۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
نويسنده در مقدمه كتاب به اهميت [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] در فرهنگنامههاى تصوف و اينكه قطب لغت تصوف و الفاظ و اصطلاحات تصوف است ...<ref>ص17</ref> و همچنين به نقش برجسته «وحدت وجود» در آراء و آثار [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] پرداخته است ...<ref>ص21</ref> | نويسنده در مقدمه كتاب به اهميت [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] در فرهنگنامههاى تصوف و اينكه قطب لغت تصوف و الفاظ و اصطلاحات تصوف است ...<ref>ص17</ref>و همچنين به نقش برجسته «وحدت وجود» در آراء و آثار [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] پرداخته است ...<ref>ص21</ref> | ||
المعجم الصوفي يا فرهنگ [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] با كار بر روى 43 كتاب چاپشده و 35 اثر خطى [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] و استمداد از بيش از 160 مرجع عربى و 33 مرجع لاتين از دهها متفكر قديم و جديد فراهم آمده است ...<ref>ر.ك: مؤذن جامى، محمدهادى، ص41-40</ref> | المعجم الصوفي يا فرهنگ [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] با كار بر روى 43 كتاب چاپشده و 35 اثر خطى [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] و استمداد از بيش از 160 مرجع عربى و 33 مرجع لاتين از دهها متفكر قديم و جديد فراهم آمده است ...<ref>ر.ك: مؤذن جامى، محمدهادى، ص41-40</ref> | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
#ملاك گزينش بسيارى از واژهها و يا عدم آنها بايد معلوم مىشد كه نشده است. براى نمونه اگر قرار است مفرداتى چون اجير، مخاض الأرض، قيوم الحروف، دولة السنبلة، سمسمة، سيف التوكل، عذراء، فضيحة الدهر، قبة أدنى و المنظر الأعلى بيايد، چرا بسيارى از مفردات و اصطلاحات ذيل به دست فراموشى سپرده شده يا تنها در يك موضع غير لازم ذكر شده است (واژهها همه از فتوحات است): منزل و منزل المنازل (171/1-173)، أصحاب النجب (199/1)، أصحاب الركاب (206/1)، نيّاتيون (209/1)، لواء الحمد (81/2)، صديقية (91/2) و... شايد بتوان دهها برابر موارد فوق تنها از فتوحات ارائه كرد كه همگى در فرهنگ عارف و عرفان نقش اساسى دارد و اگر قرار است كلماتى چون سمسمه را ذكر كنيم مسلماً جاى آنها خالى است؛ بگذريم كه بعضى از كلمات، چون منزل و اخلاق و تصوف و تحقيق و سماع، كلماتى كليدى است كه عدم ذكر آنها هيچ دليلى، جز بىتوجهى، ندارد. | #ملاك گزينش بسيارى از واژهها و يا عدم آنها بايد معلوم مىشد كه نشده است. براى نمونه اگر قرار است مفرداتى چون اجير، مخاض الأرض، قيوم الحروف، دولة السنبلة، سمسمة، سيف التوكل، عذراء، فضيحة الدهر، قبة أدنى و المنظر الأعلى بيايد، چرا بسيارى از مفردات و اصطلاحات ذيل به دست فراموشى سپرده شده يا تنها در يك موضع غير لازم ذكر شده است (واژهها همه از فتوحات است): منزل و منزل المنازل (171/1-173)، أصحاب النجب (199/1)، أصحاب الركاب (206/1)، نيّاتيون (209/1)، لواء الحمد (81/2)، صديقية (91/2) و... شايد بتوان دهها برابر موارد فوق تنها از فتوحات ارائه كرد كه همگى در فرهنگ عارف و عرفان نقش اساسى دارد و اگر قرار است كلماتى چون سمسمه را ذكر كنيم مسلماً جاى آنها خالى است؛ بگذريم كه بعضى از كلمات، چون منزل و اخلاق و تصوف و تحقيق و سماع، كلماتى كليدى است كه عدم ذكر آنها هيچ دليلى، جز بىتوجهى، ندارد. | ||
#ملاك اختصار و تطويل در توضيح اصطلاحات معلوم نيست. براى نمونه نمىتوان راجع به حضرات خمسه ذيل كلمه الحضرة مطلبى به دست آورد، يا ذيل كلمه سيف التوكل چيزى مسطور نيست كه افاده يك معنى خاص بكند. | #ملاك اختصار و تطويل در توضيح اصطلاحات معلوم نيست. براى نمونه نمىتوان راجع به حضرات خمسه ذيل كلمه الحضرة مطلبى به دست آورد، يا ذيل كلمه سيف التوكل چيزى مسطور نيست كه افاده يك معنى خاص بكند. | ||
#روش مؤلف در ذكر شواهد قرآنى گهگاه به دست فراموشى سپرده شده است؛ مثلاً در عهد، نقيب، نهر، يثرب، يد، يوم. از اين بالاتر به تلميحات و اقتباسات توجه نشده است؛ مثلاً باآنكه نهر البلوى صراحتاً برگرفته از آيه ''' «إن الله مبتليكم بنهر» ''' ...<ref>بقره249/</ref> است، مؤلف بدان توجه نكرده است. افزون بر آنچه ياد شد، بايد به مواردى كه مؤلف صراحتاً به عدم وجود ريشه كلمه در قرآن اشاره كرده و اشتباه است توجه داد. از اين ميان بايد به كلمه تنفس اشاره كرد (ذيل النفس الرحماني) و نيز ريشه كلمه رداء كه به اشكال مختلف در قرآن وارد شده است. بايد توجه داد كه همواره ميان لغت قرآنى و اصطلاحات نسبت مستقيم وجود ندارد و خود مؤلف هم بدان اشاره دارد؛ مثلاً كلمه زاهدين در آيه 30 سوره يوسف ربطى به اصطلاح زهد ندارد، اما ذيل بحث قرآنى ياد شده است. | #روش مؤلف در ذكر شواهد قرآنى گهگاه به دست فراموشى سپرده شده است؛ مثلاً در عهد، نقيب، نهر، يثرب، يد، يوم. از اين بالاتر به تلميحات و اقتباسات توجه نشده است؛ مثلاً باآنكه نهر البلوى صراحتاً برگرفته از آيه ''' «إن الله مبتليكم بنهر» ''' ...<ref>بقره249/</ref>است، مؤلف بدان توجه نكرده است. افزون بر آنچه ياد شد، بايد به مواردى كه مؤلف صراحتاً به عدم وجود ريشه كلمه در قرآن اشاره كرده و اشتباه است توجه داد. از اين ميان بايد به كلمه تنفس اشاره كرد (ذيل النفس الرحماني) و نيز ريشه كلمه رداء كه به اشكال مختلف در قرآن وارد شده است. بايد توجه داد كه همواره ميان لغت قرآنى و اصطلاحات نسبت مستقيم وجود ندارد و خود مؤلف هم بدان اشاره دارد؛ مثلاً كلمه زاهدين در آيه 30 سوره يوسف ربطى به اصطلاح زهد ندارد، اما ذيل بحث قرآنى ياد شده است. | ||
#گهگاه مؤلف در اطلاق يك معنى به خطا رفته است. براى نمونه وى گفته است كه كاربرد كلمه عذاب در فرهنگ [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] تابع مفهوم قرآنى آن است كه همواره به معنى عقاب آمده است؛ امّا پرواضح است كه در موارد كثير [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] عذاب را از عذوبه و خلاف ظاهر قرآنى آن به كار برده است. | #گهگاه مؤلف در اطلاق يك معنى به خطا رفته است. براى نمونه وى گفته است كه كاربرد كلمه عذاب در فرهنگ [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] تابع مفهوم قرآنى آن است كه همواره به معنى عقاب آمده است؛ امّا پرواضح است كه در موارد كثير [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] عذاب را از عذوبه و خلاف ظاهر قرآنى آن به كار برده است. | ||
#در موارد متعدد چون امام، خلافت، خيال، مرآت، نبوت، وجود و... مؤلف محترم مترادفات گوناگونى يا اجزاى يك اصطلاح را ذكر كرده است، اما در موارد ديگر از اين سنت نيكو غفلت نموده است. براى نمونه باآنكه از أرض الحقيقة ياد كرده، اما از مدائن نور، به ارجاع هم ياد نكرده است. از همين دسته است عدم ذكر «مقام محمود»، «حوض» و... ...<ref>ر.ك: همان، ص42-41</ref> | #در موارد متعدد چون امام، خلافت، خيال، مرآت، نبوت، وجود و... مؤلف محترم مترادفات گوناگونى يا اجزاى يك اصطلاح را ذكر كرده است، اما در موارد ديگر از اين سنت نيكو غفلت نموده است. براى نمونه باآنكه از أرض الحقيقة ياد كرده، اما از مدائن نور، به ارجاع هم ياد نكرده است. از همين دسته است عدم ذكر «مقام محمود»، «حوض» و... ...<ref>ر.ك: همان، ص42-41</ref> |
ویرایش