پرش به محتوا

شهرستانی، سید هبةالدین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ق ' به 'ق '
جز (جایگزینی متن - 'ينعليه‌السلام' به 'ين‌عليه‌السلام')
جز (جایگزینی متن - ' ق ' به 'ق ')
خط ۵۶: خط ۵۶:
دودمان شهرستانى در مناطق كربلا، نجف، كاظمين، کرمانشاه، همدان و اصفهان پراكنده بودند و از پارسايان نيك اختر به شمار مى آمدند. ستارگان فروزان اين خاندان، كه ريشه در آسمان عصمت اهل بيتعليه‌السلام داشتند، يكى پس از ديگرى جهان را از پرتو اكسيرى دانش و ايمان سرشار ساخته بودند. اينك مريم دختر دانشور و نيك نهاد دودمان مقدس شهرستانى به همسرى سيد حسين بن سيد محسن صراف در مى آمد تا مقدمات ميلاد يكى از بزرگترين بيدارگران خاور زخم خورده فراهم آيد.
دودمان شهرستانى در مناطق كربلا، نجف، كاظمين، کرمانشاه، همدان و اصفهان پراكنده بودند و از پارسايان نيك اختر به شمار مى آمدند. ستارگان فروزان اين خاندان، كه ريشه در آسمان عصمت اهل بيتعليه‌السلام داشتند، يكى پس از ديگرى جهان را از پرتو اكسيرى دانش و ايمان سرشار ساخته بودند. اينك مريم دختر دانشور و نيك نهاد دودمان مقدس شهرستانى به همسرى سيد حسين بن سيد محسن صراف در مى آمد تا مقدمات ميلاد يكى از بزرگترين بيدارگران خاور زخم خورده فراهم آيد.


اندك اندك رجب 1301 ق فرا رسيد در بامداد سه شنبه بيست و چهارم اين ماه ميرزا على شهرستانى، دانشور ارجمند سامرا، به خانه سيد حسين عابد شتافته، وى را از رازى سترگ آگاه ساخت. سخن ميرزا على كوتاه و روشن بود:
اندك اندك رجب 1301ق فرا رسيد در بامداد سه شنبه بيست و چهارم اين ماه ميرزا على شهرستانى، دانشور ارجمند سامرا، به خانه سيد حسين عابد شتافته، وى را از رازى سترگ آگاه ساخت. سخن ميرزا على كوتاه و روشن بود:


ديشب طنين مهرآميز آوايى، سكوت سنگين رويايم را شكست و گفت: فردا نوزاد مريم پاى به گيتى مى دهد او را محمد على بخوانيد و هبةالدين لقب نهيد.
ديشب طنين مهرآميز آوايى، سكوت سنگين رويايم را شكست و گفت: فردا نوزاد مريم پاى به گيتى مى دهد او را محمد على بخوانيد و هبةالدين لقب نهيد.
خط ۷۰: خط ۷۰:
همسرش مريم نيز در گروه دانشوران جاى داشت و در رياضيات، تاريخ ادبيات و شعر سرآمد بانوان روزگار بود.
همسرش مريم نيز در گروه دانشوران جاى داشت و در رياضيات، تاريخ ادبيات و شعر سرآمد بانوان روزگار بود.


بى ترديد تعيين نخستين روزهاى آموزش براى فرزندى، كه از چنين پدر و مادرى بهره مى برد دشوار است. ولى مى توان گفت كه آموزش رسمى هبةالدين از ده سالگى آغاز شد. فرزند پير پارساى سامرا در مدتى كوتاه، صرف، نحو، معانى، بيان، بديع، حديث، درايه، رجال، فقه و اصول سطح متوسط، تاريخ، هيئت، حساب و هندسه را در كربلا به پايان رسانده، مى رفت تا در سايه عنايتهاى پروردگار بر قله‌هاى بلند دانش و معنويت فراز آيد كه نيمه ذى قعده 1319 ق فرارسيد و عارف روشن بين سامرا در 73 سالگى چشم از جهان فرو بست.
بى ترديد تعيين نخستين روزهاى آموزش براى فرزندى، كه از چنين پدر و مادرى بهره مى برد دشوار است. ولى مى توان گفت كه آموزش رسمى هبةالدين از ده سالگى آغاز شد. فرزند پير پارساى سامرا در مدتى كوتاه، صرف، نحو، معانى، بيان، بديع، حديث، درايه، رجال، فقه و اصول سطح متوسط، تاريخ، هيئت، حساب و هندسه را در كربلا به پايان رسانده، مى رفت تا در سايه عنايتهاى پروردگار بر قله‌هاى بلند دانش و معنويت فراز آيد كه نيمه ذى قعده 1319ق فرارسيد و عارف روشن بين سامرا در 73 سالگى چشم از جهان فرو بست.


===آيه روشن===
===آيه روشن===
خط ۷۸: خط ۷۸:
«و جعلنا ابن مريم و أمه آية و آويناهما إلى ربوة ذات قرار و معين» (مؤمنون، 50)
«و جعلنا ابن مريم و أمه آية و آويناهما إلى ربوة ذات قرار و معين» (مؤمنون، 50)


فرزند بانوى پاك نهاد شهرستانى با شنيدن پيام روشن پروردگار، همه ترديدها را كنار نهاده، در 21 شعبان 1320 ق رهسپار نجف شد.
فرزند بانوى پاك نهاد شهرستانى با شنيدن پيام روشن پروردگار، همه ترديدها را كنار نهاده، در 21 شعبان 1320ق رهسپار نجف شد.


===سفر سبز===
===سفر سبز===
خط ۸۴: خط ۸۴:
هبةالدين در حريم پاك امير مؤمنانعليه‌السلام از فقيهان نامور شيعه شيخ محمد كاظم خرسانى، سيد كاظم يزدى و [[شریعت اصفهانی، فتح‌الله|شريعت اصفهانى]]  فيض برد و در شمار مجتهدان شيعه جاى گرفت. او كه بيش از هر چيز به بيدارى مسلمانان مى انديشيد با شيخ محمد عبده، مفتى مصر، سيد محمد دانشور شهره جهان اسلام و صاحب مجله «النهار» و گردانندگان مجلات «المقتطف» و «الهلال» ارتباط بر قرار ساخته، ميان مراكز فرهنگى شيعه و سنى در عراق، مصر و سوريه پيوندى ناگسستنى پديد آورد و با انتشار مقاله‌ها، شعرها و گزارشهاى روشنگر در مجلات جهان عرب هدف بلند بيدارى و اتحاد مسلمانان را دنبال كرد. در اين روزگار فرياد مشروطه‌خواهى در ايران بالا گرفت. فقيه بيدار سامرا به حمايت از اين جنبش برخاسته، با شركت در محافل آزاديخواهان، آنها را در گزينش شيوه‌هاى درست مبارزه يارى داد.
هبةالدين در حريم پاك امير مؤمنانعليه‌السلام از فقيهان نامور شيعه شيخ محمد كاظم خرسانى، سيد كاظم يزدى و [[شریعت اصفهانی، فتح‌الله|شريعت اصفهانى]]  فيض برد و در شمار مجتهدان شيعه جاى گرفت. او كه بيش از هر چيز به بيدارى مسلمانان مى انديشيد با شيخ محمد عبده، مفتى مصر، سيد محمد دانشور شهره جهان اسلام و صاحب مجله «النهار» و گردانندگان مجلات «المقتطف» و «الهلال» ارتباط بر قرار ساخته، ميان مراكز فرهنگى شيعه و سنى در عراق، مصر و سوريه پيوندى ناگسستنى پديد آورد و با انتشار مقاله‌ها، شعرها و گزارشهاى روشنگر در مجلات جهان عرب هدف بلند بيدارى و اتحاد مسلمانان را دنبال كرد. در اين روزگار فرياد مشروطه‌خواهى در ايران بالا گرفت. فقيه بيدار سامرا به حمايت از اين جنبش برخاسته، با شركت در محافل آزاديخواهان، آنها را در گزينش شيوه‌هاى درست مبارزه يارى داد.


در 1328 ق تلاشهاى خستگى ناپذير دانشور مصلح جهان اسلام به بار نشست و نخستين شماره ماهنامه دينى، فلسفى و علمى «العلم» انتشار يافت. اين ماهنامه دو سال منتشر شد ولى خبر پيوستن گروهى از مسلمانان بحرين به آيين ترسايان هبةالدين را اندوهگين ساخته، سمت بحرين روانه كرد. بدين ترتيب دفتر مجله العلم براى هميشه بسته شد. فقيه دردمند سامرا با افتتاح دو مدرسه اسلامى به نامهاى «اصلاح» و «اسلام»، يك ساختمان ويژه براى ارشاد ناآگاهان و سخنرانيها و نشستهاى علمى فراوان سرانجام جمع ترسايان بحرين را پراكنده ساخته، مومنان آن سامان را قدرتى تازه بخشيد.
در 1328ق تلاشهاى خستگى ناپذير دانشور مصلح جهان اسلام به بار نشست و نخستين شماره ماهنامه دينى، فلسفى و علمى «العلم» انتشار يافت. اين ماهنامه دو سال منتشر شد ولى خبر پيوستن گروهى از مسلمانان بحرين به آيين ترسايان هبةالدين را اندوهگين ساخته، سمت بحرين روانه كرد. بدين ترتيب دفتر مجله العلم براى هميشه بسته شد. فقيه دردمند سامرا با افتتاح دو مدرسه اسلامى به نامهاى «اصلاح» و «اسلام»، يك ساختمان ويژه براى ارشاد ناآگاهان و سخنرانيها و نشستهاى علمى فراوان سرانجام جمع ترسايان بحرين را پراكنده ساخته، مومنان آن سامان را قدرتى تازه بخشيد.


آنگاه راه هندوستان پيش گرفت تا پس از گفتگوهاى سازنده با دين باوران هند و تشكيل انجمنهاى مذهبى، رهسپار ژاپن شود؛ ولى ديدار با سيد جلالالدين مويدالاسلام حسينى كاشانى، نويسنده روزنامه حبل المتين، در كلكته مسيرش را دگرگون ساخت.  
آنگاه راه هندوستان پيش گرفت تا پس از گفتگوهاى سازنده با دين باوران هند و تشكيل انجمنهاى مذهبى، رهسپار ژاپن شود؛ ولى ديدار با سيد جلالالدين مويدالاسلام حسينى كاشانى، نويسنده روزنامه حبل المتين، در كلكته مسيرش را دگرگون ساخت.  
خط ۹۲: خط ۹۲:
===سالهاى جهاد===
===سالهاى جهاد===


در سال 1332 ق جنگ نخست جهانى آغاز شد و غرش توپها آينده را در ابهام فرو برد. شيخ الاسلام استانبول، به عنوان رهبر معنوى مسلمانان و برترين مقام دينى دولت عثمانى ضمن صدور اطلاعيه‌اى مردم را به جهاد و مقاومت در برابر فرانسه، بريتانيا و روسيه فراخواند.
در سال 1332ق جنگ نخست جهانى آغاز شد و غرش توپها آينده را در ابهام فرو برد. شيخ الاسلام استانبول، به عنوان رهبر معنوى مسلمانان و برترين مقام دينى دولت عثمانى ضمن صدور اطلاعيه‌اى مردم را به جهاد و مقاومت در برابر فرانسه، بريتانيا و روسيه فراخواند.


هر چند اين فتوا در بيست و سوم محرم 1333 ق در همه مساجد بغداد خوانده شد ولى دانشمندان دينى دست پرورده عثمانيان نه تنها آن را تاييد نكردند، بلكه با ارسال پيامهاى محرمانه دولت بريتانيا را مورد حمايت و تشويق قرار دادند. دولت عثمانى در تنگنايى تاريك گرفتار آمده بود. كسانى كه در سايه سلطان استانبول باغها، ثروتها و عنوانهاى مذهبى گرد آورده بودند، يكباره پدر خوانده ترك خويش از ياد برده، پيك دوستى سمت بريتانيا گسيل مى كردند. البته مقامهاى رسمى مذهبى در اين موضع گيرى تنها نبودند، بلكه نمايندگان عراق در پارلمان عثمانى و عراقيان پرورش يافته در مدرسه‌هاى نظامى استانبول نيز از سلطان عثمانى روى گردانده، براى خدمت به ملكه بريتانيا به رقابت پرداختند.
هر چند اين فتوا در بيست و سوم محرم 1333ق در همه مساجد بغداد خوانده شد ولى دانشمندان دينى دست پرورده عثمانيان نه تنها آن را تاييد نكردند، بلكه با ارسال پيامهاى محرمانه دولت بريتانيا را مورد حمايت و تشويق قرار دادند. دولت عثمانى در تنگنايى تاريك گرفتار آمده بود. كسانى كه در سايه سلطان استانبول باغها، ثروتها و عنوانهاى مذهبى گرد آورده بودند، يكباره پدر خوانده ترك خويش از ياد برده، پيك دوستى سمت بريتانيا گسيل مى كردند. البته مقامهاى رسمى مذهبى در اين موضع گيرى تنها نبودند، بلكه نمايندگان عراق در پارلمان عثمانى و عراقيان پرورش يافته در مدرسه‌هاى نظامى استانبول نيز از سلطان عثمانى روى گردانده، براى خدمت به ملكه بريتانيا به رقابت پرداختند.


در چنين شرايطى شيعيان، كه همواره شهروندانى درجه دوم و سزاوار اهانت به شماره مى آمدند، به پيروى از فقيهان نجف احساس مسؤوليت كرده، سرنوشت خويش را با سرنوشت دولت سست بنياد عثمانى پيوند زدند. سيد هبةالدين همراه روحانيان بزرگ چون [[شریعت اصفهانی، فتح‌‎الله بن محمدجواد|شيخ الشريعه اصفهانى]]، ميرزا مهدى بن ملا كاظم خراسانى و سيد مصطفى كاشانى رايت مقدس بارگاه علی‌عليه‌السلام برداشته، در ميان شعارهاى پيوسته مردم سمت جبهه روان شد. آنها شب را در كوفه به سر برده، بامداد همراه سيد محمد فرزند حضرت سيد كاظم يزدى و سوارانى كه بدانان پيوسته بودند، ادامه مسير دادند.
در چنين شرايطى شيعيان، كه همواره شهروندانى درجه دوم و سزاوار اهانت به شماره مى آمدند، به پيروى از فقيهان نجف احساس مسؤوليت كرده، سرنوشت خويش را با سرنوشت دولت سست بنياد عثمانى پيوند زدند. سيد هبةالدين همراه روحانيان بزرگ چون [[شریعت اصفهانی، فتح‌‎الله بن محمدجواد|شيخ الشريعه اصفهانى]]، ميرزا مهدى بن ملا كاظم خراسانى و سيد مصطفى كاشانى رايت مقدس بارگاه علی‌عليه‌السلام برداشته، در ميان شعارهاى پيوسته مردم سمت جبهه روان شد. آنها شب را در كوفه به سر برده، بامداد همراه سيد محمد فرزند حضرت سيد كاظم يزدى و سوارانى كه بدانان پيوسته بودند، ادامه مسير دادند.
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
===ارمغان اشغالگران===
===ارمغان اشغالگران===


تلاشهاى خستگى ناپذير فقيهان نجف سرانجام در اثر بى كفايتى افسران و سربازان عثمانى و عدم تجربه و تجهيزات كافى مؤمنان رزمنده به ضعف گراييد و در 1336 ق عراق زير چكمه ارتشيان بريتانيا قرار گرفت. برق سرنيزه‌هاى انگليسى زندگى را در كام فقيه آزاده سامرا ناگوار ساخته، وى را به بازنگرى در استراتژى مبارزه فراخواند. بدين ترتيب مجتهد دلاور شهرستانى يكباره در نيام خاموشى فرو رفت و سكوت را پوشش تلاشهاى فراوان خويش ساخت. كارگزاران لندن كه خاموشى هبةالدين را دليل چشم پوشى وى از مبارزه مى پنداشتند، بر آن شدند تا با كشاندن او به صفوف انگليسيان جاى پاى بريتانيا در عراق را استحكام بخشند. در اين راستا محمد سرور خان نيابت فرماندار سياسى كربلا در 1337 ق از هبةالدين خواست تا با اختيارات كامل و بى هيچ شرطى مقام قضاوت را بر عهده گيرد. فقيه بيدار سامرا كه با روشن بينى الهى خويش نقشه دشمنان را خوانده بود، از پذيرش اين مقام سرباز زد.
تلاشهاى خستگى ناپذير فقيهان نجف سرانجام در اثر بى كفايتى افسران و سربازان عثمانى و عدم تجربه و تجهيزات كافى مؤمنان رزمنده به ضعف گراييد و در 1336ق عراق زير چكمه ارتشيان بريتانيا قرار گرفت. برق سرنيزه‌هاى انگليسى زندگى را در كام فقيه آزاده سامرا ناگوار ساخته، وى را به بازنگرى در استراتژى مبارزه فراخواند. بدين ترتيب مجتهد دلاور شهرستانى يكباره در نيام خاموشى فرو رفت و سكوت را پوشش تلاشهاى فراوان خويش ساخت. كارگزاران لندن كه خاموشى هبةالدين را دليل چشم پوشى وى از مبارزه مى پنداشتند، بر آن شدند تا با كشاندن او به صفوف انگليسيان جاى پاى بريتانيا در عراق را استحكام بخشند. در اين راستا محمد سرور خان نيابت فرماندار سياسى كربلا در 1337ق از هبةالدين خواست تا با اختيارات كامل و بى هيچ شرطى مقام قضاوت را بر عهده گيرد. فقيه بيدار سامرا كه با روشن بينى الهى خويش نقشه دشمنان را خوانده بود، از پذيرش اين مقام سرباز زد.


اشغالگران برخلاف شعارهاى روزهاى آغازين جنگ، كه خود را ناجى اعراب مى خواندند، از هيچ ستمى بر مردم نگون بخت عراق فروگذار نمى كردند. خاطره‌اى كه عبدالعزيز قصاب، يكى از شهروندان آن روزگار عراق، به رشته نگارش كشيده، مى تواند تصوير روشنى از شيوه برخورد آنان با مردم ترسيم كند:
اشغالگران برخلاف شعارهاى روزهاى آغازين جنگ، كه خود را ناجى اعراب مى خواندند، از هيچ ستمى بر مردم نگون بخت عراق فروگذار نمى كردند. خاطره‌اى كه عبدالعزيز قصاب، يكى از شهروندان آن روزگار عراق، به رشته نگارش كشيده، مى تواند تصوير روشنى از شيوه برخورد آنان با مردم ترسيم كند:
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
آنها هر كس را كه با نظام عبور و مرور در خيابانها و بويژه پل مخالفت مى كرد با بى رحمى تمام آماج ضربات خويش قرار مى دادند. روزى كاروانى از زايران ايرانى از پل مى گذشت... همه كاروانيان چنانكه نيروهاى انگليسى تصويب كرده بودند، از اسبها به زير آمده، در حالى كه چارپايان را يدك مى كشيدند، پياده از پل مى گذشتند. تنها يكى از مسافران به دليل معلوليت همچنان سواره راه مى پيمود. سرباز بريتانيايى با مشاهده وى، خشمگينانه يورش برده، او را آماج ضربه‌هاى شديد عصاى زمخت خود قرار داد. مسافران بدان اميد كه سرباز از كردار ناپسندش دست بردارد، فرياد زدند: بيمار است، عاجز است. ولى سرباز آنقدر به زدن ادامه داد، كه زاير معلول از استر به زير افتاد. همراهانش ناگزير وى را بر كتف نهاده، از پل عبور دادند.
آنها هر كس را كه با نظام عبور و مرور در خيابانها و بويژه پل مخالفت مى كرد با بى رحمى تمام آماج ضربات خويش قرار مى دادند. روزى كاروانى از زايران ايرانى از پل مى گذشت... همه كاروانيان چنانكه نيروهاى انگليسى تصويب كرده بودند، از اسبها به زير آمده، در حالى كه چارپايان را يدك مى كشيدند، پياده از پل مى گذشتند. تنها يكى از مسافران به دليل معلوليت همچنان سواره راه مى پيمود. سرباز بريتانيايى با مشاهده وى، خشمگينانه يورش برده، او را آماج ضربه‌هاى شديد عصاى زمخت خود قرار داد. مسافران بدان اميد كه سرباز از كردار ناپسندش دست بردارد، فرياد زدند: بيمار است، عاجز است. ولى سرباز آنقدر به زدن ادامه داد، كه زاير معلول از استر به زير افتاد. همراهانش ناگزير وى را بر كتف نهاده، از پل عبور دادند.


خشونت بسيار سربازان اشغالگر و بى احترامى آنها به مقدسات مذهبى مردم روز به روز فزونى مى يافت و فضاى جامعه را براى شورشى فراگيرآماده مى ساخت. لندن با درك شرايط در 1336 ق به سياستى نوين روى آورد. سياستى كه حضورشان را مشروع جلوه دهد و منافع دراز مدتشان را تأمين سازد. بنابراين مسأله همه پرسى درباره آينده عراق را مطرح كردند. سيد هبةالدين كه از نقشه‌هاى استعمارگران آگاه بود. با همكارى شيخ محمد رضا شيرازى - فرزند [[شیرازی، محمدتقی بن محب‌علی|ميرزا محمد تقى شيرازى]] مرجع عصر - و گروهى از مؤمنان انجمن سرى «الجمعية الوطنية الاسلامية» را بنياد نهاد. هدف اين گروه استقلال كامل عراق بود. هدفى كه با فتواى مشهور مرجع بزرگ روزگار [[شیرازی، محمدتقی بن محب‌علی|ميرزا محمد تقى شيرازى]] مبنى بر اينكه هيچ مسلمانى حق ندارد غير مسلمان را براى حكومت بر مسلمانان انتخاب كند، فراگير شد و نقشه همه پرسى اشغالگران را با ناكامى روبرو ساخت.
خشونت بسيار سربازان اشغالگر و بى احترامى آنها به مقدسات مذهبى مردم روز به روز فزونى مى يافت و فضاى جامعه را براى شورشى فراگيرآماده مى ساخت. لندن با درك شرايط در 1336ق به سياستى نوين روى آورد. سياستى كه حضورشان را مشروع جلوه دهد و منافع دراز مدتشان را تأمين سازد. بنابراين مسأله همه پرسى درباره آينده عراق را مطرح كردند. سيد هبةالدين كه از نقشه‌هاى استعمارگران آگاه بود. با همكارى شيخ محمد رضا شيرازى - فرزند [[شیرازی، محمدتقی بن محب‌علی|ميرزا محمد تقى شيرازى]] مرجع عصر - و گروهى از مؤمنان انجمن سرى «الجمعية الوطنية الاسلامية» را بنياد نهاد. هدف اين گروه استقلال كامل عراق بود. هدفى كه با فتواى مشهور مرجع بزرگ روزگار [[شیرازی، محمدتقی بن محب‌علی|ميرزا محمد تقى شيرازى]] مبنى بر اينكه هيچ مسلمانى حق ندارد غير مسلمان را براى حكومت بر مسلمانان انتخاب كند، فراگير شد و نقشه همه پرسى اشغالگران را با ناكامى روبرو ساخت.


===در جبهه استقلال===
===در جبهه استقلال===
خط ۱۴۲: خط ۱۴۲:
===فرصتى طلايى===
===فرصتى طلايى===


در سال 1339 ق سرانجام سياستهاى نوين بريتانيا به بارنشست و نيروهاى اشغالگر هراسان از نفرت فزاينده مردم به حاشيه ناپيداى صحنه پناه برده، فرمانروايى متن را به ملك فيصل سپردند. فيصل كه براى به دست آوردن اعتماد مردم چاره‌اى جز گماردن برخى از خوشنامان در دستگاه اداره كشور نمى ديد، پست وزارت معارف را به فقيه بيدار سامرا پيشنهاد كرد.
در سال 1339ق سرانجام سياستهاى نوين بريتانيا به بارنشست و نيروهاى اشغالگر هراسان از نفرت فزاينده مردم به حاشيه ناپيداى صحنه پناه برده، فرمانروايى متن را به ملك فيصل سپردند. فيصل كه براى به دست آوردن اعتماد مردم چاره‌اى جز گماردن برخى از خوشنامان در دستگاه اداره كشور نمى ديد، پست وزارت معارف را به فقيه بيدار سامرا پيشنهاد كرد.


هر چند سيد هبةالدين پذيرش اين پيشنهاد را نمى پسنديد و آن را فرصتى براى بهره‌گيرى راز نام نيك مبارزان راه آزادى مى دانست ولى پافشارى فراوان آشنايان در استفاده از فرصتى‌كه شايد ديگر هرگز تكرار نمى شد، وى را به پذيرش واداشت. او در اين مقام نخست مستشاران بريتانيايى و استادان خارجى را از كار بركنار كرد، مدرسه‌هاى ابتدايى و متوسطه بنياد نهاد، عشاير را از مدارس سيار برخوردار ساخت، مدرسه صنايع بغداد را از انگليسيان باز پس گرفت و براى نخستين بار در تاريخ آموزش و پرورش نوين كشورهاى اسلامى مسأله تربيت دينى دانش آموزان و استادان را موارد تأكيد قرار داد.
هر چند سيد هبةالدين پذيرش اين پيشنهاد را نمى پسنديد و آن را فرصتى براى بهره‌گيرى راز نام نيك مبارزان راه آزادى مى دانست ولى پافشارى فراوان آشنايان در استفاده از فرصتى‌كه شايد ديگر هرگز تكرار نمى شد، وى را به پذيرش واداشت. او در اين مقام نخست مستشاران بريتانيايى و استادان خارجى را از كار بركنار كرد، مدرسه‌هاى ابتدايى و متوسطه بنياد نهاد، عشاير را از مدارس سيار برخوردار ساخت، مدرسه صنايع بغداد را از انگليسيان باز پس گرفت و براى نخستين بار در تاريخ آموزش و پرورش نوين كشورهاى اسلامى مسأله تربيت دينى دانش آموزان و استادان را موارد تأكيد قرار داد.


پيروزيهاى فقيه سامرا در اصلاح نظام آموزشى عراق استعمارگران را در نگرانى فرو برد. بنابراين چنان عرصه را بر وى تنگ ساختند كه ناگزير در بيستم ذى حجة 1340 ق استعفا داد.
پيروزيهاى فقيه سامرا در اصلاح نظام آموزشى عراق استعمارگران را در نگرانى فرو برد. بنابراين چنان عرصه را بر وى تنگ ساختند كه ناگزير در بيستم ذى حجة 1340ق استعفا داد.


مدتى بعد ديوان عالى تمييز احكام بر اساس مذهب جعفرى شكل گرفت و مسووليت آن به سيد هبةالدين سپرده شد. هر چند دانشور بزرگ سامرا پس از تجربه وزارت معارف، شركت در كارهاى اجرايى را شايسته نمى دانست، ولى ديگر بار به اصرار برخى از فقيهان شيعه مسووليت پذيرفت. تلاش در سازماندهى دادگاه‌هاى شرعى و پيوند آنها با ديوان عالى، گزينش داوران شايسته، تبيين احكام و تنظيم قوانين لازم در شيوه دادرسى بخشى از اقدامات فقيه بيدار سامرا در اين مقام به شمار مى رود.
مدتى بعد ديوان عالى تمييز احكام بر اساس مذهب جعفرى شكل گرفت و مسووليت آن به سيد هبةالدين سپرده شد. هر چند دانشور بزرگ سامرا پس از تجربه وزارت معارف، شركت در كارهاى اجرايى را شايسته نمى دانست، ولى ديگر بار به اصرار برخى از فقيهان شيعه مسووليت پذيرفت. تلاش در سازماندهى دادگاه‌هاى شرعى و پيوند آنها با ديوان عالى، گزينش داوران شايسته، تبيين احكام و تنظيم قوانين لازم در شيوه دادرسى بخشى از اقدامات فقيه بيدار سامرا در اين مقام به شمار مى رود.
خط ۱۷۷: خط ۱۷۷:




اندك اندك بيمارى بر پيك مصلح كهنسال سامرا پنجه افكند و انديشه والايش در ناتوانى فرو رفت، به گونه‌اى كه ديگر حتى دوستانش را نيز به خاطر نمى آورد. اين امر بر آشنايان نزديكش گران آمد، بنابراين زيارتش را محدود ساختند، براى نخستين بار پس از 85 سال هبةالدين با خاموشى پيوند خورد. سكوتى كه چيزى جز آرامش پيش از توفان نبود. سرانجام گردباد مرگ وزيدن گرفت و در شب دوشنبه بيست و ششم شوال 1386 ق ريشه‌هاى يكى از كهنسال ترين درختان حوزه‌هاى علميه را از خاكهاى ماديت برون آورده، به جهان ناپيداى جاودانگى برد و در حريم پاك امام كاظمعليه‌السلام به خاك سپرده شد،.  
اندك اندك بيمارى بر پيك مصلح كهنسال سامرا پنجه افكند و انديشه والايش در ناتوانى فرو رفت، به گونه‌اى كه ديگر حتى دوستانش را نيز به خاطر نمى آورد. اين امر بر آشنايان نزديكش گران آمد، بنابراين زيارتش را محدود ساختند، براى نخستين بار پس از 85 سال هبةالدين با خاموشى پيوند خورد. سكوتى كه چيزى جز آرامش پيش از توفان نبود. سرانجام گردباد مرگ وزيدن گرفت و در شب دوشنبه بيست و ششم شوال 1386ق ريشه‌هاى يكى از كهنسال ترين درختان حوزه‌هاى علميه را از خاكهاى ماديت برون آورده، به جهان ناپيداى جاودانگى برد و در حريم پاك امام كاظمعليه‌السلام به خاك سپرده شد،.  


==منابع==
==منابع==
خط ۱۹۲: خط ۱۹۲:
- الشيعه و الحكومة القومية فى العراق: حسن العلوى، ص 62 - 73
- الشيعه و الحكومة القومية فى العراق: حسن العلوى، ص 62 - 73


- لمحات اجتماعية من تاريخ العراق الحديث: على الوردى، ج 4، ص 236 - 242، ج 5، ق 1، ص 19، 20، 76 - 90، 109 - 112، 233، 234، 299، ج 5، ق 2، ص 114، 115
- لمحات اجتماعية من تاريخ العراق الحديث: على الوردى، ج 4، ص 236 - 242، ج 5،ق 1، ص 19، 20، 76 - 90، 109 - 112، 233، 234، 299، ج 5،ق 2، ص 114، 115


- سنوات الجمر: على المومن، ص 20، 21، 294
- سنوات الجمر: على المومن، ص 20، 21، 294
۶۱٬۱۸۹

ویرایش