۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>') |
جز (جایگزینی متن - ' </ref>' به '</ref>') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
ابوالفرج تنها اخبار طالبیانی را گرد آورده که مرگشان دلایلی سیاسی داشته یا به روایت جنبشهایی پرداخته که انگیزه آنها خصایل ارجمندی چون تقوا و عدل بوده است، نه هوی و هوس. بنابراین نخست از شهادت جعفربن ابیطالب در زمان پیامبر(ص) سخن گفته، سپس اخبار هریک از علویان را زیر نام خلیفهای که در آن زمان حکم میرانده آورده است. نکتهای که ابوالفرج در چند جای کتاب بدان اشاره کرده، تأکید بر رعایت اختصار است؛ چنانکه گاه همه اسانید مربوط به اخبار را ذکر نمیکند<ref>ر.ک: همان </ref> | ابوالفرج تنها اخبار طالبیانی را گرد آورده که مرگشان دلایلی سیاسی داشته یا به روایت جنبشهایی پرداخته که انگیزه آنها خصایل ارجمندی چون تقوا و عدل بوده است، نه هوی و هوس. بنابراین نخست از شهادت جعفربن ابیطالب در زمان پیامبر(ص) سخن گفته، سپس اخبار هریک از علویان را زیر نام خلیفهای که در آن زمان حکم میرانده آورده است. نکتهای که ابوالفرج در چند جای کتاب بدان اشاره کرده، تأکید بر رعایت اختصار است؛ چنانکه گاه همه اسانید مربوط به اخبار را ذکر نمیکند<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
از دیدگاه تحقیقات تاریخی، منابع ابوالفرج در این کتاب از اهمیت ویژهای برخوردار است. این منابع غالباً بهصورت سلسله اسناد در سراسر کتاب پراکندهاند. بیشتر مؤلفانی که ابوالفرج به آنان استناد کرده، کتابهای ارزشمندی مرتبط با موضوع همین کتاب داشتهاند، ولی اکنون نشانی از هیچیک در دست نیست. در اینجا کوشش شده است که مهمترین این منابع بررسی و به ترتیبی که ابوالفرج بر حسب موضوع مورد استناد و استفاده قرار داده، معرفی شوند؛ نخست باید از کتاب «المغازي» [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] یاد کرد که ابوالفرج از طریق استادش محمد بن جریر طبری از آن بهره برده است. وی گاه از ابومخنف نیز از طریق احمد بن عیسی از حسین بن نصر بن مزاحم نقل روایت میکند. گاه نیز واسطه روایت او از ابومخنف احمد بن حارث خراز بوده که خود از مدائنی نقل قول کرده است<ref>همان، ص136 </ref> | از دیدگاه تحقیقات تاریخی، منابع ابوالفرج در این کتاب از اهمیت ویژهای برخوردار است. این منابع غالباً بهصورت سلسله اسناد در سراسر کتاب پراکندهاند. بیشتر مؤلفانی که ابوالفرج به آنان استناد کرده، کتابهای ارزشمندی مرتبط با موضوع همین کتاب داشتهاند، ولی اکنون نشانی از هیچیک در دست نیست. در اینجا کوشش شده است که مهمترین این منابع بررسی و به ترتیبی که ابوالفرج بر حسب موضوع مورد استناد و استفاده قرار داده، معرفی شوند؛ نخست باید از کتاب «المغازي» [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] یاد کرد که ابوالفرج از طریق استادش محمد بن جریر طبری از آن بهره برده است. وی گاه از ابومخنف نیز از طریق احمد بن عیسی از حسین بن نصر بن مزاحم نقل روایت میکند. گاه نیز واسطه روایت او از ابومخنف احمد بن حارث خراز بوده که خود از مدائنی نقل قول کرده است<ref>همان، ص136</ref> | ||
مهمترین منبعی که بهطور گسترده مورد استفاده وی قرار گرفته کتابی است در اخبار خروج محمد بن عبداللـه معروف به نفس زکیه و برادرش ابراهیم تألیف [[ابن شبه نمیری، عمر بن شبه|ابن شبه]] که به نام کتاب محمد و ابراهیم ابنی عبداللـه بن حسن مشهور است. ابوالفرج بیشتر روایات مربوط به این قیامها را از این کتاب اخذ کرده است<ref>همان</ref> | مهمترین منبعی که بهطور گسترده مورد استفاده وی قرار گرفته کتابی است در اخبار خروج محمد بن عبداللـه معروف به نفس زکیه و برادرش ابراهیم تألیف [[ابن شبه نمیری، عمر بن شبه|ابن شبه]] که به نام کتاب محمد و ابراهیم ابنی عبداللـه بن حسن مشهور است. ابوالفرج بیشتر روایات مربوط به این قیامها را از این کتاب اخذ کرده است<ref>همان</ref> | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
یکی از مهمترین بخشهای کتاب مقاتل گزارش مربوط به جنبش ابوالسرایا است که ابوالفرج به احتمال بسیار، آن را از کتابینقل کرده است که در این موضوع به نصر بن مزاحم منقری - که خود شاهد این قیام بوده است - نسبت دادهاند. در صدر گزارش، ابوالفرج بر روایتی که ابن عمار از علی بن محمد بن سلیمان نوفلی نقل کرده، طعن زده و بر آن به دلایل اعتقادی خرده گرفته است<ref>همان، ص137</ref> | یکی از مهمترین بخشهای کتاب مقاتل گزارش مربوط به جنبش ابوالسرایا است که ابوالفرج به احتمال بسیار، آن را از کتابینقل کرده است که در این موضوع به نصر بن مزاحم منقری - که خود شاهد این قیام بوده است - نسبت دادهاند. در صدر گزارش، ابوالفرج بر روایتی که ابن عمار از علی بن محمد بن سلیمان نوفلی نقل کرده، طعن زده و بر آن به دلایل اعتقادی خرده گرفته است<ref>همان، ص137</ref> | ||
گرچه دیگر مورخانی که این جنبش را گزارش کردهاند، نامی از منابع خود به میان نیاوردهاند، اما به سبب اختلافات مهمی که میان گزارش ابوالفرج به نقل از نصر بن مزاحم و دیگر مآخذ مانند بلاذری و طبری و ابن اثیر در این خصوص هست میتوان گفت که مقصود از روایت نوفلی، همین گزارش مشترک است<ref>همان </ref> | گرچه دیگر مورخانی که این جنبش را گزارش کردهاند، نامی از منابع خود به میان نیاوردهاند، اما به سبب اختلافات مهمی که میان گزارش ابوالفرج به نقل از نصر بن مزاحم و دیگر مآخذ مانند بلاذری و طبری و ابن اثیر در این خصوص هست میتوان گفت که مقصود از روایت نوفلی، همین گزارش مشترک است<ref>همان</ref> | ||
از مهمترین نکات در مقاتل، اسانید ارزشمندی است که غالباً به کسانی منتهی میشود که از نزدیک شاهد وقایع بودهاند. همچنین صفحات کتاب را انبوهی اسانید مربوط به زیدیان و طالبیان پر کرده؛ مثلاً روایات ابوالفرج از ابن عقده در سراسر کتاب پراکنده است و روایات از این طریق به محمد بن منصور و سپس به احمد بن عیسی بن زید میرسد<ref>همان </ref> | از مهمترین نکات در مقاتل، اسانید ارزشمندی است که غالباً به کسانی منتهی میشود که از نزدیک شاهد وقایع بودهاند. همچنین صفحات کتاب را انبوهی اسانید مربوط به زیدیان و طالبیان پر کرده؛ مثلاً روایات ابوالفرج از ابن عقده در سراسر کتاب پراکنده است و روایات از این طریق به محمد بن منصور و سپس به احمد بن عیسی بن زید میرسد<ref>همان</ref> | ||
کتاب مقاتل بعدها بیشتر به سبب جامعیت و نیز دقتی که در نقل اخبار آن صورت گرفته، مورد استناد و استفاده مؤلفان بسیار واقع شد. از مؤلفان غیر شیعی میتوان به ابوالقاسم برزهی در کتاب «المحامد» و نیز ابن ابیالحدید اشاره کرد. مؤلفان زیدی نیز که به جمع و نقل اخبار مربوط به ائمه و بزرگان خود همت گماشتند همواره از کتاب مقاتل بهعنوان اصلیترین مأخذ نام بردهاند. ابوطالب هارونی، اگرچه در «الإفادة» ظاهراً تصریحی به مقاتل نکرده، ولی غالب اخبار کتاب خود را از آن گرفته است؛ اما در کتاب دیگرش امالی به ابوالفرج استناد جسته است. همچنین حمیدالدین محلی در «الحدائق الوردية» در اخباری به ابوالفرج استناد کرده است. نقل قول [[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]] نیز از ابوالفرج حائز اهمیت است؛ زیرا از عبارت او چنین برمیآید که به اصل کتاب مقاتل به خط ابوالفرج دسترسی داشته است. مقاتل همچنین یکی از مآخذ ابن صوفی بوده است<ref>همان</ref> | کتاب مقاتل بعدها بیشتر به سبب جامعیت و نیز دقتی که در نقل اخبار آن صورت گرفته، مورد استناد و استفاده مؤلفان بسیار واقع شد. از مؤلفان غیر شیعی میتوان به ابوالقاسم برزهی در کتاب «المحامد» و نیز ابن ابیالحدید اشاره کرد. مؤلفان زیدی نیز که به جمع و نقل اخبار مربوط به ائمه و بزرگان خود همت گماشتند همواره از کتاب مقاتل بهعنوان اصلیترین مأخذ نام بردهاند. ابوطالب هارونی، اگرچه در «الإفادة» ظاهراً تصریحی به مقاتل نکرده، ولی غالب اخبار کتاب خود را از آن گرفته است؛ اما در کتاب دیگرش امالی به ابوالفرج استناد جسته است. همچنین حمیدالدین محلی در «الحدائق الوردية» در اخباری به ابوالفرج استناد کرده است. نقل قول [[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]] نیز از ابوالفرج حائز اهمیت است؛ زیرا از عبارت او چنین برمیآید که به اصل کتاب مقاتل به خط ابوالفرج دسترسی داشته است. مقاتل همچنین یکی از مآخذ ابن صوفی بوده است<ref>همان</ref> |
ویرایش