پرش به محتوا

خدا از دیدگاه وهابیان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>'
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>')
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>')
خط ۵۴: خط ۵۴:
بخش دوم كتاب، درباره «رؤيت» خداوند است. معتزله و شيعه اماميه معتقدند خداوند متعال در دنيا و آخرت به ديده سر ادارك نمى‌شود، ولى با قلب و دل و به چشم يقين رؤيت مى‌شود و اين عالى‌ترين مراتب ايمان است كه از او به «عين اليقين» و شهود قلبى تعبير مى‌شود؛ لكن وهابيان و حنبليان به‌طور عموم و تابعين مذهب اشعرى از حنفيه و مالكيه و شافعيه معتقدند كه خداوند متعال در دنيا يا در آخرت ديده مى‌شود؛ به‌عنوان مثال، [[ابن‌قیم جوزیه، محمد بن ابی‌بکر|ابن قيم جوزيه]] مى‌گويد: «قرآن و سنت متواتر و اجماع صحابه و ائمه اسلام و اهل حديث و... بر اين عقيده‌اند كه خداوند متعال در روز قيامت با چشم سر به‌طور عيان رؤيت مى‌شود؛ همان‌گونه‌كه ماه شب چهارده و خورشيد هنگام ظهر را مى‌توان ديد» <ref>ر.ك: همان ص18</ref>
بخش دوم كتاب، درباره «رؤيت» خداوند است. معتزله و شيعه اماميه معتقدند خداوند متعال در دنيا و آخرت به ديده سر ادارك نمى‌شود، ولى با قلب و دل و به چشم يقين رؤيت مى‌شود و اين عالى‌ترين مراتب ايمان است كه از او به «عين اليقين» و شهود قلبى تعبير مى‌شود؛ لكن وهابيان و حنبليان به‌طور عموم و تابعين مذهب اشعرى از حنفيه و مالكيه و شافعيه معتقدند كه خداوند متعال در دنيا يا در آخرت ديده مى‌شود؛ به‌عنوان مثال، [[ابن‌قیم جوزیه، محمد بن ابی‌بکر|ابن قيم جوزيه]] مى‌گويد: «قرآن و سنت متواتر و اجماع صحابه و ائمه اسلام و اهل حديث و... بر اين عقيده‌اند كه خداوند متعال در روز قيامت با چشم سر به‌طور عيان رؤيت مى‌شود؛ همان‌گونه‌كه ماه شب چهارده و خورشيد هنگام ظهر را مى‌توان ديد» <ref>ر.ك: همان ص18</ref>


اماميه و معتزله براى نظريه خود كه نفى رؤيت خداوند است، به دليل عقلى، نقلى قرآنى و نقلى روايى تمسك جسته‌اند. از جمله دلائل نقلى قرآنى، اين آيه است: ''' «لا تدركه الأبصار و هو يدرك الأبصار و هو اللطيف الخبير» ''' <ref>انعام: 103</ref> و<ref>ر.ك: همان، ص20</ref> و از جمله دلايل نقلى روايى، روايت مسلم از عايشه است كه: «هركس گمان كند كه محمد پروردگارش را ديده، بر خداوند نسبت ناروا داده است» <ref>همان، ص21</ref>
اماميه و معتزله براى نظريه خود كه نفى رؤيت خداوند است، به دليل عقلى، نقلى قرآنى و نقلى روايى تمسك جسته‌اند. از جمله دلائل نقلى قرآنى، اين آيه است: ''' «لا تدركه الأبصار و هو يدرك الأبصار و هو اللطيف الخبير» ''' <ref>انعام: 103</ref>و<ref>ر.ك: همان، ص20</ref>و از جمله دلايل نقلى روايى، روايت مسلم از عايشه است كه: «هركس گمان كند كه محمد پروردگارش را ديده، بر خداوند نسبت ناروا داده است» <ref>همان، ص21</ref>


در ادامه، رواياتى از ائمه اطهار(ع) كه به رؤيت قلبى اشاره دارند آمده است.
در ادامه، رواياتى از ائمه اطهار(ع) كه به رؤيت قلبى اشاره دارند آمده است.
خط ۶۴: خط ۶۴:
مؤلف در ادامه، ادله قائلين به رؤيت را مورد نقد و بررسى قرار داده است. يكى از ادله آنها اين است كه: آيات فراوانى دلالت دارد بر اينكه مؤمنين به لقاى پروردگار نايل مى‌شوند و ملاقات، مستلزم رؤيت است.
مؤلف در ادامه، ادله قائلين به رؤيت را مورد نقد و بررسى قرار داده است. يكى از ادله آنها اين است كه: آيات فراوانى دلالت دارد بر اينكه مؤمنين به لقاى پروردگار نايل مى‌شوند و ملاقات، مستلزم رؤيت است.


مؤلف در جواب گفته است: خداوند علاوه بر مؤمنين، براى منافقين نيز از كلمه «لقاء الله» استفاده كرده است؛ آنجا كه مى‌فرمايد: ''' «فأعقبهم نفاقا في قلوبهم إلى يوم يلقونه» ''' <ref>توبه: 77</ref> و ما مى‌دانيم كه كه هرگز منافقين، خداوند را نخواهند ديد. پس در اين آيه، لقا به معناى لقاى مرگ و حساب و انواع عذاب آمده است.
مؤلف در جواب گفته است: خداوند علاوه بر مؤمنين، براى منافقين نيز از كلمه «لقاء الله» استفاده كرده است؛ آنجا كه مى‌فرمايد: ''' «فأعقبهم نفاقا في قلوبهم إلى يوم يلقونه» ''' <ref>توبه: 77</ref>و ما مى‌دانيم كه كه هرگز منافقين، خداوند را نخواهند ديد. پس در اين آيه، لقا به معناى لقاى مرگ و حساب و انواع عذاب آمده است.


قاضى عبدالجبار معتزلى مى‌گويد: هرگز لقا به معناى رؤيت نيست؛ لذا يكى از آن دو به‌جاى ديگرى استعمال نمى‌شود. شخص كور صحيح است كه بگويد: به ملاقات فلان شخص رفتم، ولى صحيح نيست كه بگويد: فلان شخص را ديدم... پس لقا در آيه را بايد حمل بر معنايى كرد كه با حكم عقل سازگارى داشته باشد <ref>ر.ك: همان، ص27 و 28</ref>
قاضى عبدالجبار معتزلى مى‌گويد: هرگز لقا به معناى رؤيت نيست؛ لذا يكى از آن دو به‌جاى ديگرى استعمال نمى‌شود. شخص كور صحيح است كه بگويد: به ملاقات فلان شخص رفتم، ولى صحيح نيست كه بگويد: فلان شخص را ديدم... پس لقا در آيه را بايد حمل بر معنايى كرد كه با حكم عقل سازگارى داشته باشد <ref>ر.ك: همان، ص27 و 28</ref>
۶۱٬۱۸۹

ویرایش