پرش به محتوا

مناهل العرفان في علوم القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>'
جز (جایگزینی متن - 'سالدين' به 'س‌الدين')
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>')
خط ۴۸: خط ۴۸:
اين عالمان هر يك با آثار و تأليف‌هاى خود، رشتۀ علوم قرآن را در قرن چهاردهم بارور ساختند.تك‌نگارى‌هاى ارزشمند و پرمحتوا و نيز بررسى‌هاى جامع علوم قرآنى كه در اين قرن به رشتۀ تحرير در آمد، عمدتا پالايش مضامين منابع و مآخذ اين علم در قالبى جديد و متناسب بازمانه و همراه با نوآورى‌هاى ارزشمندى بود و به نوبۀ خود زمينه را براى آثار گران قدر بعدى فراهم ساخت.ذكر و شرح تك‌نگارى‌ها و بررسى‌هاى جامع در علوم قرآن كه در اين قرن منتشر شده‌اند، خود نيازمند مقاله‌اى مفصل است.لذا از آن در مى‌گذريم.
اين عالمان هر يك با آثار و تأليف‌هاى خود، رشتۀ علوم قرآن را در قرن چهاردهم بارور ساختند.تك‌نگارى‌هاى ارزشمند و پرمحتوا و نيز بررسى‌هاى جامع علوم قرآنى كه در اين قرن به رشتۀ تحرير در آمد، عمدتا پالايش مضامين منابع و مآخذ اين علم در قالبى جديد و متناسب بازمانه و همراه با نوآورى‌هاى ارزشمندى بود و به نوبۀ خود زمينه را براى آثار گران قدر بعدى فراهم ساخت.ذكر و شرح تك‌نگارى‌ها و بررسى‌هاى جامع در علوم قرآن كه در اين قرن منتشر شده‌اند، خود نيازمند مقاله‌اى مفصل است.لذا از آن در مى‌گذريم.


[[زرقانی، محمد عبدالعظیم|محمد عبدالعظيم زرقانى]]  يكى از همين عالمان است و اثر ارجمند او «مناهل العرفان فى علوم القرآن» در ميان آثار ساير عالمان اين دوره از مقام و منزلت خاصى برخوردار است.از زرقانى اطلاعات چندانى در دست نداريم.خيرالدين زركلى به معرفى كوتاهى از وى، به شرح زير بسنده كرده است: «[[زرقانی، محمد عبدالعظیم|محمد عبدالعظيم زرقانى]] (م 1372 ق) از عالمان الازهر مصر.وى از دانشكدۀ اصول‌الدين،دانشگاه الازهر فارغ التحصيل شد و به عنوان مدرس علوم قرآن و حديث در همان دانشكده به تدريس پرداخت.آثار او عبارت‌اند از: «مناهل العرفان فى علوم القرآن» و كتابى به نام «بحث دربارۀ تبليغ و ارشاد»<ref>الاعلام،زركلى،210/6</ref>.
[[زرقانی، محمد عبدالعظیم|محمد عبدالعظيم زرقانى]]  يكى از همين عالمان است و اثر ارجمند او «مناهل العرفان فى علوم القرآن» در ميان آثار ساير عالمان اين دوره از مقام و منزلت خاصى برخوردار است.از زرقانى اطلاعات چندانى در دست نداريم.خيرالدين زركلى به معرفى كوتاهى از وى، به شرح زير بسنده كرده است: «[[زرقانی، محمد عبدالعظیم|محمد عبدالعظيم زرقانى]] (م 1372 ق) از عالمان الازهر مصر.وى از دانشكدۀ اصول‌الدين،دانشگاه الازهر فارغ التحصيل شد و به عنوان مدرس علوم قرآن و حديث در همان دانشكده به تدريس پرداخت.آثار او عبارت‌اند از: «مناهل العرفان فى علوم القرآن» و كتابى به نام «بحث دربارۀ تبليغ و ارشاد»<ref>الاعلام،زركلى،210/6</ref>


مرورى بر كتاب مناهل، اطلاعات بيش‌ترى از وى به دست مى‌دهد.زرقانى از نسل همان عالمانى است كه برشمرديم و با آنان حشر و نشر داشته است.او در كتاب مناهل به دوستى خود با شيخ عبدالله درّاز كه از عالمان برجستۀ مصرى است تصريح دارد<ref>مناهل العرفان،زرقانى،31/1</ref>.علاوه بر دو اثرى كه زركلى از وى ثبت كرده، آثار ديگرى نيز به رشتۀ تحرير در آورده است.از جمله كتاب «المنهل الحديث فى علوم الحديث»<ref>همان،144/2</ref>.با توجه به تشابه نام اين كتاب با نام كتاب مناهل، به نظر مى‌رسد زرقانى براى تدوين كتابى همانند مناهل،در زمينۀ علوم الحديث نيز طبع خود را آزموده است.
مرورى بر كتاب مناهل، اطلاعات بيش‌ترى از وى به دست مى‌دهد.زرقانى از نسل همان عالمانى است كه برشمرديم و با آنان حشر و نشر داشته است.او در كتاب مناهل به دوستى خود با شيخ عبدالله درّاز كه از عالمان برجستۀ مصرى است تصريح دارد<ref>مناهل العرفان،زرقانى،31/1</ref>علاوه بر دو اثرى كه زركلى از وى ثبت كرده، آثار ديگرى نيز به رشتۀ تحرير در آورده است.از جمله كتاب «المنهل الحديث فى علوم الحديث»<ref>همان،144/2</ref>با توجه به تشابه نام اين كتاب با نام كتاب مناهل، به نظر مى‌رسد زرقانى براى تدوين كتابى همانند مناهل،در زمينۀ علوم الحديث نيز طبع خود را آزموده است.


هم چنين وى در كتاب مناهل به مقالات و بحث‌هايى از خود كه در مجلۀ «الهداية الاسلامية» منتشر شده، اشاره دارد<ref>همان،84/1</ref>.
هم چنين وى در كتاب مناهل به مقالات و بحث‌هايى از خود كه در مجلۀ «الهداية الاسلامية» منتشر شده، اشاره دارد<ref>همان،84/1</ref>


==[دربارۀ كتاب مناهل]==
==[دربارۀ كتاب مناهل]==
خط ۶۹: خط ۶۹:
مرورى اجمالى بر كتاب‌هايى كه طى چند دهۀ اخير در زمينۀ علوم قرآنى به رشتۀ تحرير در آمده، بيانگر تأثير فراوانى است كه «مناهل» بر آثار و كتاب‌هاى پس از خود در اين رشته (حتى در تبويب مطالب و اصطلاحات ابداعى)برجاى گذارده است.
مرورى اجمالى بر كتاب‌هايى كه طى چند دهۀ اخير در زمينۀ علوم قرآنى به رشتۀ تحرير در آمده، بيانگر تأثير فراوانى است كه «مناهل» بر آثار و كتاب‌هاى پس از خود در اين رشته (حتى در تبويب مطالب و اصطلاحات ابداعى)برجاى گذارده است.


مناهل در واقع كتابى درسى است و به منظور تدريس در رشتۀ تبليغ و ارشاد دانشگاه الازهر نگاشته شده است.به رغم اين،شيوۀ بحث و نحوۀ بيان مطالب به گونه‌اى است كه براى عموم علاقه‌مندان به علوم قرآنى سودمند و قابل استفاده است.مؤلف، خود در مقدمۀ كتاب تصريح مى‌كند كه كوشيده است: «با يكسان سازى و هموار ساختن شيوۀ بحث، نياز دانشجويان الازهر و انتظار خوانندگان غير حوزوى را در هم آميزد».اين تلاش از آن روست كه نويسندۀ كتاب، مسلمانان عصر خود را گرفتار ناملايمات و دردها مى‌داند<ref>همان،333/2</ref>.وى در جاى جاى كتاب، به تلاش ملحدان و دشمنان دين در مشوب ساختن افكار جوانان مسلمان اشاره دارد.لذا مى كوشد تا كتابى فراهم آورد كه براى دانش آموختگان نظام جديد آموزش نيز مفيد و قابل استفاده باشد.
مناهل در واقع كتابى درسى است و به منظور تدريس در رشتۀ تبليغ و ارشاد دانشگاه الازهر نگاشته شده است.به رغم اين،شيوۀ بحث و نحوۀ بيان مطالب به گونه‌اى است كه براى عموم علاقه‌مندان به علوم قرآنى سودمند و قابل استفاده است.مؤلف، خود در مقدمۀ كتاب تصريح مى‌كند كه كوشيده است: «با يكسان سازى و هموار ساختن شيوۀ بحث، نياز دانشجويان الازهر و انتظار خوانندگان غير حوزوى را در هم آميزد».اين تلاش از آن روست كه نويسندۀ كتاب، مسلمانان عصر خود را گرفتار ناملايمات و دردها مى‌داند<ref>همان،333/2</ref>وى در جاى جاى كتاب، به تلاش ملحدان و دشمنان دين در مشوب ساختن افكار جوانان مسلمان اشاره دارد.لذا مى كوشد تا كتابى فراهم آورد كه براى دانش آموختگان نظام جديد آموزش نيز مفيد و قابل استفاده باشد.


==چاپ‌ها و تحقيقات كتاب مناهل العرفان==
==چاپ‌ها و تحقيقات كتاب مناهل العرفان==




مناهل، كتابى بسيار پرمأخذ و مشتمل بر آراى متعدد و بعضا جديد در مباحث مختلف علوم قرآنى است.متأسفانه نويسنده به نشانى و مأخذ هيچ يك از اقوال و احاديث به نحوى دقيق اشاره ندارد.لذا كتاب نيازمند تحقيقى عميق و گسترده است، اما تا كنون كسى بدين مهم اقدام نكرده است<ref>نويسندۀ اين مقال در پژوهشكدۀ حكمت و اديان، پژوهشگاه مطالعات فرهنگى و علوم انسانى، به عنوان كار موظف، ترجمۀ همراه با توضيحات و حواشى كتاب ارجمند«مناهل العرفان» را به پايان رسانده است.در حال حاضر كتاب آمادۀ طبع است</ref>.
مناهل، كتابى بسيار پرمأخذ و مشتمل بر آراى متعدد و بعضا جديد در مباحث مختلف علوم قرآنى است.متأسفانه نويسنده به نشانى و مأخذ هيچ يك از اقوال و احاديث به نحوى دقيق اشاره ندارد.لذا كتاب نيازمند تحقيقى عميق و گسترده است، اما تا كنون كسى بدين مهم اقدام نكرده است<ref>نويسندۀ اين مقال در پژوهشكدۀ حكمت و اديان، پژوهشگاه مطالعات فرهنگى و علوم انسانى، به عنوان كار موظف، ترجمۀ همراه با توضيحات و حواشى كتاب ارجمند«مناهل العرفان» را به پايان رسانده است.در حال حاضر كتاب آمادۀ طبع است</ref>


مناهل اولين بار در سال 1362ق در دو مجلّد،در سازمان دار احياء الكتب العربية در قاهره منتشر شد.از آن پس ناشران متعدد در مصر و لبنان به تجديد چاپ آن اقدام كردند، اما متأسفانه كليۀ اين طبع‌ها با همان حروفچينى اوليه و طبعا با همان اغلاط مطبعى و بدون هر گونه تحقيق و توضيح و پانوشت است.تنها چاپ جديد همراه با ذكر مصادر و منابع و برخى پانوشت‌ها را آقاى احمد شمس‌الدين در سال 1988 در دار الكتب العلمية در بيروت نشر داده است، اما تورقى اجمالى در اين چاپ، كافى است تا دريابيم ايشان در تلاش خود به حدود و مبانى علمى ملتزم نبوده‌اند.آقاى احمد شمس‌الدين صرفا به اخراج نشانى آيات و آن دسته ازاحاديثى كه در صحاح شش‌گانه، مسند حنبل و يكى دو منبع حديثى ديگر موجودند، بسنده كرده و از ذكر نام كامل و يا صحيح اشخاص و شرح حال مختصر آن‌ها و...جز آن خوددارى ورزيده است.ايشان حتى از درج مقدمه‌اى مبسوط و روشنگر و نيز تهيۀ فهارس، از جمله فهرست آيات، احاديث، اعلام و جز آن كه در كارهاى مشابه، متعارف و معمول است،دريغ كرده‌اند.اى كاش آقاى شمس‌الدين حداقل در اخراج نشانى احاديث دقت لازم را به كار مى‌بستند.متأسفانه در بسيارى موارد، به ويژه در جلد نخست، نشانى‌ها غلط است.دقتى مختصر در نشانى‌هاى مذكور، اين احتمال را در ذهن خوانندگان كنجكاو تقويت مى‌كند كه ايشان به جاى مراجعۀ مستقيم به منابع حديثى، با انتخاب واژه‌اى از حديث، به معجم الفاظ احاديث نبوى مراجعه و آدرس احاديث را از آن استخراج كرده‌اند و به دليل اشتراك واژه‌ها در چند حديث،در بسيارى از موارد آدرس اشتباه داده‌اند.
مناهل اولين بار در سال 1362ق در دو مجلّد،در سازمان دار احياء الكتب العربية در قاهره منتشر شد.از آن پس ناشران متعدد در مصر و لبنان به تجديد چاپ آن اقدام كردند، اما متأسفانه كليۀ اين طبع‌ها با همان حروفچينى اوليه و طبعا با همان اغلاط مطبعى و بدون هر گونه تحقيق و توضيح و پانوشت است.تنها چاپ جديد همراه با ذكر مصادر و منابع و برخى پانوشت‌ها را آقاى احمد شمس‌الدين در سال 1988 در دار الكتب العلمية در بيروت نشر داده است، اما تورقى اجمالى در اين چاپ، كافى است تا دريابيم ايشان در تلاش خود به حدود و مبانى علمى ملتزم نبوده‌اند.آقاى احمد شمس‌الدين صرفا به اخراج نشانى آيات و آن دسته ازاحاديثى كه در صحاح شش‌گانه، مسند حنبل و يكى دو منبع حديثى ديگر موجودند، بسنده كرده و از ذكر نام كامل و يا صحيح اشخاص و شرح حال مختصر آن‌ها و...جز آن خوددارى ورزيده است.ايشان حتى از درج مقدمه‌اى مبسوط و روشنگر و نيز تهيۀ فهارس، از جمله فهرست آيات، احاديث، اعلام و جز آن كه در كارهاى مشابه، متعارف و معمول است،دريغ كرده‌اند.اى كاش آقاى شمس‌الدين حداقل در اخراج نشانى احاديث دقت لازم را به كار مى‌بستند.متأسفانه در بسيارى موارد، به ويژه در جلد نخست، نشانى‌ها غلط است.دقتى مختصر در نشانى‌هاى مذكور، اين احتمال را در ذهن خوانندگان كنجكاو تقويت مى‌كند كه ايشان به جاى مراجعۀ مستقيم به منابع حديثى، با انتخاب واژه‌اى از حديث، به معجم الفاظ احاديث نبوى مراجعه و آدرس احاديث را از آن استخراج كرده‌اند و به دليل اشتراك واژه‌ها در چند حديث،در بسيارى از موارد آدرس اشتباه داده‌اند.
خط ۹۴: خط ۹۴:
#:هم چنين در مورد تكرار اشتباهات موجود در كتاب عالمان گذشته نيز مى‌توان به نمونه‌هاى زير اشاره كرد:
#:هم چنين در مورد تكرار اشتباهات موجود در كتاب عالمان گذشته نيز مى‌توان به نمونه‌هاى زير اشاره كرد:
#:زرقانى در صفحۀ 242 كتاب مناهل، كتابى به نام «فهم السنن» را به محاسبى نسبت مى‌دهد و از آن مطلبى را نقل مى‌كند.اين اشتباه ناشى از اعتماد نويسنده به نسخۀ موجود از كتاب «البرهان» است.زركشى در كتاب مذكور همين سخن را از كتابى به نام «فهم السنن» نقل مى‌كند و كتاب را به محاسبى نسبت مى‌دهد،در حالى كه به گفتۀ دكتر يوسف عبدالرحمن مرعشلى در هامش كتاب «البرهان»،صاحبان تراجم كتابى به اين نام از او ثبت نكرده‌اند.
#:زرقانى در صفحۀ 242 كتاب مناهل، كتابى به نام «فهم السنن» را به محاسبى نسبت مى‌دهد و از آن مطلبى را نقل مى‌كند.اين اشتباه ناشى از اعتماد نويسنده به نسخۀ موجود از كتاب «البرهان» است.زركشى در كتاب مذكور همين سخن را از كتابى به نام «فهم السنن» نقل مى‌كند و كتاب را به محاسبى نسبت مى‌دهد،در حالى كه به گفتۀ دكتر يوسف عبدالرحمن مرعشلى در هامش كتاب «البرهان»،صاحبان تراجم كتابى به اين نام از او ثبت نكرده‌اند.
#:احتمالا منظور زركشى، كتاب «فهم القرآن» اثر محاسبى بوده است و اين اشتباه ناشى از بى‌دقتى ناسخان كتاب زركشى است.نمونۀ ديگر:مؤلف مى‌نويسد:برخى از شيعيان معتقدند در قرآن سوره‌اى به نام ولايت بوده كه به كلى حذف شده است<ref>مناهل،273/1</ref>.بدون شك وى اين قول را از كسانى اخذ كرده كه نسبت به شيعه عناد داشته‌اند،زيرا قول مذكور اولين بار در كتاب «دبستان المذاهب»آمده كه نويسندۀ آن شخص مجهولى است و در هيچ يك از منابع معتبر شيعى سابقه‌ندارد.حتى صاحب «فصل الخطاب» که سعى وافرى در اثبات تحريف قرآن داشته، خود معترف است كه هيچ اثرى از اين مطلب در كتب شيعه نيافته است.
#:احتمالا منظور زركشى، كتاب «فهم القرآن» اثر محاسبى بوده است و اين اشتباه ناشى از بى‌دقتى ناسخان كتاب زركشى است.نمونۀ ديگر:مؤلف مى‌نويسد:برخى از شيعيان معتقدند در قرآن سوره‌اى به نام ولايت بوده كه به كلى حذف شده است<ref>مناهل،273/1</ref>بدون شك وى اين قول را از كسانى اخذ كرده كه نسبت به شيعه عناد داشته‌اند،زيرا قول مذكور اولين بار در كتاب «دبستان المذاهب»آمده كه نويسندۀ آن شخص مجهولى است و در هيچ يك از منابع معتبر شيعى سابقه‌ندارد.حتى صاحب «فصل الخطاب» که سعى وافرى در اثبات تحريف قرآن داشته، خود معترف است كه هيچ اثرى از اين مطلب در كتب شيعه نيافته است.
#:نمونۀ ديگر:مؤلف ضمن آن كه قول تحريف قرآن را به شيعه نسبت مى‌دهد، به احاديثى كه برخى از راويان شيعه نقل كرده‌اند استناد مى‌كند.اشتباهات مؤلف در ذكر نام راويان(نظير محمد بن نصر، به جاى احمد بن ابى نصر بزنطى) و نيز استنباط خطاى وى از متن حديث، به خوبى نشان مى‌دهد كه زرقانى به منابع شيعى، از جمله «اصول كافى» که حديث مذكور در آن ثبت است<ref>همان</ref>، مستقيما مراجعه‌اى نداشته و اعتماد وى بر اقوال و نقل‌هاى عالمان اهل سنت است.
#:نمونۀ ديگر:مؤلف ضمن آن كه قول تحريف قرآن را به شيعه نسبت مى‌دهد، به احاديثى كه برخى از راويان شيعه نقل كرده‌اند استناد مى‌كند.اشتباهات مؤلف در ذكر نام راويان(نظير محمد بن نصر، به جاى احمد بن ابى نصر بزنطى) و نيز استنباط خطاى وى از متن حديث، به خوبى نشان مى‌دهد كه زرقانى به منابع شيعى، از جمله «اصول كافى» که حديث مذكور در آن ثبت است<ref>همان</ref>، مستقيما مراجعه‌اى نداشته و اعتماد وى بر اقوال و نقل‌هاى عالمان اهل سنت است.
#:نمونۀ ديگر:زرقانى در تعداد نام‌هاى قرآن مى‌نويسد: «صاحب تبيان(شيخ طاهر جزايرى)با گشاده دستى نود و چند اسم براى قرآن نام برده‌اند»<ref>همان،8/1</ref>.اين رأى را كه زرقانى به شيخ طاهر جزايرى كه از عالمان معاصر وى است نسبت مى‌دهد، از آن على بن احمد بن حسن تحبيبى حرالى(637 ق) است.
#:نمونۀ ديگر:زرقانى در تعداد نام‌هاى قرآن مى‌نويسد: «صاحب تبيان(شيخ طاهر جزايرى)با گشاده دستى نود و چند اسم براى قرآن نام برده‌اند»<ref>همان،8/1</ref>اين رأى را كه زرقانى به شيخ طاهر جزايرى كه از عالمان معاصر وى است نسبت مى‌دهد، از آن على بن احمد بن حسن تحبيبى حرالى(637 ق) است.
#:زركشى در كتاب «برهان» خود، اين قول را از وى نقل كرده است<ref>البرهان فى علوم القرآن،زركشى،36/1، نوع 15 معرفة اسمائه و اشتقاقاتها</ref>.ظاهرا شيخ طاهر نظر مذكور را بدون ذكر قابل آن، از كتاب «برهان» اخذ كرده و زرقانى نيز با مراجعه به كتاب «تبيان»، تصور كرده اين قول از آن صاحب «تبيان»،يعنى شيخ طاهر جزايرى است.
#:زركشى در كتاب «برهان» خود، اين قول را از وى نقل كرده است<ref>البرهان فى علوم القرآن،زركشى،36/1، نوع 15 معرفة اسمائه و اشتقاقاتها</ref>ظاهرا شيخ طاهر نظر مذكور را بدون ذكر قابل آن، از كتاب «برهان» اخذ كرده و زرقانى نيز با مراجعه به كتاب «تبيان»، تصور كرده اين قول از آن صاحب «تبيان»،يعنى شيخ طاهر جزايرى است.
#كاستى ديگرى كه كتاب مناهل از آن در امان نمانده، رعايت نكردن طريق ميانه در داورى‌هاست.پايبندى شديد و افراطى مؤلف به باورهاى اهل سنت، موجب گشته كه بعضا در توجيه آن‌ها و رد آراء و مذاهب ديگر، از محدودۀ بحث علمى بيرون رود و شواهد و مستندات را از جايگاه خود خارج سازد و در براهين و استدلال‌هاى خود بدان‌ها وزنى بيش يا كم‌تر از آن چه استحقاق دارند، اختصاص دهد.نمونۀ اين لغزش‌ها را در مبحث جمع قرآن، آن جا كه به روايات مبنى بر تحريف قرآن در منابع شيعى اشاره دارد و اغماض و تسامحى كه نسبت به احاديث مشابه در منابع اهل سنت روا مى‌دارد و يا تجليل و تمجيد افراط گونه‌اى كه از صحابه به عمل مى‌آورد، مى‌توان مشاهده كرد.
#كاستى ديگرى كه كتاب مناهل از آن در امان نمانده، رعايت نكردن طريق ميانه در داورى‌هاست.پايبندى شديد و افراطى مؤلف به باورهاى اهل سنت، موجب گشته كه بعضا در توجيه آن‌ها و رد آراء و مذاهب ديگر، از محدودۀ بحث علمى بيرون رود و شواهد و مستندات را از جايگاه خود خارج سازد و در براهين و استدلال‌هاى خود بدان‌ها وزنى بيش يا كم‌تر از آن چه استحقاق دارند، اختصاص دهد.نمونۀ اين لغزش‌ها را در مبحث جمع قرآن، آن جا كه به روايات مبنى بر تحريف قرآن در منابع شيعى اشاره دارد و اغماض و تسامحى كه نسبت به احاديث مشابه در منابع اهل سنت روا مى‌دارد و يا تجليل و تمجيد افراط گونه‌اى كه از صحابه به عمل مى‌آورد، مى‌توان مشاهده كرد.
#:نمونۀ ديگر دفاع تعصب‌آميز و بى‌منطق مؤلف از كسانى چون كعب الاحبار و وهب بن منبّه و توجيه ناموجه اسراييليات منقول از ايشان است<ref>مناهل،495/1-496</ref> و اين در حالى است كه از صحابۀ پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نظير على عليه السّلام، [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]]  و عمر گرفته تا برخى از عالمان معاصر اهل سنت هم چون رشيد رضا، به كذاب بودن و يهودى‌گرى اين دو تصريح كرده‌اند<ref>اضواء على السنة النبوية، محمود ابوريه، ص 174</ref>.
#:نمونۀ ديگر دفاع تعصب‌آميز و بى‌منطق مؤلف از كسانى چون كعب الاحبار و وهب بن منبّه و توجيه ناموجه اسراييليات منقول از ايشان است<ref>مناهل،495/1-496</ref> و اين در حالى است كه از صحابۀ پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نظير على عليه السّلام، [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]]  و عمر گرفته تا برخى از عالمان معاصر اهل سنت هم چون رشيد رضا، به كذاب بودن و يهودى‌گرى اين دو تصريح كرده‌اند<ref>اضواء على السنة النبوية، محمود ابوريه، ص 174</ref>
#:نمونۀ ديگر، معرفى كتاب «مرآت الانوار و مشكات الاسرار» اثر شيخ ابوالحسن محمد طاهر بن عبدالحميد اصفهانى نجفى، به عنوان نمونه‌اى از كتاب‌هاى تفسيرى شيعه است<ref>مناهل،544/1</ref>.صرف‌نظر از اين كه مؤلف، خطاط كتاب مذكور را نويسندۀ آن تصور كرده و اين خود از ديگر خطاهاى وى به شمار مى‌رود،«مرآت الانوار» تأويل قرآن است و نبايد بر آن نام تفسير نهاد.اين در حالى است كه تفسيرارجمند«مجمع البيان» در دسترس زرقانى بوده و وى در كتاب خود چند بار بدان استناد كرده است.لذا به راحتى مى‌توانست تفسير مذكور را به عنوان نمونه‌اى از تفاسير شيعى معرفى كند.
#:نمونۀ ديگر، معرفى كتاب «مرآت الانوار و مشكات الاسرار» اثر شيخ ابوالحسن محمد طاهر بن عبدالحميد اصفهانى نجفى، به عنوان نمونه‌اى از كتاب‌هاى تفسيرى شيعه است<ref>مناهل،544/1</ref>صرف‌نظر از اين كه مؤلف، خطاط كتاب مذكور را نويسندۀ آن تصور كرده و اين خود از ديگر خطاهاى وى به شمار مى‌رود،«مرآت الانوار» تأويل قرآن است و نبايد بر آن نام تفسير نهاد.اين در حالى است كه تفسيرارجمند«مجمع البيان» در دسترس زرقانى بوده و وى در كتاب خود چند بار بدان استناد كرده است.لذا به راحتى مى‌توانست تفسير مذكور را به عنوان نمونه‌اى از تفاسير شيعى معرفى كند.
#ورود به مباحث معقول كه خارج از حيطه تخصصى نويسنده است و يا بعضا نقل و تأييد برخى از تفاسير علمى غير قابل قبول از كتاب خدا و نيز در غلطيدن به اطناب و تفصيل‌هاى بى‌حاصل(هر چند در جاى‌هاى معدود) از ديگر نارسايى‌ها و ضعف‌هاى كتاب مناهل است، به عنوان نمونه مى‌توان به نقل تأييدآميز سخن طنطاوى در توجيه علمى حروف مقطعه اشاره كرد.
#ورود به مباحث معقول كه خارج از حيطه تخصصى نويسنده است و يا بعضا نقل و تأييد برخى از تفاسير علمى غير قابل قبول از كتاب خدا و نيز در غلطيدن به اطناب و تفصيل‌هاى بى‌حاصل(هر چند در جاى‌هاى معدود) از ديگر نارسايى‌ها و ضعف‌هاى كتاب مناهل است، به عنوان نمونه مى‌توان به نقل تأييدآميز سخن طنطاوى در توجيه علمى حروف مقطعه اشاره كرد.
#:خلاصۀ توجيه طنطاوى در تفسير وى چنين است:حروف مقطعه مشتمل بر 14 حرف يعنى نيمى از 28 حرف الفباى عربى است.عدد 14 مبناى نظم جهان آفرينش است مفاصل هر دست، مهره‌هاى فوقانى و تحتانى ستون فقرات انسان، مهره‌هاى ستون فقرات حيواناتى كه از خلقت كامل برخوردارند و بچه‌زا هستند مانند:گاو،شتر، استر و...، مهره‌اى دم حيواناتى كه دمى طويل دارند، تعداد حروف شمسى و قمرى در الفباى عربى و منازل شمالى و جنوبى ماه، هر يك 14 عدد هستند.خداوند با به كار بردن 14 حرف در حروف مقطعه در واقع اعلام مى‌فرمايد:قرآن با آفرينش هماهنگ و از ناحيه خالق حكيم اين جهان است<ref>همان،227/1</ref>.
#:خلاصۀ توجيه طنطاوى در تفسير وى چنين است:حروف مقطعه مشتمل بر 14 حرف يعنى نيمى از 28 حرف الفباى عربى است.عدد 14 مبناى نظم جهان آفرينش است مفاصل هر دست، مهره‌هاى فوقانى و تحتانى ستون فقرات انسان، مهره‌هاى ستون فقرات حيواناتى كه از خلقت كامل برخوردارند و بچه‌زا هستند مانند:گاو،شتر، استر و...، مهره‌اى دم حيواناتى كه دمى طويل دارند، تعداد حروف شمسى و قمرى در الفباى عربى و منازل شمالى و جنوبى ماه، هر يك 14 عدد هستند.خداوند با به كار بردن 14 حرف در حروف مقطعه در واقع اعلام مى‌فرمايد:قرآن با آفرينش هماهنگ و از ناحيه خالق حكيم اين جهان است<ref>همان،227/1</ref>
#:واضح است كه اين شباهت يابى‌هاى محدود ميان تعداد حروف به كار رفته در حروف مقطعه با پديده‌هاى طبيعى، نه تنها دليلى بر اثبات مدعاى مذكور نيست بلكه شاهد و قرينه‌اى نيز براى آن به شمار نمى‌آيد.آرايى از اين دست بيانگر فضاى علم زده‌اى است كه بر محيط و عصر نويسنده حاكم است و تفسير طنطاوى نمونۀ بارز چنين گرايشى است.زرقانى خود در جايى ديگر به خوانندگان تنبه مى‌دهد كه قرآن كتاب هدايت و اعجاز است و زياده روى در تطبيق قرآن با علوم تجربى بر خلاف آيه بودن قرآن است و مفسر را از حيطه تفسير خارج مى‌كند<ref>همان،2، مبحث التفسير و المفسرون</ref>.
#:واضح است كه اين شباهت يابى‌هاى محدود ميان تعداد حروف به كار رفته در حروف مقطعه با پديده‌هاى طبيعى، نه تنها دليلى بر اثبات مدعاى مذكور نيست بلكه شاهد و قرينه‌اى نيز براى آن به شمار نمى‌آيد.آرايى از اين دست بيانگر فضاى علم زده‌اى است كه بر محيط و عصر نويسنده حاكم است و تفسير طنطاوى نمونۀ بارز چنين گرايشى است.زرقانى خود در جايى ديگر به خوانندگان تنبه مى‌دهد كه قرآن كتاب هدايت و اعجاز است و زياده روى در تطبيق قرآن با علوم تجربى بر خلاف آيه بودن قرآن است و مفسر را از حيطه تفسير خارج مى‌كند<ref>همان،2، مبحث التفسير و المفسرون</ref>




۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش