۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>') |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
درباره روش و محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است: | درباره روش و محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است: | ||
#نويسنده در مقدمهاش كه زمان و مكان نگارش آن را مشخص نكرده با بيان اين نكته كه تعصب و تقليد كوركورانه، مانع تعقل و شناخت حقيقت است، يادآور شده است: براى اين مطلب، مثالهاى فراوانى هست كه يكى از آنها، گفتار دكتر محمد ابوريان است كه چنين نوشته است: حقّ آن است كه شيعيان عادت كردهاند كه اصول حركتهاى فرهنگى بزرگ در اسلام را به خودشان نسبت بدهند همانطوركه حركت اعتزال را به تشيع بازگرداندند و بين تصوف و تشيع ارتباط برقرار كردند و آن انقلاب بزرگ روحى را به اصولى شيعى ارجاع دادند بلكه حركت فلسفى در اسلام را در دايره توليدات عقلى خودشان قرار دادند در حالى كه اين عادت و روش، مبالغه بزرگى است زيرا همه مسلمانان در اين ميراث فرهنگى اصيل سهيم بودند ...<ref>مقدمه، ص 5- 6</ref> سپس نويسنده اين مطلب را نقد كرده و از جمله نوشته است: دكتر ابوريان، كندى را فيلسوف عرب و از اولين فلاسفه اسلام دانسته و همين اعتراف به معناى پذيرش اين نكته است كه انديشه فلسفى در اسلام، در بين شيعه پديدار شد و شيعيان بنيانگذاران انديشه فلسفى در اسلام هستند چون كندى، شيعه بود و بر طبق ديدگاه دكتر ابوريان اولين كسى بود كه راه مطالعات فلسفى را نزد مسلمين هموار نمود ...<ref>همان، ص 6- 7</ref> | #نويسنده در مقدمهاش كه زمان و مكان نگارش آن را مشخص نكرده با بيان اين نكته كه تعصب و تقليد كوركورانه، مانع تعقل و شناخت حقيقت است، يادآور شده است: براى اين مطلب، مثالهاى فراوانى هست كه يكى از آنها، گفتار دكتر محمد ابوريان است كه چنين نوشته است: حقّ آن است كه شيعيان عادت كردهاند كه اصول حركتهاى فرهنگى بزرگ در اسلام را به خودشان نسبت بدهند همانطوركه حركت اعتزال را به تشيع بازگرداندند و بين تصوف و تشيع ارتباط برقرار كردند و آن انقلاب بزرگ روحى را به اصولى شيعى ارجاع دادند بلكه حركت فلسفى در اسلام را در دايره توليدات عقلى خودشان قرار دادند در حالى كه اين عادت و روش، مبالغه بزرگى است زيرا همه مسلمانان در اين ميراث فرهنگى اصيل سهيم بودند ...<ref>مقدمه، ص 5- 6</ref>سپس نويسنده اين مطلب را نقد كرده و از جمله نوشته است: دكتر ابوريان، كندى را فيلسوف عرب و از اولين فلاسفه اسلام دانسته و همين اعتراف به معناى پذيرش اين نكته است كه انديشه فلسفى در اسلام، در بين شيعه پديدار شد و شيعيان بنيانگذاران انديشه فلسفى در اسلام هستند چون كندى، شيعه بود و بر طبق ديدگاه دكتر ابوريان اولين كسى بود كه راه مطالعات فلسفى را نزد مسلمين هموار نمود ...<ref>همان، ص 6- 7</ref> | ||
#نويسنده بر آن است كه علم كلام از علوم مستحدثه در اسلام است و بنابراين مىتوان آن را علم اسلامى خالص دانست؛ زيرا در يونان، بهطور مثال در مورد حكم فاعل كبيره و ارتباط ذات و صفات خدا و نبوت بحثى نبود و بلكه اينها مسائلى است كه در شرائط و اوضاع كشور اسلام پديدار شد و در پاسخ به مشكلات جامعه مسلمانان مطرح گرديد ...<ref>متن كتاب، ص 19</ref> | #نويسنده بر آن است كه علم كلام از علوم مستحدثه در اسلام است و بنابراين مىتوان آن را علم اسلامى خالص دانست؛ زيرا در يونان، بهطور مثال در مورد حكم فاعل كبيره و ارتباط ذات و صفات خدا و نبوت بحثى نبود و بلكه اينها مسائلى است كه در شرائط و اوضاع كشور اسلام پديدار شد و در پاسخ به مشكلات جامعه مسلمانان مطرح گرديد ...<ref>متن كتاب، ص 19</ref> | ||
#بر طبق پژوهش نويسنده، يكى از علومى كه شيعه مبتكر آن است عبارت است از علم تصريف و أبو مسلم معاذ بن مسلم بن أبى سارة كوفى واضع و مؤسس اين علم است همانطور كه [[سيوطى]] هم اين مطلب را بيان كرده و همچنين تصريح كرده كه او شيعه بود ...<ref>همان، ص 88</ref> | #بر طبق پژوهش نويسنده، يكى از علومى كه شيعه مبتكر آن است عبارت است از علم تصريف و أبو مسلم معاذ بن مسلم بن أبى سارة كوفى واضع و مؤسس اين علم است همانطور كه [[سيوطى]] هم اين مطلب را بيان كرده و همچنين تصريح كرده كه او شيعه بود ...<ref>همان، ص 88</ref> |
ویرایش