۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '/ نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده' به '') |
جز (جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين') |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
ابوعمرو عثمان بن محمد جوزجانى مؤلف كتاب طبقات ناصرى با نامهاى ديگرى چون | ابوعمرو عثمان بن محمد جوزجانى مؤلف كتاب طبقات ناصرى با نامهاى ديگرى چون منهاجالدين يا منهاج سراج و به اختصار به «جوزجانى» شهرت يافته است. وى در بخشهايى از اين كتاب دربارۀ زندگانى خود و خاندانش مطالبى را آورده است كه گزيدهاى از اين مطالب را در پى مىآوريم. | ||
از اشارات جوزجانى در طبقات چنين برمىآيد كه دودمان وى از اوايل ورود به غزنه در ميان درباريان و رجال بزرگ آن عصر به ديدۀ احترام نگريسته مىشده و اجداد وى مناصب و مشاغل رسمى و حكومتى داشتهاند. جد سوم او عبدالخالق جوزجانى در عهد سلطان ابراهيم يكى از شاهان آن سبكتگين به غزنه آمد و در پى خوابى كه ديده بود با دختر پادشاه ازدواج كرد. از اينكه مؤلف نام اين نياى خود را با تعبير امام ياد كرده است مىتوان گفت وى شخص عالم و با تقوايى بوده است. پدر بزرگ مؤلف كه هم نام اوست در زمان مستضيئى (خليفه عباسى) به حج رفت و در بغداد مورد استقبال وى قرار گرفت. | از اشارات جوزجانى در طبقات چنين برمىآيد كه دودمان وى از اوايل ورود به غزنه در ميان درباريان و رجال بزرگ آن عصر به ديدۀ احترام نگريسته مىشده و اجداد وى مناصب و مشاغل رسمى و حكومتى داشتهاند. جد سوم او عبدالخالق جوزجانى در عهد سلطان ابراهيم يكى از شاهان آن سبكتگين به غزنه آمد و در پى خوابى كه ديده بود با دختر پادشاه ازدواج كرد. از اينكه مؤلف نام اين نياى خود را با تعبير امام ياد كرده است مىتوان گفت وى شخص عالم و با تقوايى بوده است. پدر بزرگ مؤلف كه هم نام اوست در زمان مستضيئى (خليفه عباسى) به حج رفت و در بغداد مورد استقبال وى قرار گرفت. | ||
پدرش | پدرش سراجالدين محمد جوزجانى از رجال درباره فيروز كوه و غور بود. وى در سال 582 ه.قاضى لشكر هند بود و سلطان بهاءالدين سام همۀ مناصب شرعى اين شهر را به وى واگذار كرده بود. | ||
سراج الدّين در علم و بلاغت و امور مملكت دارى شهرت داشت و در زمان وى شهر باميان مجمع حضور علما و دانشمندان به شمار مىآمد. مؤلف پدر خود را اعجوبة الزمان خوانده است. | سراج الدّين در علم و بلاغت و امور مملكت دارى شهرت داشت و در زمان وى شهر باميان مجمع حضور علما و دانشمندان به شمار مىآمد. مؤلف پدر خود را اعجوبة الزمان خوانده است. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
محل تولد جوزجانى را سمرقند يا لاهور گفتهاند ولى اين مطلب درست به نظر نمىرسد چه اينكه پدر وى در سالهايى كه ولادت او را در آن تخمين مىزنيم در غزنه و فيروزكوه بوده است و از كلمات خود مؤلف هم برمىآيد كه كودكىاش را همراه مادرش در فيروزكوه و در حرم شاهى به سر برده است و تا ايام بلوغ هم در آنجا بوده است. از آنجا كه مادر او با ملكه همدرس بود مؤلف مراحم آن ملكه را نسبت به خويش شرح داده و از پرورش مادرانۀ وى تعريف كرده است. | محل تولد جوزجانى را سمرقند يا لاهور گفتهاند ولى اين مطلب درست به نظر نمىرسد چه اينكه پدر وى در سالهايى كه ولادت او را در آن تخمين مىزنيم در غزنه و فيروزكوه بوده است و از كلمات خود مؤلف هم برمىآيد كه كودكىاش را همراه مادرش در فيروزكوه و در حرم شاهى به سر برده است و تا ايام بلوغ هم در آنجا بوده است. از آنجا كه مادر او با ملكه همدرس بود مؤلف مراحم آن ملكه را نسبت به خويش شرح داده و از پرورش مادرانۀ وى تعريف كرده است. | ||
مولانا | مولانا منهاجالدين دروس ابتدايى را در فيروزكوه خواند و در سن هفت سالگى براى حفظ قرآن نزد معلم رفت و سماع روايت را نيز از همان اوان آغاز نمود. از اشارات وى استفاده مىشود كه تا سال 611 يعنى 22 سالگى در فيروزكوه بوده و پس از اتمام تحصيلات، اولين سفر خود را آغاز نموده است. او ابتدا به بُست رفته و از آنجا به سيستان سفر مىكند و با رشيدالدين عبدالمجيد ملاقات مىنمايد. | ||
از حدود 24 سالگى رشد سياسى جوزجانى با مأموريتهايى كه از سوى دربار يافته است آغاز مىشود و بدين گونه جاى پدر را مىگيرد. او پس از سفرش به سيستان، به خراسان مىرود و سپس در ميان اقوام مادرىاش در قلعۀ تولك حاضر مىشود. وى در سال 617 كه مغولان به اين قلعه حمله كردهاند در منطقه حضور داشته و گزارشهايى از اين حمله و همراهى خود را با مبارزان و عدم تسليم آنان در برابر سربازان مغول آورده است. | از حدود 24 سالگى رشد سياسى جوزجانى با مأموريتهايى كه از سوى دربار يافته است آغاز مىشود و بدين گونه جاى پدر را مىگيرد. او پس از سفرش به سيستان، به خراسان مىرود و سپس در ميان اقوام مادرىاش در قلعۀ تولك حاضر مىشود. وى در سال 617 كه مغولان به اين قلعه حمله كردهاند در منطقه حضور داشته و گزارشهايى از اين حمله و همراهى خود را با مبارزان و عدم تسليم آنان در برابر سربازان مغول آورده است. | ||
جوزجانى يكسال بعد به گزيو و تمران رفته و مورد استقبال و تفقد حكمران آن ولايت ملك | جوزجانى يكسال بعد به گزيو و تمران رفته و مورد استقبال و تفقد حكمران آن ولايت ملك ناصرالدين ابوبكر قرار مىگيرد. در اين زمان كه طبع شعرى وى نيز آشكار شده است درخواست ازدواج خود را به نظم نزد حاكم مىبرد و پس از موافقت وى با يكى از خويشاوندان خويش ازدواج مىكند. پس از آن به منطقۀ تولك بازگشته و مدت چهار سال همراه فاميل خود در مبارزه با مغولان شركت دارد. | ||
از آنجا كه | از آنجا كه منهاجالدين ابوعمرو شخصى با تجربه و سياستمدار بود و موقعيتى نزد پادشاهان زمان خود داشت حاكمان غور و خراسان مكرر او را به مأموريتهاى سياسى اعزام مىنمودند. پس از هفت سال كه از اولين سفر سياسى وى مىگذشت در سال 620 به سيستان و قهستان رفت. اين سفر مؤلف به منظور مذاكرات تجارى پس از ويرانىهاى ناشى از حملۀ مغول بود كه مناطق خراسان را دچار خساراتى كرده بود و تهيه ما يحتاج عمومى با مشكلاتى روبرو بود. وى براى ايجاد ارتباطات اقتصادى و گشودن راه قافلهها، سفرهايى به اسفزار، قائن، قلعۀ سرتخت، جواشير کرمان، قهستان و شهرتون مىنمايد كه تفصيل ملاقات خود با محتشم شهاب حاكم كوهستان را در طبقات آورده است. | ||
جوزجانى در سفر ديگرى كه به سال 622 انجام داد در كنار مأموريتهاى سياسى و اقتصادى و ملاقات و مذاكره با حاكمان مناطق مختلف به منظور برقرارى روابط تجارى و مبادلۀ كاروانها و همچنين امنيت راهها و شهرها با رواياتى از عالمان و حتى حاكمان شنيده و آنها را ثبت نموده است. | جوزجانى در سفر ديگرى كه به سال 622 انجام داد در كنار مأموريتهاى سياسى و اقتصادى و ملاقات و مذاكره با حاكمان مناطق مختلف به منظور برقرارى روابط تجارى و مبادلۀ كاروانها و همچنين امنيت راهها و شهرها با رواياتى از عالمان و حتى حاكمان شنيده و آنها را ثبت نموده است. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
پس از اين سفر، مؤلف عزم هند كرد و براى تهيۀ مايحتاج و خريد ابريشم به فراه رفت ليكن به جهت مشكلاتى كه در ميانه سفر پيش آمد از آن بازماند و براى برقرارى صلح از سوى پادشاه، مأموريتى يافت كه پس از آن بار ديگر قصد هند نمايد. اما باز هم حاكم از او خواست پيغام جنگ را به گروهى برساند و چون جوزجانى قبول نكرد به زندان افتاد. او يكماه و نيم در قلعۀ صفهبند سيستان در بند بود تا آنكه قصيدهاى گفت و در آن عذر خواست و از حبس رهايى يافت. | پس از اين سفر، مؤلف عزم هند كرد و براى تهيۀ مايحتاج و خريد ابريشم به فراه رفت ليكن به جهت مشكلاتى كه در ميانه سفر پيش آمد از آن بازماند و براى برقرارى صلح از سوى پادشاه، مأموريتى يافت كه پس از آن بار ديگر قصد هند نمايد. اما باز هم حاكم از او خواست پيغام جنگ را به گروهى برساند و چون جوزجانى قبول نكرد به زندان افتاد. او يكماه و نيم در قلعۀ صفهبند سيستان در بند بود تا آنكه قصيدهاى گفت و در آن عذر خواست و از حبس رهايى يافت. | ||
در حدود سال 623 مولانا منهاج السراج سكونت تولك را بدرود گفت و در خيسار همراه ملك | در حدود سال 623 مولانا منهاج السراج سكونت تولك را بدرود گفت و در خيسار همراه ملك ركنالدين مرغنى اقامت كرد. در اين هنگام سفر هند كه پيشتر قصد آن كرده بود را انجام داد. گويا وى از خيسار به غزنه رفته و از راه دريا به «اچه» رسيده است. | ||
مؤلف هنگام نبرد ميان قباچه و التتمش در ملتان و اچه بود. در عهد | مؤلف هنگام نبرد ميان قباچه و التتمش در ملتان و اچه بود. در عهد ناصرالدين قباچه مدرسۀ فيروزى اچه و قضاوت لشكر علاءالدين بهرام فرزند قباچه را بر عهده داشت اما يكسال بيشتر طول نكشيد كه التتمش پيروز شد و قباچه از بين رفت. مؤلف هم به حاكم فاتح پيوست و مورد استقبال او قرار گرفت. آنگاه همراه پادشاه شمسالدين التتمش به دهلى رفته و در جشن پيروزى شركت كرد. در اين مراسم بود كه عهد خلافت از سوى مستنصر عباسى از بغداد رسيده به حاكم فاتح داده شد. | ||
جوزجانى از سوى سلطان | جوزجانى از سوى سلطان شمسالدين به سمت قضا و خطابه و امامت مخصوص دربار منصوب گشت و در ماه صفر 630 كه حصار كاليور فتح شد به سمت قضا و خطابه و امامت و احتساب كل امور شرعيه آنجا منصوب شد و در اين مأموريت و مسئوليت 6 سال ماند. | ||
وقتى سلطنت به ملكه دختر التمش رسيد به قلعۀ كاليور لشكرى روانه كرد و جوزجانى به همراه جنيدى به دهلى آمد. در دهلى مدرسه ناصريه به او سپرده شد. بعد از خلع رضيه كه بهرام شاه به تخت نشست قضا را به وى سپرد و چون زمام امور از هم گسيخته بود و شورشيان دهلى را گرفتند و بهرام را كشتند و | وقتى سلطنت به ملكه دختر التمش رسيد به قلعۀ كاليور لشكرى روانه كرد و جوزجانى به همراه جنيدى به دهلى آمد. در دهلى مدرسه ناصريه به او سپرده شد. بعد از خلع رضيه كه بهرام شاه به تخت نشست قضا را به وى سپرد و چون زمام امور از هم گسيخته بود و شورشيان دهلى را گرفتند و بهرام را كشتند و علاءالدين را به تخت نشاندند، مؤلف از سمت خود استعفا كرد و در رجب سال 640 از دهلى نقل مكان كرده دو سال در لكهنوتى اقامت گزيد. | ||
يكسال پس از اقامت وى در لكهنوتى، طغان خان عزيمت جاجنگر كرد و جوزجانى همراه وى رفت و كتاب طبقات را با مشاهدات خود در اين سفر مزين كرد. | يكسال پس از اقامت وى در لكهنوتى، طغان خان عزيمت جاجنگر كرد و جوزجانى همراه وى رفت و كتاب طبقات را با مشاهدات خود در اين سفر مزين كرد. |
ویرایش