۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'شهاب الدين' به 'شهابالدين') |
جز (جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين') |
||
| خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
«ابوبكر | «ابوبكر جمالالدين محمد بن محمد فارقى حذاقى (جذامى) مصرى»، معروف به ابن نباته، (686 - 7 صفر 768ق / 1287 - 13 اكتبر 1366م)، اديب، شاعر و نويسنده مشهور عصر مماليك مىباشد. | ||
بنا بر تصريح غالب منابع كهن، لقب | بنا بر تصريح غالب منابع كهن، لقب جمالالدين داشت، اما برخى او را شهابالدين خواندهاند. كنيه مشهور او ابوبكر است و جز آن به ابوالفضائل و ابوالفتح و ابوعبدالله نيز مكنّى بوده است. | ||
نسبت فارقى اشاره به مَيّافارقين، زادگاه نياى بزرگ او، عبدالرحيم بن نباته دارد. | نسبت فارقى اشاره به مَيّافارقين، زادگاه نياى بزرگ او، عبدالرحيم بن نباته دارد. | ||
| خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
مهمترين نوشتهاى كه بر پايه آن مىتوان خطوط كلى شخصيت را ترسيم كرد، متن اجازهنامهاى است كه وى در آغاز شعبان 729 به درخواست [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] برايش نوشته است. به تصريح خود در اين اجازهنامه و به نقل اكثر مورخان معاصر او، وى در 686ق، در زقاق القناديل، از محلههاى اعياننشين فسطاط مصر، ديده به جهان گشود و در همان جا پرورش يافت. | مهمترين نوشتهاى كه بر پايه آن مىتوان خطوط كلى شخصيت را ترسيم كرد، متن اجازهنامهاى است كه وى در آغاز شعبان 729 به درخواست [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] برايش نوشته است. به تصريح خود در اين اجازهنامه و به نقل اكثر مورخان معاصر او، وى در 686ق، در زقاق القناديل، از محلههاى اعياننشين فسطاط مصر، ديده به جهان گشود و در همان جا پرورش يافت. | ||
پدرش كه خود محدث و شاعر و عهدهدار برخى مشاغل ديوانى بود، به تربيت وى همت گماشت و او همراه پدر به حلقه مشايخى چون ابن خطيب المزة، عبدالرحيم بن دميرى و ابن دقيق العيد راه يافت. از مشاهيرى چون ابوالهيجاء غازى حلاوى، ابونصر عبدالعزيز بن ابىالفرج حصرى، احمد بن اسحاق همدانى ابرقوهى و جد خود | پدرش كه خود محدث و شاعر و عهدهدار برخى مشاغل ديوانى بود، به تربيت وى همت گماشت و او همراه پدر به حلقه مشايخى چون ابن خطيب المزة، عبدالرحيم بن دميرى و ابن دقيق العيد راه يافت. از مشاهيرى چون ابوالهيجاء غازى حلاوى، ابونصر عبدالعزيز بن ابىالفرج حصرى، احمد بن اسحاق همدانى ابرقوهى و جد خود شرفالدين محمد حديث شنيد. | ||
او گذشته از حديث، كتب مشهور ادبى را نيز فراگرفت و در اين زمينه از استادانى چون | او گذشته از حديث، كتب مشهور ادبى را نيز فراگرفت و در اين زمينه از استادانى چون علاءالدين على بن محمد بن عبدالظاهر، عبداللّه بن عبدالظاهر، محمد بن ابراهيم بن نحاس نحوى، امير شمسالدين محمد بن اسماعيل تيتى آمدى، علمالدين بن سلطان الضرير، بهاءالدين محمد معروف به ابن مفسر، نصيرالدين مناوى، سراجالدين عمر وراق مصرى، معزالدين محمود بن حماد حموى روايت كرد. | ||
در مصر و ديگر شهرها از استادان بسيارى اجازه روايت گرفت، اما از تاريخ اين اجازهها و يا نخستين آنها چيزى در دست نيست؛ تنها در اين ميان، از اجازههاى | در مصر و ديگر شهرها از استادان بسيارى اجازه روايت گرفت، اما از تاريخ اين اجازهها و يا نخستين آنها چيزى در دست نيست؛ تنها در اين ميان، از اجازههاى عزالدين ابوالعز عبدالعزيز بن عبدالمنعم حرانى، فخر بن بخارى، زينب دختر مكى، ابن مجاور و ابن زين ياد شده است، اما در برخى از اين اجازهها نيز جاى تأمل است؛ مثلاً ابوالعز ظاهراً در همان سالى كه وى متولد شده، درگذشته است. | ||
ابن نباته، از همان نوجوانى به ادب مايلتر بود و در اين راه چندان كوشيد تا از همگنان پيشى گرفت. اين گرايش، نخستين بار در ديدار با ابن دقيق العيد و پيش از 700ق، در او پيدا شد. عاملى، از پارهاى اشعار كه ميان ابن نباته و ابن دقيق العيد مبادله شده، ياد كرده است. | ابن نباته، از همان نوجوانى به ادب مايلتر بود و در اين راه چندان كوشيد تا از همگنان پيشى گرفت. اين گرايش، نخستين بار در ديدار با ابن دقيق العيد و پيش از 700ق، در او پيدا شد. عاملى، از پارهاى اشعار كه ميان ابن نباته و ابن دقيق العيد مبادله شده، ياد كرده است. | ||
| خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
از همان آغاز در مصر به مدح بزرگان پرداخت. خاندان فضل الله عمرى را كه در ديوانهاى سلاطين مصر و شام منصبهاى مهم داشتند، مدح گفت. | از همان آغاز در مصر به مدح بزرگان پرداخت. خاندان فضل الله عمرى را كه در ديوانهاى سلاطين مصر و شام منصبهاى مهم داشتند، مدح گفت. | ||
در حدود سال 715ق، به شام سفر كرد و در دمشق رحل اقامت افكند. از اين تاريخ، فصل مهمى از زندگى او آغاز مىشود كه نزديك نيم قرن به درازا مىانجامد. وى شايد در جستوجوى زندگى فراختر به شام مهاجرت كرده باشد، زيرا بارها در اشعارش از تنگدستى ناليده است. بااينهمه، بعيد نيست كه عوامل سياسى نيز در اين كار دخيل بوده باشد؛ چه، مىدانيم كه او با سلطان الناصر محمد، سر سازش نداشت و در سراسر اين مدت، به شهادت ديوانش، حتى يك مديحه براى او نسرود. افزون بر اين، بسا كه با ابوالفداء كه در همان سال به قاهره آمده بود، به طريقى آشنايى يافته و مقدمات اين سفر فراهم شده باشد. بههرتقدير، وى در آنجا به پدرش كه پيش از اين به دمشق رفته و عهدهدار دارالحديث نوريه شده بود، پيوست و پدر، هر آنچه را كسب مىكرد، هزينه فرزندان | در حدود سال 715ق، به شام سفر كرد و در دمشق رحل اقامت افكند. از اين تاريخ، فصل مهمى از زندگى او آغاز مىشود كه نزديك نيم قرن به درازا مىانجامد. وى شايد در جستوجوى زندگى فراختر به شام مهاجرت كرده باشد، زيرا بارها در اشعارش از تنگدستى ناليده است. بااينهمه، بعيد نيست كه عوامل سياسى نيز در اين كار دخيل بوده باشد؛ چه، مىدانيم كه او با سلطان الناصر محمد، سر سازش نداشت و در سراسر اين مدت، به شهادت ديوانش، حتى يك مديحه براى او نسرود. افزون بر اين، بسا كه با ابوالفداء كه در همان سال به قاهره آمده بود، به طريقى آشنايى يافته و مقدمات اين سفر فراهم شده باشد. بههرتقدير، وى در آنجا به پدرش كه پيش از اين به دمشق رفته و عهدهدار دارالحديث نوريه شده بود، پيوست و پدر، هر آنچه را كسب مىكرد، هزينه فرزندان جمالالدين مىكرد، اما جمالالدين نيز خود بىكار ننشست و در پى كسب مال، به مدح بزرگان دمشق پرداخت. | ||
وى هر ساله در سفر به حماه، نزد الملك المؤيد ابوالفداء امير ايوبى، بارمىيافت و مدايحى نيكو در ستايش او مىساخت؛ ازاينرو، ابوالفداء، جز آنچه به هنگام باريابى بدو مىبخشيد، سالانه 600 درهم نيز براى او مقرر داشت. از آن پس، حدود 3 يا 4 سال در حماه اقامت گزيد و در شمار شاعران بارگاه ابوالفداء درآمد. | وى هر ساله در سفر به حماه، نزد الملك المؤيد ابوالفداء امير ايوبى، بارمىيافت و مدايحى نيكو در ستايش او مىساخت؛ ازاينرو، ابوالفداء، جز آنچه به هنگام باريابى بدو مىبخشيد، سالانه 600 درهم نيز براى او مقرر داشت. از آن پس، حدود 3 يا 4 سال در حماه اقامت گزيد و در شمار شاعران بارگاه ابوالفداء درآمد. | ||
| خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
اشعار وى در مدح پيامبر(ص)، از 6 قصيده فراتر نمىرود كه برخى از آنها را در معارضه با قصايد شعراى معروفى چون كعب بن زهير و [[حسان بن ثابت]] سروده است، اما در آنها نوآورى و معانى تازه كمتر يافت مىشود. | اشعار وى در مدح پيامبر(ص)، از 6 قصيده فراتر نمىرود كه برخى از آنها را در معارضه با قصايد شعراى معروفى چون كعب بن زهير و [[حسان بن ثابت]] سروده است، اما در آنها نوآورى و معانى تازه كمتر يافت مىشود. | ||
وى علاوه بر قصايد انبوهى كه در مدح ابوالفداء و ملك افضل سرود و در 2 ديوان جداگانه گرد آورد، مدايح بسيارى نيز به ديگر بزرگان روزگارش، از جمله | وى علاوه بر قصايد انبوهى كه در مدح ابوالفداء و ملك افضل سرود و در 2 ديوان جداگانه گرد آورد، مدايح بسيارى نيز به ديگر بزرگان روزگارش، از جمله تاجالدين سبكى، جمالالدين بن الشهاب محمود، تاجالدين بن الزين خضر تقديم داشته است. | ||
بخش ديگر شعر ابن نباته، مراثى است. سوزناكترين مراثى او، اشعارى است كه در مرگ نابهنگام فرزندان خويش سروده است. به گفته [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]]، فرزندان او را در خردسالى مرگ فرامىرسيد و بدين گونه 16 فرزند را از دست داد. بىشك اين رويدادها بر شخصيت و شعر او تأثيرى اجتنابناپذير گذارده؛ آنچنانكه حتى در قطعهاى كه احتمالاً يادگار واپسينروزهاى عمر اوست، از مرگ پدر و فرزندان خود سخن گفته است. | بخش ديگر شعر ابن نباته، مراثى است. سوزناكترين مراثى او، اشعارى است كه در مرگ نابهنگام فرزندان خويش سروده است. به گفته [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]]، فرزندان او را در خردسالى مرگ فرامىرسيد و بدين گونه 16 فرزند را از دست داد. بىشك اين رويدادها بر شخصيت و شعر او تأثيرى اجتنابناپذير گذارده؛ آنچنانكه حتى در قطعهاى كه احتمالاً يادگار واپسينروزهاى عمر اوست، از مرگ پدر و فرزندان خود سخن گفته است. | ||
ویرایش