۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'علیه السلام' به 'علیهالسلام') |
جز (جایگزینی متن - ' عليه السلام' به 'عليهالسلام') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
مؤلف اين كتاب منسوب به امام | مؤلف اين كتاب منسوب به امام رضاعليهالسلام است. | ||
[[نراقی، مهدی بن ابیذر|مولى مهدى بن ابى ذر نراقى]] يك نسخه از اين كتاب را به خط خود استنساخ كرده و بر آن نوشته است: «من اين نسخه را از روى نسخهاى نوشتم كه يا به خط خود | [[نراقی، مهدی بن ابیذر|مولى مهدى بن ابى ذر نراقى]] يك نسخه از اين كتاب را به خط خود استنساخ كرده و بر آن نوشته است: «من اين نسخه را از روى نسخهاى نوشتم كه يا به خط خود امامعليهالسلام مىباشد و يا توسط بعضى از معاصرين آن حضرت از روى خط ايشان نوشته شده است». | ||
ناصر خسرو علوى (متولد 394 هجرى) مىگويد: من در اوايل نوجوانى كتابى متعلق به جدم على بن موسى | ناصر خسرو علوى (متولد 394 هجرى) مىگويد: من در اوايل نوجوانى كتابى متعلق به جدم على بن موسى الرضاعليهالسلام ديدم و كتاب «جامع كبير»، تألیف محمد بن حسن شيبانى را نيز مطالعه كردم و ديدم اين دو كتاب فرق چندانى با هم ندارند. | ||
==تاريخچه== | ==تاريخچه== | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
اين كتاب تا قبل از [[علامه مجلسى]] بين اصحاب رايج نبود.وى اين كتاب را در «[[بحار الأنوار]]» آورد و به آن استناد نمود.ايشان در اين باره مىنويسد: | اين كتاب تا قبل از [[علامه مجلسى]] بين اصحاب رايج نبود.وى اين كتاب را در «[[بحار الأنوار]]» آورد و به آن استناد نمود.ايشان در اين باره مىنويسد: | ||
«كتاب فقه | «كتاب فقه الرضاعليهالسلام را من از طريق سيد فاضل و محدث، قاضى امير حسين نقل مىكنم، وى مىگويد: در زمانى كه من در مجاورت خانۀ خدا زندگى مىكردم عدهاى از اهل قم براى حج آمدند و به همراه آنها كتابى قديمى بود كه تاريخ آن به زمان امام رضاعليهالسلام بازمىگشت و بر آن كتاب خط امام رضاعليهالسلام و اجازۀ بسيارى از فضلا و علما به چشم مىخورد و براى من يقين حاصل شد كه اين كتاب متعلق به آن حضرت است؛ لذا از روى آن كتاب يك نسخه نوشتم.» | ||
بعد از [[علامه مجلسى]]، [[افندی، عبدالله بن عیسیبیگ|ميرزا عبدالله افندى]] صاحب «رياض» و سيد مجاهد صاحب «مفاتيح الأصول» و شيخ بحرانى و فاضل كاشانى و محقق نراقى نيز اين كتاب را تاييد و روايات آن را در كتابهاى خود نقل كردهاند. | بعد از [[علامه مجلسى]]، [[افندی، عبدالله بن عیسیبیگ|ميرزا عبدالله افندى]] صاحب «رياض» و سيد مجاهد صاحب «مفاتيح الأصول» و شيخ بحرانى و فاضل كاشانى و محقق نراقى نيز اين كتاب را تاييد و روايات آن را در كتابهاى خود نقل كردهاند. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
در كتابهاى رجال آمده است كه محمد بن سكين بن عمار نخعى فردى ثقه و مورد اطمينان است و كتابى نيز دارد. | در كتابهاى رجال آمده است كه محمد بن سكين بن عمار نخعى فردى ثقه و مورد اطمينان است و كتابى نيز دارد. | ||
[[طباطبایی کربلایی، علی بن محمدعلی|صاحب رياض]] مىگويد: «اين كتاب در شهر مكۀ معظمه به خط امام | [[طباطبایی کربلایی، علی بن محمدعلی|صاحب رياض]] مىگويد: «اين كتاب در شهر مكۀ معظمه به خط امام رضاعليهالسلام موجود است كه به خط كوفى نگاشته شده و تاريخ آن سال 200 هجرى مىباشد و بر آن اجازات علما و فضلا نگاشته شده و هم اكنون جزو كتب سيد علىخان مدنى است». | ||
در اول كتاب اينگونه آمده است: «يقول عبدالله علي بن موسى الرضا» و در جاى ديگر آمده است: «و از چيزهايى كه ما اهل بيت بر آن مداومت داريم...» همچنين: «از پدرم شنيدم كه اينگونه مىفرمود...». | در اول كتاب اينگونه آمده است: «يقول عبدالله علي بن موسى الرضا» و در جاى ديگر آمده است: «و از چيزهايى كه ما اهل بيت بر آن مداومت داريم...» همچنين: «از پدرم شنيدم كه اينگونه مىفرمود...». | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
برخى اين كتاب را تألیف امام | برخى اين كتاب را تألیف امام رضاعليهالسلام نمىدانند، بزرگانى مانند: | ||
[[حر عاملی، محمد بن حسن|شيخ حر عاملى]]، سيد خوانسارى، پدر سيد جليل سيد حسين قزوينى، [[وحید بهبهانی، محمدباقر|وحيد بهبهانى]] و [[صدر، حسن |سيد حسن صدر]] و اينگونه استدلال مىكنند: | [[حر عاملی، محمد بن حسن|شيخ حر عاملى]]، سيد خوانسارى، پدر سيد جليل سيد حسين قزوينى، [[وحید بهبهانی، محمدباقر|وحيد بهبهانى]] و [[صدر، حسن |سيد حسن صدر]] و اينگونه استدلال مىكنند: | ||
1 - اگر اين كتاب به امام | 1 - اگر اين كتاب به امام رضاعليهالسلام تعلق داشت، چرا هزار سال از آن خبرى نبود و چهار امام بعد از امام رضاعليهالسلام نيز به آن اشارهاى نداشتهاند؛ در غير اين صورت در ميان اصحاب و علما مشهور مىشد و حداقل نام آن را در كتب روايى خود مىآوردند. | ||
2 - در اين كتاب كلماتى آمده كه بعيد است از | 2 - در اين كتاب كلماتى آمده كه بعيد است از امامعليهالسلام باشد مانند: «من روايت مىكنم» يا «روايت شده است» يا «روايت مىكند» يا «ما روايت مىكنيم» و اين شكل بيان از سياق كلمات امامان معصوم عليهمالسلام نيست. | ||
3 - در بعضى از قسمتهاى كتاب آمده است: «صفوان بن يحيى و فضالة بن أيوب جميعا عن العلاء بن رزين عن محمد بن مسلم عن أحدهما» حال آنكه نام روات را اين گونه آوردن مناسب كتابهاى روايى ياران ائمه است نه خود ائمه عليهمالسلام؛ لذا احتمال دارد اين كتاب تألیف يكى از اصحاب امام | 3 - در بعضى از قسمتهاى كتاب آمده است: «صفوان بن يحيى و فضالة بن أيوب جميعا عن العلاء بن رزين عن محمد بن مسلم عن أحدهما» حال آنكه نام روات را اين گونه آوردن مناسب كتابهاى روايى ياران ائمه است نه خود ائمه عليهمالسلام؛ لذا احتمال دارد اين كتاب تألیف يكى از اصحاب امام رضاعليهالسلام بوده باشد. | ||
4 - اگر اين كتاب نوشتۀ امام | 4 - اگر اين كتاب نوشتۀ امام رضاعليهالسلام باشد، بايد حتما على بن بابويه - پدر صدوق - و يا خود [[شيخ صدوق]] در كتاب «عيون أخبار الرضا» به آن اشاره مىكرد. | ||
5 - در اين كتاب احكامى آمده كه مخالف صريح مذهب است مانند: «به جاى مسح پا مىتوان پا را شست» و اينكه «اگر پوست ميته را دباغى كنيم مىتوانيم با آن نماز بخوانيم» و اينكه «اگر در ظرف آب خمر بريزد مىتوان با آن وضو گرفت» و «در نكاح حضور شاهد لازم است» و يا اينكه «سورۀ ''' قل أعوذ برب الناس و قل أعوذ برب الفلق ''' جزو قرآن نيست.» | 5 - در اين كتاب احكامى آمده كه مخالف صريح مذهب است مانند: «به جاى مسح پا مىتوان پا را شست» و اينكه «اگر پوست ميته را دباغى كنيم مىتوانيم با آن نماز بخوانيم» و اينكه «اگر در ظرف آب خمر بريزد مىتوان با آن وضو گرفت» و «در نكاح حضور شاهد لازم است» و يا اينكه «سورۀ ''' قل أعوذ برب الناس و قل أعوذ برب الفلق ''' جزو قرآن نيست.» |
ویرایش