۶۱٬۱۸۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
فيض مطالب كتاب را به دو قسم تقسيم كرده است كه قسم اول آن در اصول علم و قسم دومش در علم به آسمانها، زمين و آنچه كه در مابين آنها است، مىباشد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/7649/1/25 همان،ج1، ص25]</ref> او مقدمهاى دارد كه خود مقدمه پنج بخش دارد، بخش اول اشارهاى است به فضيلت علم توحيد و شرافت اهل آن و همين طور چگونگى تحصيل علم توحيد. وى شرف علم را به مقدار شرف معلوم مىشمارد و مىگويد رتبهى عالم به حسب رتبهى علم مىباشد. و معلومى بالاتر اجلتر و اعلىتر از خداوند متعال وجود ندارد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/7649/1/31 همان،ص31]</ref> | فيض مطالب كتاب را به دو قسم تقسيم كرده است كه قسم اول آن در اصول علم و قسم دومش در علم به آسمانها، زمين و آنچه كه در مابين آنها است، مىباشد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/7649/1/25 همان،ج1، ص25]</ref>او مقدمهاى دارد كه خود مقدمه پنج بخش دارد، بخش اول اشارهاى است به فضيلت علم توحيد و شرافت اهل آن و همين طور چگونگى تحصيل علم توحيد. وى شرف علم را به مقدار شرف معلوم مىشمارد و مىگويد رتبهى عالم به حسب رتبهى علم مىباشد. و معلومى بالاتر اجلتر و اعلىتر از خداوند متعال وجود ندارد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/7649/1/31 همان،ص31]</ref> | ||
پس علم توحيد هم طبيعتاً بالاترين و با شرافتترين علم خواهد بود، كما اينكه اهل اين علم نيز افضل علما خواهند بود. وى براى اثبات اين سخن حق به چند آيهى قرآنى نيز استشهاد نموده، شرايط تحصيل اين علم را كه فراقت قلب، صفاى باطن، زهد در دنيا و متابعت شرع مىباشد در كنار تقواى الهى، بيان مىكند ادلهى اين سخن را نيز از آيات و روايات آورده<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/7649/1/32 همان،ص32]</ref>، و بعد وارد قسمت دوم مقدمه كه در بيان قلت اهل الله و سختى و غموض اين راه است مىگردد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/7649/1/34 همان،ص34]</ref> او پنج آيه را در سرآغاز اين بخش كه دلالت بر قلت عباد الله و كثرت جاهلان و منافقان دارند، آورده بعد ضمن توضيحاتى به چند روايت و آيه ديگر نيز استناد مىجويد. فيض كاشانى در سومين نكته مقدمهى كتابش اهميت كتمان سرّ توسط اهل الله را يادآورى كرده و از سلمان فارسى به عنوان نمونهاى براى مخزن اسرار الهى نام مىبرد. او رواياتى را از ائمه معصومين(ع) كه دعوت به كتمان اسرارشان و تقيّه در مواقع لازم نمودهاند، در ذيل عنوان اين بخش يادآورى نموده است. | پس علم توحيد هم طبيعتاً بالاترين و با شرافتترين علم خواهد بود، كما اينكه اهل اين علم نيز افضل علما خواهند بود. وى براى اثبات اين سخن حق به چند آيهى قرآنى نيز استشهاد نموده، شرايط تحصيل اين علم را كه فراقت قلب، صفاى باطن، زهد در دنيا و متابعت شرع مىباشد در كنار تقواى الهى، بيان مىكند ادلهى اين سخن را نيز از آيات و روايات آورده<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/7649/1/32 همان،ص32]</ref>، و بعد وارد قسمت دوم مقدمه كه در بيان قلت اهل الله و سختى و غموض اين راه است مىگردد<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/7649/1/34 همان،ص34]</ref>او پنج آيه را در سرآغاز اين بخش كه دلالت بر قلت عباد الله و كثرت جاهلان و منافقان دارند، آورده بعد ضمن توضيحاتى به چند روايت و آيه ديگر نيز استناد مىجويد. فيض كاشانى در سومين نكته مقدمهى كتابش اهميت كتمان سرّ توسط اهل الله را يادآورى كرده و از سلمان فارسى به عنوان نمونهاى براى مخزن اسرار الهى نام مىبرد. او رواياتى را از ائمه معصومين(ع) كه دعوت به كتمان اسرارشان و تقيّه در مواقع لازم نمودهاند، در ذيل عنوان اين بخش يادآورى نموده است. | ||
بيان اصناف مردم چهارمين نكتهى مقدمه است كه در واقع توضيحى بر آيهى شريفهى و كنتم ازواجاً ثلاثه مىباشد. مؤلف با استفاده از روايات، جايگاه تشيّع را در ميان انسانها تعيين مىنمايد. آخرين و پنجمين بخش مقدمه كتاب عيناليقين اختصاص به بيان جايگاه عقل و شرع دارد كه فيض در اين قسمت به نقل كلماتى از بزرگان اكتفا نموده است. براى مثال اين سخن را بدون ذكر گويندهاش مىآورد كه عقل هدايت نمىگردد، مگر با شرع و شرع تبيين نمىشود، مگر با عقل. | بيان اصناف مردم چهارمين نكتهى مقدمه است كه در واقع توضيحى بر آيهى شريفهى و كنتم ازواجاً ثلاثه مىباشد. مؤلف با استفاده از روايات، جايگاه تشيّع را در ميان انسانها تعيين مىنمايد. آخرين و پنجمين بخش مقدمه كتاب عيناليقين اختصاص به بيان جايگاه عقل و شرع دارد كه فيض در اين قسمت به نقل كلماتى از بزرگان اكتفا نموده است. براى مثال اين سخن را بدون ذكر گويندهاش مىآورد كه عقل هدايت نمىگردد، مگر با شرع و شرع تبيين نمىشود، مگر با عقل. |
ویرایش