پرش به محتوا

حافظ، شمس‌الدین محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> [[پرونده:NUR05665.jpg|بندانگشتی» ایجاد کرد.)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۹: خط ۴۹:


در دوران امارت شاه شيخ ابواسحاق (متوفى 772ق) به دربار راه پيدا كرده و احتمالاً شغل ديوانى پيشه كرده است. (در قطعه‌اى با مطلع «خسروا، دادگرا، شيردلا، بحركفا / اى جلال تو به انواع هنر ارزانى» شاه جلال‌الدين مسعود برادر بزرگ شاه ابواسحاق را خطاب قرار داده و در همان قطعه به صورت ضمنى قيد مى‌كند كه سه سال در دربار مشغول است. شاه مسعود تنها كمتر از يك سال و در سنه 743ق حاكم شيراز بوده است و از اين‌رو مى‌توان دريافت كه حافظ از اوان جوانى در دربار شاغل بوده است. علاوه بر شاه ابواسحاق در دربار شاهان آل‌مظفر شامل شاه شيخ مبارزالدين، شاه شجاع، شاه منصور و شاه يحيى نيز راه داشته است. شاعرى پيشه اصلى او نبوده و امرار معاش او از طريق شغلى ديگر (احتمالاً ديوانى) تأمين مى‌شده است. در اين خصوص نيز اشارات متعددى در ديوان او وجود دارد كه بيان كننده اتكاى او به شغلى جداى از شاعرى است. خواجه در مدت عمر خود همواره درصدد كسب دانش بود و مى‌توان گفت كه هرگز عمر خود را به بطالت نگذراند كما اينكه در شعرى به چهل سال درس خواندن اشارت نموده است:
در دوران امارت شاه شيخ ابواسحاق (متوفى 772ق) به دربار راه پيدا كرده و احتمالاً شغل ديوانى پيشه كرده است. (در قطعه‌اى با مطلع «خسروا، دادگرا، شيردلا، بحركفا / اى جلال تو به انواع هنر ارزانى» شاه جلال‌الدين مسعود برادر بزرگ شاه ابواسحاق را خطاب قرار داده و در همان قطعه به صورت ضمنى قيد مى‌كند كه سه سال در دربار مشغول است. شاه مسعود تنها كمتر از يك سال و در سنه 743ق حاكم شيراز بوده است و از اين‌رو مى‌توان دريافت كه حافظ از اوان جوانى در دربار شاغل بوده است. علاوه بر شاه ابواسحاق در دربار شاهان آل‌مظفر شامل شاه شيخ مبارزالدين، شاه شجاع، شاه منصور و شاه يحيى نيز راه داشته است. شاعرى پيشه اصلى او نبوده و امرار معاش او از طريق شغلى ديگر (احتمالاً ديوانى) تأمين مى‌شده است. در اين خصوص نيز اشارات متعددى در ديوان او وجود دارد كه بيان كننده اتكاى او به شغلى جداى از شاعرى است. خواجه در مدت عمر خود همواره درصدد كسب دانش بود و مى‌توان گفت كه هرگز عمر خود را به بطالت نگذراند كما اينكه در شعرى به چهل سال درس خواندن اشارت نموده است:
{{شعر|نستعلیق}}
{{ب|دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند|واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند}}
{{م|بیخود از شعشهٔ پرتو ذاتم گردند}}
{{م|باده از جام تجلی صفاتم دادند}}
{{پایان شعر}}


{|  class="wikitable poem"
{|  class="wikitable poem"
۸۵

ویرایش