۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>') |
||
| خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
# تحریم بررسى احوالات صحابه و حکم به کفر و زندقه بودن این کار»<ref>همان، ص25</ref> | # تحریم بررسى احوالات صحابه و حکم به کفر و زندقه بودن این کار»<ref>همان، ص25</ref> | ||
[[حسینی میلانی، علی|آیتالله میلانی]] پس از بیان معنی لغوی صحابه، مهمترین معانی اصطلاحی این واژه را از نگاه اهل سنت، چنین بیان میکند: صِرف دیدن پیامبر(ص)، صِرف معاصر بودن با پیامبر(ص)، مصاحبت طولانی با آن حضرت، تمامی اهل مکه و مدینه (نظر مشهور اهل سنت)، تمامی مسلمانان تا سال 120 هجری. او در میان بیان این تعریفها نگاهی هم به چرایی تناقضگوییهای سنیان در بیان معنای این واژه میاندازد<ref>ر.ک: همان، ص27-42</ref> و بیان میکند: «پر واضح است که هیچیک از چهار گروه یادشده اهلیت واسطه بودن میان پیامبر اکرم(ص) و مسلمانانى که با فاصله زمانى از ایشان زندگى کردهاند را ندارند و هرگز براى رسیدن به سنت صحیح و تفسیر درست قرآن، نمىتوان به سخن آنان اعتماد کرد»<ref>همان، ص43</ref> | [[حسینی میلانی، علی|آیتالله میلانی]] پس از بیان معنی لغوی صحابه، مهمترین معانی اصطلاحی این واژه را از نگاه اهل سنت، چنین بیان میکند: صِرف دیدن پیامبر(ص)، صِرف معاصر بودن با پیامبر(ص)، مصاحبت طولانی با آن حضرت، تمامی اهل مکه و مدینه (نظر مشهور اهل سنت)، تمامی مسلمانان تا سال 120 هجری. او در میان بیان این تعریفها نگاهی هم به چرایی تناقضگوییهای سنیان در بیان معنای این واژه میاندازد<ref>ر.ک: همان، ص27-42</ref>و بیان میکند: «پر واضح است که هیچیک از چهار گروه یادشده اهلیت واسطه بودن میان پیامبر اکرم(ص) و مسلمانانى که با فاصله زمانى از ایشان زندگى کردهاند را ندارند و هرگز براى رسیدن به سنت صحیح و تفسیر درست قرآن، نمىتوان به سخن آنان اعتماد کرد»<ref>همان، ص43</ref> | ||
او مینویسد: «اهل تسنن براى تثبیت دیدگاهشان درباره صحابه، به آیات، احادیث، اجماع و عقل تمسک کردهاند، که ما پس از بررسى آیات مورد استناد سنیان، وارد بررسى احادیث مورد استناد آنها خواهیم شد؛ احادیثى که اندیشمندان سنى براى اثبات عدالت صحابه نقل و به آنها استناد و استدلال مىکنند. پس از مقدارى بحث درباره این آیات و احادیث، در انتها – بهاجمال - نمونههایى از گناهان کبیرهاى که بزرگان صحابه مرتکب شدهاند را از کتابهاى معتبر سنیان ذکر خواهیم کرد و پس از آن، به نقد و بررسى دلیل سوم و چهارم آنان، یعنى اجماع و عقل مىپردازیم و پس از بررسى ادله چهارگانه اهل سنت در عدالت صحابه نوبت به طرح آیات و احادیثى مىرسد که با آیات و احادیث مورد استناد سنیان تعارض دارند. تا بحث عدالت صحابه، به اتمام برسد؛ إنشاءالله. پیش از ذکر و بررسى آیات و احادیث، توجه به این نکته ضرورى است که آنان دیدگاه خود را از این آیات و احادیث اخذ نکردهاند، بلکه ابتدا مبنایى را در اینباره تأسیس کردهاند و پس از آن، در تراشیدن دلایلى براى نظریه خودساخته خویش کوشیدهاند؛ ازاینرو روشن است که هیچیک از آیاتى که به آنها تمسک شده بر مدعاى آنان دلالت ندارد و احادیثى که مستمسک آنان قرار گرفته است، یا ساختگى است و یا از نظر محتوا و دلالت مخدوش است. این حقیقت با بررسى ادله سنیان بهوضوح معلوم خواهد شد»<ref>همان، ص46</ref> | او مینویسد: «اهل تسنن براى تثبیت دیدگاهشان درباره صحابه، به آیات، احادیث، اجماع و عقل تمسک کردهاند، که ما پس از بررسى آیات مورد استناد سنیان، وارد بررسى احادیث مورد استناد آنها خواهیم شد؛ احادیثى که اندیشمندان سنى براى اثبات عدالت صحابه نقل و به آنها استناد و استدلال مىکنند. پس از مقدارى بحث درباره این آیات و احادیث، در انتها – بهاجمال - نمونههایى از گناهان کبیرهاى که بزرگان صحابه مرتکب شدهاند را از کتابهاى معتبر سنیان ذکر خواهیم کرد و پس از آن، به نقد و بررسى دلیل سوم و چهارم آنان، یعنى اجماع و عقل مىپردازیم و پس از بررسى ادله چهارگانه اهل سنت در عدالت صحابه نوبت به طرح آیات و احادیثى مىرسد که با آیات و احادیث مورد استناد سنیان تعارض دارند. تا بحث عدالت صحابه، به اتمام برسد؛ إنشاءالله. پیش از ذکر و بررسى آیات و احادیث، توجه به این نکته ضرورى است که آنان دیدگاه خود را از این آیات و احادیث اخذ نکردهاند، بلکه ابتدا مبنایى را در اینباره تأسیس کردهاند و پس از آن، در تراشیدن دلایلى براى نظریه خودساخته خویش کوشیدهاند؛ ازاینرو روشن است که هیچیک از آیاتى که به آنها تمسک شده بر مدعاى آنان دلالت ندارد و احادیثى که مستمسک آنان قرار گرفته است، یا ساختگى است و یا از نظر محتوا و دلالت مخدوش است. این حقیقت با بررسى ادله سنیان بهوضوح معلوم خواهد شد»<ref>همان، ص46</ref> | ||
| خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
او در این بخش هفت آیه از آیات مورد استناد آنان در اینباره را ذکر و رد میکند و در پایان میگوید: هیچیک از این آیات بر مدعایشان دلالت ندارد<ref>ر.ک: همان، ص55-188</ref> | او در این بخش هفت آیه از آیات مورد استناد آنان در اینباره را ذکر و رد میکند و در پایان میگوید: هیچیک از این آیات بر مدعایشان دلالت ندارد<ref>ر.ک: همان، ص55-188</ref> | ||
در بخش روایات هم سه روایت «أصحابي كالنجوم»، «الله الله في أصحابي» و «دعوا لي أصحابي» را از زبان آنان نقل کرده و به نقد میکشد<ref>ر.ک: همان، ص191-270</ref> او در بخش اجماع مینویسد: «برخى اندیشمندان سنى همچون ابن حجر و [[ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله|ابن عبدالبر]] ، درباره قول به عدالت تمامى صحابه ادعاى اجماع کردهاند» و عباراتی از آنان را مبنی بر این امر ذکر میکند. سپس اشخاصی چون تفتازانى، مازرى شارح البرهان، ابن عماد حنبلى و شوکانى را نام میبرد که بر غیر معصوم بودن صحابه تصریح کردهاند. وی عباراتی را از مالک بن انس و ابوحنیفه مبنی بر وقوع خطا در صحابه و غیر عادل بودن برخی از آنان، ذکر میکند<ref>ر.ک: همان، ص273-278</ref> | در بخش روایات هم سه روایت «أصحابي كالنجوم»، «الله الله في أصحابي» و «دعوا لي أصحابي» را از زبان آنان نقل کرده و به نقد میکشد<ref>ر.ک: همان، ص191-270</ref>او در بخش اجماع مینویسد: «برخى اندیشمندان سنى همچون ابن حجر و [[ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله|ابن عبدالبر]] ، درباره قول به عدالت تمامى صحابه ادعاى اجماع کردهاند» و عباراتی از آنان را مبنی بر این امر ذکر میکند. سپس اشخاصی چون تفتازانى، مازرى شارح البرهان، ابن عماد حنبلى و شوکانى را نام میبرد که بر غیر معصوم بودن صحابه تصریح کردهاند. وی عباراتی را از مالک بن انس و ابوحنیفه مبنی بر وقوع خطا در صحابه و غیر عادل بودن برخی از آنان، ذکر میکند<ref>ر.ک: همان، ص273-278</ref> | ||
نویسنده در پایان با بیان دلیل عقلی اهل سنت بر عدالت تمام صحابه و نقد و رد آن، به بیان آیاتی میپردازد که دلالت بر عدم عدالت برخی از صحابه دارند. وی در بخش خاتمه عدم اعتقاد به عدالت تمامی صحابه را نتیجه میگیرد و بیان میکند که عالمان جدید اهل سنت نیز به آن پایبند نبوده و در رد این ادعا، بهدرستى و بدون تعصب قلم زدهاند<ref>ر.ک: همان، ص333</ref> | نویسنده در پایان با بیان دلیل عقلی اهل سنت بر عدالت تمام صحابه و نقد و رد آن، به بیان آیاتی میپردازد که دلالت بر عدم عدالت برخی از صحابه دارند. وی در بخش خاتمه عدم اعتقاد به عدالت تمامی صحابه را نتیجه میگیرد و بیان میکند که عالمان جدید اهل سنت نیز به آن پایبند نبوده و در رد این ادعا، بهدرستى و بدون تعصب قلم زدهاند<ref>ر.ک: همان، ص333</ref> | ||
ویرایش