی، حسین|آيت‌الله بروجردى]] هم درخواست كردند كه ايشان هم حكم كنند. ايشان هم حكم فرمودند. حس كنجكاوى و مقام گستاخى فرزند به پدر باعث شد كه عرضه داشتم: آقا چرا خودتان تشريف نمى‌بريد؟ [[خمینی، سید روح‌الله|حضرت امام]] (ره) فرمودند: مردم گفته‌اند عبدالكريم. (عين عبارت ايشان است) به جدّم اگر مى‌گفتند روح‌الله من پيشقدم مى‌شدم.»


بالاخره ايشان به تهران آمدند و تا پايان عمر، به تهذيب نفس جوانان، اهل علم، طلاب و كسبه مشغول بودند. ايشان مدتى نيز رئيس مدرسه فيلسوف الدوله و سپهسالار قديم (شهيد بهشتى فعلى) بودند و در آنجا به تدريس [[كتاب المكاسب|مكاسب]]  و كفايه در فقه و اصول و منظومه سبزوارى در حكمت همت داشتند.
بالاخره ايشان به تهران آمدند و تا پايان عمر، به تهذيب نفس جوانان، اهل علم، طلاب و كسبه مشغول بودند. ايشان مدتى نيز رئيس مدرسه فيلسوف الدوله و سپهسالار قديم (شهيد بهشتى فعلى) بودند و در آنجا به تدريس [[كتاب المكاسب|مكاسب]]  و كفايه در فقه و اصول و منظومه سبزوارى در حكمت همت داشتند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش