۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ش ' به 'ش ') |
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
'''تفسير القمى'''، تفسيرى است روايى، به زبان عربى، نوشته [[قمی، علی بن ابراهیم|على بن ابراهيم بن هاشم قمى]]، محدث و فقيه امامى. | '''تفسير القمى'''، تفسيرى است روايى، به زبان عربى، نوشته [[قمی، علی بن ابراهیم|على بن ابراهيم بن هاشم قمى]]، محدث و فقيه امامى. | ||
اين كتاب، در [[رجال النجاشي|رجال نجاشى]] <ref>ص 260</ref> و [[الفهرست (طوسی)|فهرست طوسى]] <ref>ص 209</ref>، به على بن ابراهيم نسبت داده شده است و منقولاتى از آن، در كتب قدما ديده مىشود. | اين كتاب، در [[رجال النجاشي|رجال نجاشى]]<ref>ص 260</ref> و [[الفهرست (طوسی)|فهرست طوسى]]<ref>ص 209</ref>، به على بن ابراهيم نسبت داده شده است و منقولاتى از آن، در كتب قدما ديده مىشود. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
در مقدمه تفسير موجود، مباحث كلى علوم قرآنى بهصورت تقسيمبندى آيات در حدود پنجاه عنوان به نقل از على بن ابراهيم مطرح شده، سپس با ذكر آيه يا آيههايى به توضيح اين عناوين پرداخته شده است. آشفتگى اين مقدمه و عدم تطابق كامل فهرست عناوين با شرح آن، حاكى از وجود اختلالى در كتاب است. در اين مقدمه از ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، خاص و عام و سبك خاصى در قرآن به نام منقطع معطوف سخن رفته است<ref>ج 1، ص 32، 46، 51، 52، 96، 167 و ج 2، ص 149</ref> و گفته شده كه ترتيب آيات در هنگام جمعآورى آنها به هم خورده است<ref>ج 1، ص 8، 118 و ج 2، ص 315</ref>. | در مقدمه تفسير موجود، مباحث كلى علوم قرآنى بهصورت تقسيمبندى آيات در حدود پنجاه عنوان به نقل از على بن ابراهيم مطرح شده، سپس با ذكر آيه يا آيههايى به توضيح اين عناوين پرداخته شده است. آشفتگى اين مقدمه و عدم تطابق كامل فهرست عناوين با شرح آن، حاكى از وجود اختلالى در كتاب است. در اين مقدمه از ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، خاص و عام و سبك خاصى در قرآن به نام منقطع معطوف سخن رفته است<ref>ج 1، ص 32، 46، 51، 52، 96، 167 و ج 2، ص 149</ref> و گفته شده كه ترتيب آيات در هنگام جمعآورى آنها به هم خورده است<ref>ج 1، ص 8، 118 و ج 2، ص 315</ref>. | ||
على بن ابراهيم، از تحريف قرآن سخن گفته <ref>ج 1، ص 10 و 11</ref> و آياتى را ذكر كرده است كه تأويل آنها در تنزيل يا با تنزيل يا قبل از تنزيل يا بعد از تنزيل است<ref>ج 1، ص 13، 14، 96، 142 و ج 2، ص 68</ref>. | على بن ابراهيم، از تحريف قرآن سخن گفته<ref>ج 1، ص 10 و 11</ref> و آياتى را ذكر كرده است كه تأويل آنها در تنزيل يا با تنزيل يا قبل از تنزيل يا بعد از تنزيل است<ref>ج 1، ص 13، 14، 96، 142 و ج 2، ص 68</ref>. | ||
وى، از آيات قرآن براى رد مذاهب مختلف غير اسلامى، مانند بتپرستان و زنادقه و دهريه <ref>ج 1، ص 205، 236 و ج 2، ص 68</ref> و برخى از فرق اسلامى، مانند معتزله، قدَريه-كه به نظر وى همان مُجبِرهاند و نيز ديدگاههاى نادرست ديگر، استفاده مىكند<ref>ج 1، ص 17 - 25، 212 و ج 2، ص 60، 89 و 398</ref> و با آوردن رواياتى اجمالا به مذهب امر بين امرين اشاره مىنمايد. | وى، از آيات قرآن براى رد مذاهب مختلف غير اسلامى، مانند بتپرستان و زنادقه و دهريه<ref>ج 1، ص 205، 236 و ج 2، ص 68</ref> و برخى از فرق اسلامى، مانند معتزله، قدَريه-كه به نظر وى همان مُجبِرهاند و نيز ديدگاههاى نادرست ديگر، استفاده مىكند<ref>ج 1، ص 17 - 25، 212 و ج 2، ص 60، 89 و 398</ref> و با آوردن رواياتى اجمالا به مذهب امر بين امرين اشاره مىنمايد. | ||
روش تفسير قرآن به قرآن، با ديدگاهى تأويلى، در مواضع بسيارى از تفسير ديده مىشود<ref>ج 1، ص 35، 157، 231، 388 و ج 2، ص 176</ref>. | روش تفسير قرآن به قرآن، با ديدگاهى تأويلى، در مواضع بسيارى از تفسير ديده مىشود<ref>ج 1، ص 35، 157، 231، 388 و ج 2، ص 176</ref>. | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
اكنون نسخهاى با عنوان تفسير على بن ابراهيم در دست است كه نخستين بار، [[حلی، حسن بن سلیمان|حسن بن سليمان حلى]] به نقل از [[شهيد اول]](متوفى 784)، منقولاتى از اين نسخه را ديده و سپس در كتب متأخر، مانند«بحار الانوار»، روايات آن، در ابواب مختلف پراكنده شده است. در اين نسخه، بارها عباراتى ديده مىشود كه به تفسير على بن ابراهيم ارجاع مىدهد<ref>براى نمونه: قمى، ج 1، ص 120، 271، 313 و ج 2، ص 360 و نيز [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]]، ج 4، ص 304 و 305</ref>. به علاوه اين تفسير، از معاصران على بن ابراهيم، همچون احمد بن ادريس(متوفى 306) و حسين بن محمد بن عامر و حُمَيد بن زياد(متوفى 310) و محمد بن جعفر رزّاز (متوفى 316)، نيز روايات بسيار دارد و حتى احاديثى از محدّثان متأخر از وى، همچون ابن عقدة(249 - 332) و محمد بن عبداللّه بن جعفر حِميرى و ابن همام اسكافى(متوفى 336)، در اين كتاب ديده مىشود كه خود على بن ابراهيم در هيچ سندى از آنها روايت نمىكند. | اكنون نسخهاى با عنوان تفسير على بن ابراهيم در دست است كه نخستين بار، [[حلی، حسن بن سلیمان|حسن بن سليمان حلى]] به نقل از [[شهيد اول]](متوفى 784)، منقولاتى از اين نسخه را ديده و سپس در كتب متأخر، مانند«بحار الانوار»، روايات آن، در ابواب مختلف پراكنده شده است. در اين نسخه، بارها عباراتى ديده مىشود كه به تفسير على بن ابراهيم ارجاع مىدهد<ref>براى نمونه: قمى، ج 1، ص 120، 271، 313 و ج 2، ص 360 و نيز [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]]، ج 4، ص 304 و 305</ref>. به علاوه اين تفسير، از معاصران على بن ابراهيم، همچون احمد بن ادريس(متوفى 306) و حسين بن محمد بن عامر و حُمَيد بن زياد(متوفى 310) و محمد بن جعفر رزّاز (متوفى 316)، نيز روايات بسيار دارد و حتى احاديثى از محدّثان متأخر از وى، همچون ابن عقدة(249 - 332) و محمد بن عبداللّه بن جعفر حِميرى و ابن همام اسكافى(متوفى 336)، در اين كتاب ديده مىشود كه خود على بن ابراهيم در هيچ سندى از آنها روايت نمىكند. | ||
از سوى ديگر، در اين كتاب، در مواردى بسيار از مشايخ مهم على بن ابراهيم، چون احمد بن محمد بن عيسى و محمد بن عيسى بن عبيد و احمد بن ابى عبدالله برقى، با واسطه معاصران على بن ابراهيم، نقل شده است. شگفت آنكه در سند ديگرى، از ابراهيم بن هاشم، پدر و استاد اصلى على بن ابراهيم، با دو واسطه روايت شده <ref>ج 2، ص 339</ref> و از معاصران وى، چون محمد بن يحيى و سعد بن عبداللّه نيز با واسطه نقل شده است<ref>ج 2، ص 344</ref>. اين قراين و قراين متعدد ديگر نشان مىدهد كه تمامى تفسير موجود از على بن ابراهيم نيست<ref>مدد الموسوى، ص 84 - 94</ref>. | از سوى ديگر، در اين كتاب، در مواردى بسيار از مشايخ مهم على بن ابراهيم، چون احمد بن محمد بن عيسى و محمد بن عيسى بن عبيد و احمد بن ابى عبدالله برقى، با واسطه معاصران على بن ابراهيم، نقل شده است. شگفت آنكه در سند ديگرى، از ابراهيم بن هاشم، پدر و استاد اصلى على بن ابراهيم، با دو واسطه روايت شده<ref>ج 2، ص 339</ref> و از معاصران وى، چون محمد بن يحيى و سعد بن عبداللّه نيز با واسطه نقل شده است<ref>ج 2، ص 344</ref>. اين قراين و قراين متعدد ديگر نشان مىدهد كه تمامى تفسير موجود از على بن ابراهيم نيست<ref>مدد الموسوى، ص 84 - 94</ref>. | ||
[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]]، نخستين كسى است كه درباره عدم صحت انتساب تمام تفسير موجود به على بن ابراهيم سخن گفته و بر اين باور است كه ابوالفضل، عباس بن محمد بن قاسم، شاگرد على بن ابراهيم كه نامش در آغاز تفسير موجود آمده، روايات ابوالجارود(راوى مطالبى از امام باقر(ع)درباره تفسير) و ديگران را از اواسط جلد اول تفسير، در آن وارد كرده است<ref>ج 4، ص 303</ref>، اما شاهدى براى اين نظر در دست نيست و عباس بن محمد بن قاسم، كسى جز يكى از مشايخ مؤلف كتاب نيست كه در طريق مؤلف به على بن ابراهيم، قرار گرفته <ref>مدد الموسوى، ص 93 - 94</ref> و نام وى، علاوه بر آغاز كتاب، در ميان نام راويان ديگر نيز ذكر شده است<ref>ج 2، ص 297</ref>. | [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]]، نخستين كسى است كه درباره عدم صحت انتساب تمام تفسير موجود به على بن ابراهيم سخن گفته و بر اين باور است كه ابوالفضل، عباس بن محمد بن قاسم، شاگرد على بن ابراهيم كه نامش در آغاز تفسير موجود آمده، روايات ابوالجارود(راوى مطالبى از امام باقر(ع)درباره تفسير) و ديگران را از اواسط جلد اول تفسير، در آن وارد كرده است<ref>ج 4، ص 303</ref>، اما شاهدى براى اين نظر در دست نيست و عباس بن محمد بن قاسم، كسى جز يكى از مشايخ مؤلف كتاب نيست كه در طريق مؤلف به على بن ابراهيم، قرار گرفته<ref>مدد الموسوى، ص 93 - 94</ref> و نام وى، علاوه بر آغاز كتاب، در ميان نام راويان ديگر نيز ذكر شده است<ref>ج 2، ص 297</ref>. | ||
در طرف مقابل، در كتاب «تأويل الآيات»، از تفسير على بن ابراهيم، مطالب بسيارى نقل شده است<ref>براى نمونه: ص 90، 127، 165 و 173</ref> كه اصلا در اين تفسير نيست؛ بنا بر اين، تفسير موجود، نه دربردارنده تمام تفسير على بن ابراهيم است و نه تمام منقولات آن از وى است، بلكه كتابى است از مؤلفى ديگر كه بيش از همه از تفسير على بن ابراهيم بهره گرفته و در آن، از طريق بيش از بيست راوى، روايات بسيارى از كتب و مصادر ديگر آورده است. حجم اين دسته از روايات، در نيمه نخست مجلد اول تفسير، بسيار اندك است و بهتدريج افزايش مىيابد تا بدانجا كه در اواخر كتاب، تقريبا به اندازه روايات منقول از تفسير على بن ابراهيم مىشود. | در طرف مقابل، در كتاب «تأويل الآيات»، از تفسير على بن ابراهيم، مطالب بسيارى نقل شده است<ref>براى نمونه: ص 90، 127، 165 و 173</ref> كه اصلا در اين تفسير نيست؛ بنا بر اين، تفسير موجود، نه دربردارنده تمام تفسير على بن ابراهيم است و نه تمام منقولات آن از وى است، بلكه كتابى است از مؤلفى ديگر كه بيش از همه از تفسير على بن ابراهيم بهره گرفته و در آن، از طريق بيش از بيست راوى، روايات بسيارى از كتب و مصادر ديگر آورده است. حجم اين دسته از روايات، در نيمه نخست مجلد اول تفسير، بسيار اندك است و بهتدريج افزايش مىيابد تا بدانجا كه در اواخر كتاب، تقريبا به اندازه روايات منقول از تفسير على بن ابراهيم مىشود. | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
مقايسه اسناد على بن ابراهيم در اين كتاب و اسناد على بن ابراهيم در كتاب «كافى»، از دشوارىهاى بسيار اين تفسير حكايت مىكند؛ از جمله از كوتاه بودن واسطهها در بسيارى از اسناد<ref>براى نمونه: كلينى، ج 2، ص 389 و قس قمى، ج 1، ص 32</ref> و اين امر، سبب مىگردد كه در نقل از اين كتاب احتياط شود، چون اين احتمال وجود دارد كه على بن ابراهيم-كه در اواسط عمر نابينا شده بود<ref>نجاشى، ص 260</ref>، مطالب تفسيرى را براى شاگردان خود گفته و آنان آنها را نوشته و تنظيم كرده باشند؛ بنا بر اين، كتاب تفسير على بن ابراهيم در اصل نسخههاى مختلف داشته، از جمله نسخهاى از اين تفسير به روايت نوه مؤلف به دست [[ابن طاووس، علی بن موسی|ابن طاووس]] رسيده است و وى، در وصف اين نسخه مىگويد: «جميع كتاب، در چهار جزء، در دو مجلد واقع است»، ولى در تفسير موجود، نشانى از اجزا ديده نمىشود. | مقايسه اسناد على بن ابراهيم در اين كتاب و اسناد على بن ابراهيم در كتاب «كافى»، از دشوارىهاى بسيار اين تفسير حكايت مىكند؛ از جمله از كوتاه بودن واسطهها در بسيارى از اسناد<ref>براى نمونه: كلينى، ج 2، ص 389 و قس قمى، ج 1، ص 32</ref> و اين امر، سبب مىگردد كه در نقل از اين كتاب احتياط شود، چون اين احتمال وجود دارد كه على بن ابراهيم-كه در اواسط عمر نابينا شده بود<ref>نجاشى، ص 260</ref>، مطالب تفسيرى را براى شاگردان خود گفته و آنان آنها را نوشته و تنظيم كرده باشند؛ بنا بر اين، كتاب تفسير على بن ابراهيم در اصل نسخههاى مختلف داشته، از جمله نسخهاى از اين تفسير به روايت نوه مؤلف به دست [[ابن طاووس، علی بن موسی|ابن طاووس]] رسيده است و وى، در وصف اين نسخه مىگويد: «جميع كتاب، در چهار جزء، در دو مجلد واقع است»، ولى در تفسير موجود، نشانى از اجزا ديده نمىشود. | ||
ديدگاهى رجالى درباره اسناد تفسير على بن ابراهيم وجود دارد كه با تكيه بر عبارت «و نحن ذاكرون و مخبرون بما ينتهى الينا و رواه مشايخنا و ثقاتنا عن الذين فرض الله طاعتهم...»، در مقدمه آن <ref>ج 1، مقدمه، ص 4</ref>، بر وثاقت تمامى افراد اسناد اين تفسير به شرط اتصال روايت به معصومان(ع)تأكيد مىكند و اين تفسير را از مصادر مهم رجالى مىداند<ref>حرّ عاملى، ج 30، ص 202 و خويى، ج 1، ص 49 و 50</ref>. اگر عبارت مذكور، افاده حصر كند و گوينده آن على بن ابراهيم باشد، تنها ناظر به مواردى است كه از على بن ابراهيم نقل شده و علاوه بر وثاقت، بر پايه مبانى علم رجال و روايت حديث، بر شيعه بودن راويان نيز دلالت دارد، ولى گوينده عبارات فوق معلوم نيست و به علاوه، روشن نيست كه اين گواهى، ناظر به تمام افراد سلسله اسناد كتاب باشد؛ به نظر مىرسد اين عبارت، تنها به مشايخ مستقيم يا مؤلفان كتب مأخذ تفسير اشاره دارد، زيرا در اسناد موجود، حتى در مواردى كه از على بن ابراهيم نقل شده، روايات مسلّم الضعف فراوان ديده مىشود. روايات مرسل نيز در كتاب، بسيار است<ref>براى نمونه: ج 1، ص 20، 30، 94، 114 و ج 2، ص 406، 410، 426، 428، 434</ref>. از سوى ديگر، با توجه به اينكه على بن حاتم با وجود وثاقت، با تعبير «يروى عن الضعفاء» وصف شده <ref>نجاشى، ص 263</ref>، پذيرش توثيقات وى دشوار است. | ديدگاهى رجالى درباره اسناد تفسير على بن ابراهيم وجود دارد كه با تكيه بر عبارت «و نحن ذاكرون و مخبرون بما ينتهى الينا و رواه مشايخنا و ثقاتنا عن الذين فرض الله طاعتهم...»، در مقدمه آن<ref>ج 1، مقدمه، ص 4</ref>، بر وثاقت تمامى افراد اسناد اين تفسير به شرط اتصال روايت به معصومان(ع)تأكيد مىكند و اين تفسير را از مصادر مهم رجالى مىداند<ref>حرّ عاملى، ج 30، ص 202 و خويى، ج 1، ص 49 و 50</ref>. اگر عبارت مذكور، افاده حصر كند و گوينده آن على بن ابراهيم باشد، تنها ناظر به مواردى است كه از على بن ابراهيم نقل شده و علاوه بر وثاقت، بر پايه مبانى علم رجال و روايت حديث، بر شيعه بودن راويان نيز دلالت دارد، ولى گوينده عبارات فوق معلوم نيست و به علاوه، روشن نيست كه اين گواهى، ناظر به تمام افراد سلسله اسناد كتاب باشد؛ به نظر مىرسد اين عبارت، تنها به مشايخ مستقيم يا مؤلفان كتب مأخذ تفسير اشاره دارد، زيرا در اسناد موجود، حتى در مواردى كه از على بن ابراهيم نقل شده، روايات مسلّم الضعف فراوان ديده مىشود. روايات مرسل نيز در كتاب، بسيار است<ref>براى نمونه: ج 1، ص 20، 30، 94، 114 و ج 2، ص 406، 410، 426، 428، 434</ref>. از سوى ديگر، با توجه به اينكه على بن حاتم با وجود وثاقت، با تعبير «يروى عن الضعفاء» وصف شده<ref>نجاشى، ص 263</ref>، پذيرش توثيقات وى دشوار است. | ||
در تفسير موجود، به جز تفسير على بن ابراهيم، احاديث بسيارى از تفسير ابوالجارود با عنوان «و فى رواية ابى الجارود» نقل شده كه گاه سند كامل هم همراه نام وى ذكر شده است<ref>براى نمونه: ج 1، ص 102، 198، 224، 271</ref>. مآخذ ديگر اين تفسير چندان روشن نيست، ولى با دقت در تسلسل اسناد كتاب و مقايسه آنها با يكديگر و با كتب رجال، مآخذ احتمالى كتاب را مىتوان به دست آورد؛ مراجع معتبرى، چون: | در تفسير موجود، به جز تفسير على بن ابراهيم، احاديث بسيارى از تفسير ابوالجارود با عنوان «و فى رواية ابى الجارود» نقل شده كه گاه سند كامل هم همراه نام وى ذكر شده است<ref>براى نمونه: ج 1، ص 102، 198، 224، 271</ref>. مآخذ ديگر اين تفسير چندان روشن نيست، ولى با دقت در تسلسل اسناد كتاب و مقايسه آنها با يكديگر و با كتب رجال، مآخذ احتمالى كتاب را مىتوان به دست آورد؛ مراجع معتبرى، چون: |
ویرایش