پرش به محتوا

القول المتين في تشيع الشيخ الأكبر محي‌الدين ابن العربي: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'دكتر سيد حسين نصر' به 'دكتر سيد حسين نصر '
جز (جایگزینی متن - 'سيد محمدطاهر هاشمى برزنجى' به 'سيد محمدطاهر هاشمى برزنجى ')
جز (جایگزینی متن - 'دكتر سيد حسين نصر' به 'دكتر سيد حسين نصر ')
خط ۷۸: خط ۷۸:
در فصل چهارم، نويسنده، تصريح يازده تن از عالمان سنى، مانند قطب‌ الدين يونينى، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]]، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] دمشقى، شمس‌ الدين [[ذهبى]]، شيخ عبدالله يافعى، [[ابن خلدون]]، [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]]، شيخ [[شعرانی، عبدالوهاب بن احمد|عبدالوهاب شعرانى]]، احمد امين مصرى، دكتر [[حسن ابراهیم حسن]]  و [[هاشمی، محمدطاهر|سيد محمدطاهر هاشمى برزنجى]]  را درباره گرايش شيعى [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] ذكر كرده است. در نظر برخى از اين دانشمندان سنى‌مذهب، مانند احمد امين مصرى، صوفيه به تشيع پيوستند و اين ارتباط، محكم شد و يكى از اعتقاداتى كه از آن مذهب گرفتند، عقيده به مهدى موعود بود كه آن را در قالبى جديد ريختند و به نام «قطب» ناميدند كه ستون آسمان و زمين است و تدبير امور به دست اوست. [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] در «الفتوحات المكية» گفته است كه آنان دوازده نقيب هستند كه نه كم مى‌شوند و نه زياد و... ....<ref>همان، ج 2، ص 77 - 78</ref>
در فصل چهارم، نويسنده، تصريح يازده تن از عالمان سنى، مانند قطب‌ الدين يونينى، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]]، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] دمشقى، شمس‌ الدين [[ذهبى]]، شيخ عبدالله يافعى، [[ابن خلدون]]، [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]]، شيخ [[شعرانی، عبدالوهاب بن احمد|عبدالوهاب شعرانى]]، احمد امين مصرى، دكتر [[حسن ابراهیم حسن]]  و [[هاشمی، محمدطاهر|سيد محمدطاهر هاشمى برزنجى]]  را درباره گرايش شيعى [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] ذكر كرده است. در نظر برخى از اين دانشمندان سنى‌مذهب، مانند احمد امين مصرى، صوفيه به تشيع پيوستند و اين ارتباط، محكم شد و يكى از اعتقاداتى كه از آن مذهب گرفتند، عقيده به مهدى موعود بود كه آن را در قالبى جديد ريختند و به نام «قطب» ناميدند كه ستون آسمان و زمين است و تدبير امور به دست اوست. [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] در «الفتوحات المكية» گفته است كه آنان دوازده نقيب هستند كه نه كم مى‌شوند و نه زياد و... ....<ref>همان، ج 2، ص 77 - 78</ref>


در فصل پنجم، نويسنده، نظر 25 نفر از انديشمندان شيعى، مانند احمد بن فهد حلى، سيد محمد نوربخش، علامه جلال‌ الدين دوانى، [[شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین|قاضى نورالله شوشترى]]، [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهائى]]، صدرالمتألهين، [[قاضی سعید قمی، محمدسعید بن محمدمفید|قاضى سعيد قمى]]، ابوالحسن جلوه، آيت‌الله شيخ محمدعلى شاه‌آبادى، [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|شيخ آقابزرگ تهرانى]]، آيت‌الله حسن [[حسن‌زاده آملی، حسن|حسن‌زاده آملى]]، دكتر سيد حسين نصر و دكتر كامل مصطفى شبيبى را درباره تشيع [[ابن عربی، محمد بن علی|محى‌ الدين بن عربى]]  بيان كرده است. بنا بر گزارش نويسنده، آيت‌الله شيخ نصرالله شاه‌آبادى از پدرش آيت‌الله شيخ محمدعلى شاه‌آبادى نقل قول كرده است كه او اعتقاد داشت و بر اين مطلب اصرار مى‌ورزيد كه محى‌ الدين، گرايش به مذهب تشيع داشته است. آيت‌الله شيخ محمدعلى شاه‌آبادى همچنين به استدلال برخى از پژوهشگران تاريخ تصوف كه در آن بر اساس مكاشفه‌اى كه [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] در آغاز كتاب فتوحات مكيه نقل كرده، بر تسنن او استدلال مى‌كنند، پاسخ داده و مناقشه كرده و آن را مردود شمرده است ....<ref>همان، ج 2، ص 207</ref>
در فصل پنجم، نويسنده، نظر 25 نفر از انديشمندان شيعى، مانند احمد بن فهد حلى، سيد محمد نوربخش، علامه جلال‌ الدين دوانى، [[شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین|قاضى نورالله شوشترى]]، [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهائى]]، صدرالمتألهين، [[قاضی سعید قمی، محمدسعید بن محمدمفید|قاضى سعيد قمى]]، ابوالحسن جلوه، آيت‌الله شيخ محمدعلى شاه‌آبادى، [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|شيخ آقابزرگ تهرانى]]، آيت‌الله حسن [[حسن‌زاده آملی، حسن|حسن‌زاده آملى]]، [[نصر، حسین|دكتر سيد حسين نصر]]  و دكتر كامل مصطفى شبيبى را درباره تشيع [[ابن عربی، محمد بن علی|محى‌ الدين بن عربى]]  بيان كرده است. بنا بر گزارش نويسنده، آيت‌الله شيخ نصرالله شاه‌آبادى از پدرش آيت‌الله شيخ محمدعلى شاه‌آبادى نقل قول كرده است كه او اعتقاد داشت و بر اين مطلب اصرار مى‌ورزيد كه محى‌ الدين، گرايش به مذهب تشيع داشته است. آيت‌الله شيخ محمدعلى شاه‌آبادى همچنين به استدلال برخى از پژوهشگران تاريخ تصوف كه در آن بر اساس مكاشفه‌اى كه [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] در آغاز كتاب فتوحات مكيه نقل كرده، بر تسنن او استدلال مى‌كنند، پاسخ داده و مناقشه كرده و آن را مردود شمرده است ....<ref>همان، ج 2، ص 207</ref>


نويسنده با نقل مطالبى از انديشوران مذكور، مانند اين مطلب از دكتر سيد حسين نصر: «محى‌ الدين از لحاظ شريعت، سُنى شناخته شده است، ولى كتابى درباره دوازده امام نوشته است كه عرفاى شيعه به آن كمال توجه را دارند و در فتوحات (فصل 366) از مهدى و شرايط بازگشت وى به‌صورتى سخن گفته كه با منابع شيعه مطابقت دارد» ....<ref>سه حكيم مسلمان، ص 213</ref>، كوشيده است كه ارتباط م[[ذهبى]] محى‌ الدين با تشيع و گرايش او به شيعيان را تأييد و تثبيت كند.
نويسنده با نقل مطالبى از انديشوران مذكور، مانند اين مطلب از [[نصر، حسین|دكتر سيد حسين نصر]] : «محى‌ الدين از لحاظ شريعت، سُنى شناخته شده است، ولى كتابى درباره دوازده امام نوشته است كه عرفاى شيعه به آن كمال توجه را دارند و در فتوحات (فصل 366) از مهدى و شرايط بازگشت وى به‌صورتى سخن گفته كه با منابع شيعه مطابقت دارد» ....<ref>سه حكيم مسلمان، ص 213</ref>، كوشيده است كه ارتباط م[[ذهبى]] محى‌ الدين با تشيع و گرايش او به شيعيان را تأييد و تثبيت كند.


همچنين، نويسنده مى‌گويد: «استادم [[حسینی طهرانی، محمدحسین|آيت‌الله سيد محمدحسين حسينى تهرانى]]  از استادش سيد هاشم حداد نقل كرده است كه [[قاضی تبریزی، علی|آيت‌الله سيد على قاضى]] ، از بزرگ‌ترين عارفان معاصر و استاد [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، اهتمام زيادى به محى‌ الدين و كتاب فتوحات مكيه داشت و مى‌گفت كه [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] از كاملان بود و در فتوحات او شواهد و ادله گوناگونى وجود دارد كه او شيعه بوده است و در آن كتاب مطلب زيادى هست كه اصول قطعى اهل سنت را نقض مى‌كند. آيت‌الله قاضى معتقد بوده است كه محال است كسى به مرحله كمال برسد، ولى حقيقت ولايت را شهود نكرده باشد» ....<ref>همان، ج 2، ص 214 - 215</ref>
همچنين، نويسنده مى‌گويد: «استادم [[حسینی طهرانی، محمدحسین|آيت‌الله سيد محمدحسين حسينى تهرانى]]  از استادش سيد هاشم حداد نقل كرده است كه [[قاضی تبریزی، علی|آيت‌الله سيد على قاضى]] ، از بزرگ‌ترين عارفان معاصر و استاد [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، اهتمام زيادى به محى‌ الدين و كتاب فتوحات مكيه داشت و مى‌گفت كه [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] از كاملان بود و در فتوحات او شواهد و ادله گوناگونى وجود دارد كه او شيعه بوده است و در آن كتاب مطلب زيادى هست كه اصول قطعى اهل سنت را نقض مى‌كند. آيت‌الله قاضى معتقد بوده است كه محال است كسى به مرحله كمال برسد، ولى حقيقت ولايت را شهود نكرده باشد» ....<ref>همان، ج 2، ص 214 - 215</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش