۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
جز (جایگزینی متن - 'مسند احمد بن حنبل' به 'مسند احمد بن حنبل ') |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
کتاب مورد بحث با عناوین دیگری چون «آفة أصحاب الحدیث و الرد علی عبدالمغیث» و «آفات أصحاب الحدیث» نیز نامیده شده است. این کتاب در موضوع خود بینظیر و در مفادش بکر و نو است. در مسئله نماز ابوبکر بحث و تحقیقی مستوفات ارائه کرده تا اینکه حق را آشکار و حقیقتی که دیگر علمای اهل سنت مکرر سعی در مخفی کردن آن داشتهاند را کشف کند.<ref>ر.ک: همان، ص39</ref> | کتاب مورد بحث با عناوین دیگری چون «آفة أصحاب الحدیث و الرد علی عبدالمغیث» و «آفات أصحاب الحدیث» نیز نامیده شده است. این کتاب در موضوع خود بینظیر و در مفادش بکر و نو است. در مسئله نماز ابوبکر بحث و تحقیقی مستوفات ارائه کرده تا اینکه حق را آشکار و حقیقتی که دیگر علمای اهل سنت مکرر سعی در مخفی کردن آن داشتهاند را کشف کند.<ref>ر.ک: همان، ص39</ref> | ||
اولین باب کتاب با این عبارت آغاز شده است که دو مرتبه رسولالله(ص) پشت سر ابوبکر نماز گزارد. اما بار اول در زمان عافیت رسولالله(ص) در اولین سال هجرت است. این حدیث با ذکر سند از مسند احمد بن حنبل نقل شده است. پسازآن در ذیل عنوان «فصل» نماز دوم ابوبکر که به هنگام بیماری پیامبر(ص) بوده به نقل از [[صحيح مسلم]] و بخاری نقل شده است. در روایت دوم چنین آمده که بیماری پیامبر کمی بهتر شد و لذا از خانه به سمت مسجد رفت و قرائت نماز را ازآنجاییکه ابوبکر خوانده بود ادامه داد و ابوبکر به پیامبر(ص) و مردم به ابوبکر اقتدا کردند. نویسنده پس از نقل احادیث تصریح میکند که احادیث صحاح آشکارترین دلیل بر این مطلب است که رسولالله(ص) امام ابوبکر بوده و به گفته راویان، ابوبکر به رسولالله(ص) اقتدا کرده است بنابراین این خود دلیل بر این است رسولالله(ص) امام بوده است.<ref>ر.ک: همان، ص72-63</ref> | اولین باب کتاب با این عبارت آغاز شده است که دو مرتبه رسولالله(ص) پشت سر ابوبکر نماز گزارد. اما بار اول در زمان عافیت رسولالله(ص) در اولین سال هجرت است. این حدیث با ذکر سند از [[مسند الإمام أحمد بن حنبل|مسند احمد بن حنبل]] نقل شده است. پسازآن در ذیل عنوان «فصل» نماز دوم ابوبکر که به هنگام بیماری پیامبر(ص) بوده به نقل از [[صحيح مسلم]] و بخاری نقل شده است. در روایت دوم چنین آمده که بیماری پیامبر کمی بهتر شد و لذا از خانه به سمت مسجد رفت و قرائت نماز را ازآنجاییکه ابوبکر خوانده بود ادامه داد و ابوبکر به پیامبر(ص) و مردم به ابوبکر اقتدا کردند. نویسنده پس از نقل احادیث تصریح میکند که احادیث صحاح آشکارترین دلیل بر این مطلب است که رسولالله(ص) امام ابوبکر بوده و به گفته راویان، ابوبکر به رسولالله(ص) اقتدا کرده است بنابراین این خود دلیل بر این است رسولالله(ص) امام بوده است.<ref>ر.ک: همان، ص72-63</ref> | ||
نویسنده در سومین باب کتاب، جمیع احادیثی که عبدالمغیث حربی ذکر کرده را سست دانسته است. وی در رد آن، این دلیل را کافی دانسته که هیچ یک از این احادیث در کتب صحاح ذکر نشده است و بخاری و مسلم کلمهای از آن را ذکر نکردهاند. وی پیش از توضیح دلیل سستی این احادیث، به بحث «آفات حدیث» که به گفته خود در کتاب الموضوعات بخش زیادی از آن را مطرح کرده است، اشاره میکند تا کسی بر روات ثقه مقدم نشود. عبدالرحمن بن جوزی راویان را دو قسم میداند: گروهی که دروغشان آشکار است که امری روشن است و نیازی به توضیح ندارد. گروهی نیز ثقه و صالح و زاهد هستند که شک در صحت حدیث آنان مجاز نیست. اما دراینبین آفتهایی وجود دارد که خبره در این موضوع آن را میشناسد. گروهی از مردم اگرچه زاهد و پارسا هستند اما از حفظ و تشخیص غافل میشوند لذا مطالبی را به روایاتشان اضافه میکنند. گروهی نیز کتابهایشان از بین میرود یا میسوزد، پس روایات را حفظ میکنند و مطالبی ذهنی خود را با روایات مخلوط میکنند و اسانید را تغییر میدهند و خود هم نمیداند.<ref>ر.ک: همان، ص77-76</ref> | نویسنده در سومین باب کتاب، جمیع احادیثی که عبدالمغیث حربی ذکر کرده را سست دانسته است. وی در رد آن، این دلیل را کافی دانسته که هیچ یک از این احادیث در کتب صحاح ذکر نشده است و بخاری و مسلم کلمهای از آن را ذکر نکردهاند. وی پیش از توضیح دلیل سستی این احادیث، به بحث «آفات حدیث» که به گفته خود در کتاب الموضوعات بخش زیادی از آن را مطرح کرده است، اشاره میکند تا کسی بر روات ثقه مقدم نشود. عبدالرحمن بن جوزی راویان را دو قسم میداند: گروهی که دروغشان آشکار است که امری روشن است و نیازی به توضیح ندارد. گروهی نیز ثقه و صالح و زاهد هستند که شک در صحت حدیث آنان مجاز نیست. اما دراینبین آفتهایی وجود دارد که خبره در این موضوع آن را میشناسد. گروهی از مردم اگرچه زاهد و پارسا هستند اما از حفظ و تشخیص غافل میشوند لذا مطالبی را به روایاتشان اضافه میکنند. گروهی نیز کتابهایشان از بین میرود یا میسوزد، پس روایات را حفظ میکنند و مطالبی ذهنی خود را با روایات مخلوط میکنند و اسانید را تغییر میدهند و خود هم نمیداند.<ref>ر.ک: همان، ص77-76</ref> |
ویرایش