۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده' به '') |
جز (جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
«سيد حسن خواجه نقيب الاشراف بخارى»، متخلص به نثارى، صاحب كتاب «مذكر احباب»، از اهالى بخارا در سده دهم هجرى مىزيسته است. با همه فضل و دانشى كه داشته، نام و نشانش از حوزه زندگىاش فراتر نرفته و بيرون از قلمرو ماوراءالنهر سده دهم، نامى از وى در عرصه فرهنگ و ادب ديده نمىشود. با وجود اين، نثارى خود در خاتمه «مذكر احباب»، سرگذشت خاندانش را مطرح كرده است. او جدّ اعلاى خود را ارسلان باب ناميده است و او را از جمله اصحاب رسول اكرم(ص) برشمرده است. پدربزرگ وى، سيد عبدالوهاب، نام داشته و از صوفيان سدههاى 8 و 9ق، بوده است، اما پدر نثارى از برجستگان سده 10ق، محسوب مىشده و به نام سيد پادشاه خواجه، شهرت داشته است. وى در زمره پيروان نقشبنديه نيز به شمار مىرفته است. | «سيد حسن خواجه نقيب الاشراف بخارى»، متخلص به نثارى، صاحب كتاب «مذكر احباب»، از اهالى بخارا در سده دهم هجرى مىزيسته است. با همه فضل و دانشى كه داشته، نام و نشانش از حوزه زندگىاش فراتر نرفته و بيرون از قلمرو ماوراءالنهر سده دهم، نامى از وى در عرصه فرهنگ و ادب ديده نمىشود. با وجود اين، نثارى خود در خاتمه «مذكر احباب»، سرگذشت خاندانش را مطرح كرده است. او جدّ اعلاى خود را ارسلان باب ناميده است و او را از جمله اصحاب رسول اكرم(ص) برشمرده است. پدربزرگ وى، سيد عبدالوهاب، نام داشته و از صوفيان سدههاى 8 و 9ق، بوده است، اما پدر نثارى از برجستگان سده 10ق، محسوب مىشده و به نام سيد پادشاه خواجه، شهرت داشته است. وى در زمره پيروان نقشبنديه نيز به شمار مىرفته است. | ||
چنانكه ذكر شد نام و نشان نثارى در تذكرههايى كه پس از سده 10ق، در بيرون از حوزه زندگى او تأليف كردهاند، جز بهندرت ديده نمىشود. فقط همشهرى او، محمد عارف بقايى اندجانى، هنگام تأليف «تذكره مجمع الفضلاء» در شبه قاره هند، نام و نشان او را ثبت كرده است. گزارشى كه بقايى از احوال نثارى ارائه مىكند، بسيار دقيق و سنجيده است و ظاهرا بقايى اندجانى، ترجمه مذكور را بر مبناى «مذكر احباب»، استخراج و استنباط كرده است، زيرا نثارى، اولا خاتمه تذكرهاش را بهصورت تذكره خانوادگى فراهم آورده و در آن از عموها، اجداد، بستگان و پيوستگان خويش ياد كرده است كه به لحاظ شناخت وى بسيار مفيد و ارزشمند مىنمايد و ثانيا در لابهلاى تراجم احوال سخنوران در «مذكر احباب»، به مناسبتهايى از تحصيلات، پسندها و علايق ادبى خويش سخن گفته است. او در نزد حافظ، سلطانعلى اوبهى و | چنانكه ذكر شد نام و نشان نثارى در تذكرههايى كه پس از سده 10ق، در بيرون از حوزه زندگى او تأليف كردهاند، جز بهندرت ديده نمىشود. فقط همشهرى او، محمد عارف بقايى اندجانى، هنگام تأليف «تذكره مجمع الفضلاء» در شبه قاره هند، نام و نشان او را ثبت كرده است. گزارشى كه بقايى از احوال نثارى ارائه مىكند، بسيار دقيق و سنجيده است و ظاهرا بقايى اندجانى، ترجمه مذكور را بر مبناى «مذكر احباب»، استخراج و استنباط كرده است، زيرا نثارى، اولا خاتمه تذكرهاش را بهصورت تذكره خانوادگى فراهم آورده و در آن از عموها، اجداد، بستگان و پيوستگان خويش ياد كرده است كه به لحاظ شناخت وى بسيار مفيد و ارزشمند مىنمايد و ثانيا در لابهلاى تراجم احوال سخنوران در «مذكر احباب»، به مناسبتهايى از تحصيلات، پسندها و علايق ادبى خويش سخن گفته است. او در نزد حافظ، سلطانعلى اوبهى و صفىالدين مصطفى رومى، حديث آموخته و از همين صفىالدين رومى، اجازه روايت حديث دريافت نموده است. در سفرى كه به شهر كَش داشته، مدتى مانده و نزد معصوم خواجه عشقى، قرائت قرآن را فراگرفته و از مولانا شيدا، نجوم و هيئت آموخته و بر استخراج تقويم مسلط شده است. | ||
ظاهرا نزد امير مهدى الحسينى، رياضى را فراگرفته و از جغرافى و طب و طبابت هم آگاهى داشته و نزد مولانا محمد طبيب، قواعد و مبادى طب را مطالعه كرده بوده است. نزد ميرمحمود بچقى نيز موسيقى را فراگرفته است. | ظاهرا نزد امير مهدى الحسينى، رياضى را فراگرفته و از جغرافى و طب و طبابت هم آگاهى داشته و نزد مولانا محمد طبيب، قواعد و مبادى طب را مطالعه كرده بوده است. نزد ميرمحمود بچقى نيز موسيقى را فراگرفته است. |
ویرایش