۸۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
پارهاى از رباعيات مزبور: | پارهاى از رباعيات مزبور: | ||
{{شعر | |||
{{ب|امشب ز غمت ميان خون خواهم خفت|وز بستر عافيت برون خواهم خفت}} | {{شعر}} | ||
{{ | {{ب|''امشب ز غمت ميان خون خواهم خفت''|2=''وز بستر عافيت برون خواهم خفت''}} | ||
{{ب|''باور نكنى خيال خود را بفرست''|2=''تا درنگرد كه بى تو چون خواهم خفت''}} | |||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{{شعر | {{شعر}} | ||
{{ب|هر دوست كه دم زد از وفا دشمن شد|هر پاكروى كه بود تردامن شد}} | {{ب|''هر دوست كه دم زد از وفا دشمن شد''|2=''هر پاكروى كه بود تردامن شد''}} | ||
{{ | {{ب|''گويند شب آبستن غيب است عجب''|2=''چون مرد نديد از كه آبستن شد''}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
واژههاى كليدى در اشعار حافظ: در ديوان حافظ كلمات و معانى دشوار فراوانى يافت مىشود كه هر يك نقش اساسى و عمدهاى را در بيان و انتقال پيامها و انديشههاى عميق برعهده دارد؛ بهعنوان نقطه شروع براى آشكار شدن و درك اين مفاهيم، ابتدا بايد با سير ورود تدريجى آنها در ادبيات عرفانى كه از سده ششم و با آثار سنايى و عطار و ديگران آغاز گرديده، آشنا شد. از جمله مهمترين آنها مىتوان به واژهگانى چون «رند» و «صوفى» و «مى» اشاره كرد: | واژههاى كليدى در اشعار حافظ: در ديوان حافظ كلمات و معانى دشوار فراوانى يافت مىشود كه هر يك نقش اساسى و عمدهاى را در بيان و انتقال پيامها و انديشههاى عميق برعهده دارد؛ بهعنوان نقطه شروع براى آشكار شدن و درك اين مفاهيم، ابتدا بايد با سير ورود تدريجى آنها در ادبيات عرفانى كه از سده ششم و با آثار سنايى و عطار و ديگران آغاز گرديده، آشنا شد. از جمله مهمترين آنها مىتوان به واژهگانى چون «رند» و «صوفى» و «مى» اشاره كرد: | ||
{{شعر | {{شعر}} | ||
{{ب|خدا را كم نشين با خرقهپوشان|رخ از رندان بىسامان مپوشان }} | {{ب|''خدا را كم نشين با خرقهپوشان''|2=''رخ از رندان بىسامان مپوشان''}} | ||
{{ب|در اين خرقه بسى آلودگى هست|خوشا وقت قباى مىفروشان }} | {{ب|''در اين خرقه بسى آلودگى هست''|2=''خوشا وقت قباى مىفروشان''}} | ||
{{ | {{ب|''در اين صوفىوشان دَردى نديدم''|2=''كه صافى باد عيش دُردنوشان''}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
شايد كلمهاى دشواريابتر از «رند» در اشعار حافظ يافت نشود. كتابهاى لغت، آن را بهعنوان زيرك، بىباك، لاابالى و منكر شرح مىدهند، ولى حافظ از همين كلمه بدمعنى، واژه پربار و شگرفى را آفريده است كه شايد در ديگر فرهنگها و در زبانهاى كهن و نوين جهان معادلى نداشته باشد. | شايد كلمهاى دشواريابتر از «رند» در اشعار حافظ يافت نشود. كتابهاى لغت، آن را بهعنوان زيرك، بىباك، لاابالى و منكر شرح مىدهند، ولى حافظ از همين كلمه بدمعنى، واژه پربار و شگرفى را آفريده است كه شايد در ديگر فرهنگها و در زبانهاى كهن و نوين جهان معادلى نداشته باشد. |
ویرایش