۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ؛' به '؛') |
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
'''ابوجعفر، محمد بن محمد بن حسن طوسى'''، معروف به '''محقق طوسى''' و '''خواجه نصيرالدين طوسى''' در جمادىالأولى 597ق، برابر با فوريه 1201م، در طوس متولد شد. پدرش محمد بن حسن از فقهاى اماميه و محدثان طوس بود و خواجه در تحت تربيت چنين پدر دانشمندى پرورش يافته است <ref>مدرس رضوى، محمدتقى، 1370، ص 3 و 4</ref> | '''ابوجعفر، محمد بن محمد بن حسن طوسى'''، معروف به '''محقق طوسى''' و '''خواجه نصيرالدين طوسى''' در جمادىالأولى 597ق، برابر با فوريه 1201م، در طوس متولد شد. پدرش محمد بن حسن از فقهاى اماميه و محدثان طوس بود و خواجه در تحت تربيت چنين پدر دانشمندى پرورش يافته است<ref>مدرس رضوى، محمدتقى، 1370، ص 3 و 4</ref> | ||
او در آغاز كودكى، قرآن مجيد را آموخت و اقسام علوم ادبى، از قبيل صرف و نحو و اشتقاق و مبانى علل و لغت را فراگرفت و احاديث نبوى و آثار بزرگان دين را آموخت و در نزد پدر به تحصيل علم فقه و اصول و حديث پرداخت و به گفته بعضى او نزد دايى خود مقدمات منطق و حكمت را ياد گرفت و بر حقايق علوم طبيعى و الهى واقف گشت. | او در آغاز كودكى، قرآن مجيد را آموخت و اقسام علوم ادبى، از قبيل صرف و نحو و اشتقاق و مبانى علل و لغت را فراگرفت و احاديث نبوى و آثار بزرگان دين را آموخت و در نزد پدر به تحصيل علم فقه و اصول و حديث پرداخت و به گفته بعضى او نزد دايى خود مقدمات منطق و حكمت را ياد گرفت و بر حقايق علوم طبيعى و الهى واقف گشت. | ||
در اين دوران به تحصيل علوم رياضى از قبيل حساب و هندسه، جبر و موسيقى رو آورد و با دقت تمام به تحصيل اين علوم پرداخت. گفتهاند او نزد كمالالدين محمد حاسب از شاگردان افضلالدين كاشانى و دوست و همدم پدرش، فن رياضى را خوانده است <ref>همان، ص 4 و 5</ref> | در اين دوران به تحصيل علوم رياضى از قبيل حساب و هندسه، جبر و موسيقى رو آورد و با دقت تمام به تحصيل اين علوم پرداخت. گفتهاند او نزد كمالالدين محمد حاسب از شاگردان افضلالدين كاشانى و دوست و همدم پدرش، فن رياضى را خوانده است<ref>همان، ص 4 و 5</ref> | ||
وى بعد از وفات پدرش بنا بر وصيت او كه گفته بود: «به جاهايى برو كه در آنجا اساتيد فن هستند»، به مسافرت پرداخت و در هر جا عالمى را يافت، از او بهره گرفت تا اينكه در نيشابور اقامت گزيد. | وى بعد از وفات پدرش بنا بر وصيت او كه گفته بود: «به جاهايى برو كه در آنجا اساتيد فن هستند»، به مسافرت پرداخت و در هر جا عالمى را يافت، از او بهره گرفت تا اينكه در نيشابور اقامت گزيد. | ||
شهر نيشابور با آنكه در حمله طايفه غزّ، دچار خرابى بسيار شده و بيشتر مساجد و مدارس آن در آن واقعه ويران گرديده و كتابخانههاى مهم آن به غارت رفته بود و بسيارى از دانشمندان ساكن در آنجا، يا كشته شده يا جلاى وطن اختيار كرده بودند، بااينوجود تا حمله مغول اهميت علمى خويش را از دست نداده بود و در زمان هجرت خواجه به آنجا باز هم مجمع علما، فقها، راويان حديث، حكما و اطبا بود. در اين شهر، خواجه نزد بسيارى از فقها و حكماى عصر خويش تلمذ نمود و به رتبه علمى والايى دست يافت <ref>همان، ص 5</ref> | شهر نيشابور با آنكه در حمله طايفه غزّ، دچار خرابى بسيار شده و بيشتر مساجد و مدارس آن در آن واقعه ويران گرديده و كتابخانههاى مهم آن به غارت رفته بود و بسيارى از دانشمندان ساكن در آنجا، يا كشته شده يا جلاى وطن اختيار كرده بودند، بااينوجود تا حمله مغول اهميت علمى خويش را از دست نداده بود و در زمان هجرت خواجه به آنجا باز هم مجمع علما، فقها، راويان حديث، حكما و اطبا بود. در اين شهر، خواجه نزد بسيارى از فقها و حكماى عصر خويش تلمذ نمود و به رتبه علمى والايى دست يافت<ref>همان، ص 5</ref> | ||
خواجه پس از حمله مغول به ايران، نيشابور را ترك كرد و درحالىكه در پى مأمنى مىگشت، به دعوت ناصرالدين عبدالرحيم بن ابىمنصور محتشم (كه از طرف علاءالدين محمد پادشاه اسماعيليان، حاكم قهستان خراسان بود) وارد قهستان شد. ناصرالدين، مقدم او را غنيمت شمرد و او را بىنهايت احترام و اكرام نمود و از محضر او استفاده كرد <ref>همان، ص 7</ref> | خواجه پس از حمله مغول به ايران، نيشابور را ترك كرد و درحالىكه در پى مأمنى مىگشت، به دعوت ناصرالدين عبدالرحيم بن ابىمنصور محتشم (كه از طرف علاءالدين محمد پادشاه اسماعيليان، حاكم قهستان خراسان بود) وارد قهستان شد. ناصرالدين، مقدم او را غنيمت شمرد و او را بىنهايت احترام و اكرام نمود و از محضر او استفاده كرد<ref>همان، ص 7</ref> | ||
در قهستان، زمينه تحقيق و مطالعه براى خواجه فراهم گرديد و او كتاب «طهارت» [[مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسكويه]] رازى را ترجمه كرد و با اضافه مطالب جديدى آن را به نام «[[اخلاق ناصری]]» براى ناصرالدين نوشت. رساله معينيه در علم هيئت و چند كتاب ديگر از تأليفات او نيز از محصولات همين دوران است <ref>همان، ص 9 - 7</ref> | در قهستان، زمينه تحقيق و مطالعه براى خواجه فراهم گرديد و او كتاب «طهارت» [[مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسكويه]] رازى را ترجمه كرد و با اضافه مطالب جديدى آن را به نام «[[اخلاق ناصری]]» براى ناصرالدين نوشت. رساله معينيه در علم هيئت و چند كتاب ديگر از تأليفات او نيز از محصولات همين دوران است<ref>همان، ص 9 - 7</ref> | ||
خواجه بعد از مدتى به قلعه ميموندز به نزد علاءالدين محمد، پادشاه اسماعيليه رفت. گرچه در باره علت رفتن خواجه به الموت و ميموندز اختلاف نظر وجود دارد، ولى از كلام خود خواجه (كه در آخر برخى از نسخ «شرح اشارات» وى ذكر شده است) چنين برمىآيد كه وى در قلاع اسماعيليه در رنج و زحمت بوده و بهاختيار در آنجا اقامت نكرده و در واقع در زندان و حبس بوده است <ref>همان، ص 13 - 9</ref> | خواجه بعد از مدتى به قلعه ميموندز به نزد علاءالدين محمد، پادشاه اسماعيليه رفت. گرچه در باره علت رفتن خواجه به الموت و ميموندز اختلاف نظر وجود دارد، ولى از كلام خود خواجه (كه در آخر برخى از نسخ «شرح اشارات» وى ذكر شده است) چنين برمىآيد كه وى در قلاع اسماعيليه در رنج و زحمت بوده و بهاختيار در آنجا اقامت نكرده و در واقع در زندان و حبس بوده است<ref>همان، ص 13 - 9</ref> | ||
پس از اينكه هلاكو خان مغول، قلاع اسماعيليه را فتح كرد و آوازه فضل و كمال خواجه را شنيد و نيز دانست كه خورشاه، پادشاه اسماعيليه با صلاحديد وى دست از ستيز كشيده و تسليم شده است، خواجه را با جمعى ديگر ملازم ركاب خود نمود <ref>همان، ص 15 - 13</ref> | پس از اينكه هلاكو خان مغول، قلاع اسماعيليه را فتح كرد و آوازه فضل و كمال خواجه را شنيد و نيز دانست كه خورشاه، پادشاه اسماعيليه با صلاحديد وى دست از ستيز كشيده و تسليم شده است، خواجه را با جمعى ديگر ملازم ركاب خود نمود<ref>همان، ص 15 - 13</ref> | ||
هلاكو سپس متوجه فتح بغداد شد و با خواجه در اين مورد مشورت كرد و از او خواست اوضاع كواكب را بررسى و نتيجه را بيان كند. خواجه اوضاع را اينگونه توضيح داد كه خلافت عباسيان بهزودى منقرض و نابود مىشود. اين امر، هلاكو را به فتح بغداد ترغيب كرد <ref>همان، ص 16</ref> | هلاكو سپس متوجه فتح بغداد شد و با خواجه در اين مورد مشورت كرد و از او خواست اوضاع كواكب را بررسى و نتيجه را بيان كند. خواجه اوضاع را اينگونه توضيح داد كه خلافت عباسيان بهزودى منقرض و نابود مىشود. اين امر، هلاكو را به فتح بغداد ترغيب كرد<ref>همان، ص 16</ref> | ||
هلاكوخان پس از محاصره بغداد، آن را به تصرف درآورد و خلافت عباسيان با كشته شدن آخرين خليفه، المستعصمباللّه، منقرض گرديد. | هلاكوخان پس از محاصره بغداد، آن را به تصرف درآورد و خلافت عباسيان با كشته شدن آخرين خليفه، المستعصمباللّه، منقرض گرديد. | ||
در اين زمان خواجه با تدبير خود جان بسيارى از مردم و علما و اهل فضل و هنر را نجات داد و از غارت اموال بسيارى جلوگيرى نمود. حكايت شفاعتهاى او نزد هلاكو براى حفظ جان علما در تاريخ نگاشته شده است <ref>همان، ص 27</ref> | در اين زمان خواجه با تدبير خود جان بسيارى از مردم و علما و اهل فضل و هنر را نجات داد و از غارت اموال بسيارى جلوگيرى نمود. حكايت شفاعتهاى او نزد هلاكو براى حفظ جان علما در تاريخ نگاشته شده است<ref>همان، ص 27</ref> | ||
خواجه بعد از ملازم شدن با هلاكو و فرزندش اباقا، سفرهاى متعددى نمود. در سال 665، بههمراهى قطب شيرازى به خراسان رفت و در سال 667 به مراغه بازگشت در سال 662 و چند نوبت ديگر براى جمعآورى كتاب به بغداد سفر كرد. | خواجه بعد از ملازم شدن با هلاكو و فرزندش اباقا، سفرهاى متعددى نمود. در سال 665، بههمراهى قطب شيرازى به خراسان رفت و در سال 667 به مراغه بازگشت در سال 662 و چند نوبت ديگر براى جمعآورى كتاب به بغداد سفر كرد. | ||
پس از آنكه خواجه در خدمت هلاكو به مراغه رفت، به كار بستن رصد مشغول گرديد. مبلغى هنگفت به اين امر اختصاص داده شد و به درخواست خواجه، جمعى از علماى رياضى و ماهران در نجوم از اطراف بلاد براى دستيارى وى فراخوانده شدند؛ افرادى همچون: مؤيدالدين عرضى، نجمالدين كاتبى، فخرالدين اخلاطى، فخرالدين مراغهاى، نجمالدين كاتب بغدادى، محيىالدين مغربى، قطبالدين شيرازى، شمسالدين شروانى، شيخ كمالالدين ايجى، حسامالدين شامى و... <ref>همان، ص 43 - 39</ref> | پس از آنكه خواجه در خدمت هلاكو به مراغه رفت، به كار بستن رصد مشغول گرديد. مبلغى هنگفت به اين امر اختصاص داده شد و به درخواست خواجه، جمعى از علماى رياضى و ماهران در نجوم از اطراف بلاد براى دستيارى وى فراخوانده شدند؛ افرادى همچون: مؤيدالدين عرضى، نجمالدين كاتبى، فخرالدين اخلاطى، فخرالدين مراغهاى، نجمالدين كاتب بغدادى، محيىالدين مغربى، قطبالدين شيرازى، شمسالدين شروانى، شيخ كمالالدين ايجى، حسامالدين شامى و...<ref>همان، ص 43 - 39</ref> | ||
اين رصدخانه با مشورت اين علما در طرف شمال غربى شهر مراغه در بالاى تپه بلندى كه به زبان آذربايجانى، «رصد داغى» (كوه رصد) مشهور است، ساخته شد. در روز سهشنبه، چهارم جمادىالأولى سال 657ق، شروع به بناى رصد نمودند و در سال 660ق، آلتهاى رصدى به اتمام رسيد <ref>همان، ص 44</ref> | اين رصدخانه با مشورت اين علما در طرف شمال غربى شهر مراغه در بالاى تپه بلندى كه به زبان آذربايجانى، «رصد داغى» (كوه رصد) مشهور است، ساخته شد. در روز سهشنبه، چهارم جمادىالأولى سال 657ق، شروع به بناى رصد نمودند و در سال 660ق، آلتهاى رصدى به اتمام رسيد<ref>همان، ص 44</ref> | ||
در جنب اين رصدخانه كتابخانه بزرگى ساخته شد كه چهار صد هزار جلد كتاب داشت. و بنا به فرمان هلاكو كتب نفيس فراوانى كه از بغداد و دمشق و موصل و خراسان غارت شده بود و براى خواجه و همراهان وى لازم بود به آن كتابخانه نقل داده شد و خود خواجه نيز مأمورينى به بلاد اطراف مىفرستاد كه كتب علمى را در هر كجا بيابند براى او بخرند و بفرستند و در مسافرتها خودش هم هر جا كتابى يا اسطرلابى يا آلت نجومى ديگرى پيدا مىكرد مىخريد و آن را به مراغه مىآورد <ref>همان، ص 48</ref> | در جنب اين رصدخانه كتابخانه بزرگى ساخته شد كه چهار صد هزار جلد كتاب داشت. و بنا به فرمان هلاكو كتب نفيس فراوانى كه از بغداد و دمشق و موصل و خراسان غارت شده بود و براى خواجه و همراهان وى لازم بود به آن كتابخانه نقل داده شد و خود خواجه نيز مأمورينى به بلاد اطراف مىفرستاد كه كتب علمى را در هر كجا بيابند براى او بخرند و بفرستند و در مسافرتها خودش هم هر جا كتابى يا اسطرلابى يا آلت نجومى ديگرى پيدا مىكرد مىخريد و آن را به مراغه مىآورد<ref>همان، ص 48</ref> | ||
يك رصد كامل، به سى سال وقت نياز داشت، ولى بهخاطر عجول بودن هلاكو در اين امر، خواجه در ظرف مدت دوازده سال، به كمك جداول زيجهاى سابق و رصدخانه جديد به ترتيب زيج پرداخت و زيج ايلخانى را تدوين نمود <ref>همان، ص 45</ref> | يك رصد كامل، به سى سال وقت نياز داشت، ولى بهخاطر عجول بودن هلاكو در اين امر، خواجه در ظرف مدت دوازده سال، به كمك جداول زيجهاى سابق و رصدخانه جديد به ترتيب زيج پرداخت و زيج ايلخانى را تدوين نمود<ref>همان، ص 45</ref> | ||
در سال 669، خواجه به معالجه اباقاخان فرزند و جانشين هلاكوخان مغول پرداخته است و همچنين خواجه در بعضى از مصنفات خويش به كارهاى طبى و معالجات خود اشاره نموده است و اين حاكى از اطلاع او از طبابت است <ref>همان، ص 58</ref> | در سال 669، خواجه به معالجه اباقاخان فرزند و جانشين هلاكوخان مغول پرداخته است و همچنين خواجه در بعضى از مصنفات خويش به كارهاى طبى و معالجات خود اشاره نموده است و اين حاكى از اطلاع او از طبابت است<ref>همان، ص 58</ref> | ||
خواجه داراى ذوق شعرى نيز بوده و اشعار بسيارى به زبان عربى و فارسى سروده است كه بهجز چند قطعه و چند رباعى و مثنوى كوتاه چيزى در دست نيست <ref>همان، ص 598</ref> | خواجه داراى ذوق شعرى نيز بوده و اشعار بسيارى به زبان عربى و فارسى سروده است كه بهجز چند قطعه و چند رباعى و مثنوى كوتاه چيزى در دست نيست<ref>همان، ص 598</ref> | ||
== اساتيد == | == اساتيد == |
ویرایش