۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') |
جز (جایگزینی متن - 'آقا بزرگ طهرانى' به 'آقا بزرگ طهرانى ') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
در مقدمۀ كوتاه اين دو بر تفسير آمده است كه بعد از به قدرت رسيدن حسن بن زيد آنان مجبور به مهاجرت از وطن خود شدند. | در مقدمۀ كوتاه اين دو بر تفسير آمده است كه بعد از به قدرت رسيدن حسن بن زيد آنان مجبور به مهاجرت از وطن خود شدند. | ||
از آنجا كه آنها از آمدن خود نزد امام حسن عسكرى عليه السلام سخن گفتهاند، تاريخ ورودشان به سامرا مىبايست بعد از 254 بوده باشد، زيرا اين سال، زمان آغاز امامت امام عسكرى عليه السلام بوده است (التفسير المنسوب الى الامام ابى محمد الحسن بن على العسكرى، ص 9-10؛قس [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]]، ج 12، ص | از آنجا كه آنها از آمدن خود نزد امام حسن عسكرى عليه السلام سخن گفتهاند، تاريخ ورودشان به سامرا مىبايست بعد از 254 بوده باشد، زيرا اين سال، زمان آغاز امامت امام عسكرى عليه السلام بوده است (التفسير المنسوب الى الامام ابى محمد الحسن بن على العسكرى، ص 9-10؛قس [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]]، ج 12، ص 74؛[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]] ، ج 4، ص 286-288). در ادامه گفتهاند كه متن كل تفسير را به مدت هفت سال نزد امام فراگرفتهاند (التفسير المنسوب الى الامام ابى محمد الحسن بن على العسكرى، ص 12)، حال آنكه از وفات امام در 260 سخنى به ميان نيامده است و ظاهرا پس از درگذشت امام، آن دو به موطن خود بازگشتهاند (همانجا). | ||
با وجود قدمت اين تفسير، وثاقت آن در بين علماى اماميه از گذشته مورد بحث بوده است. محمد بن على بن بابويه، معروف به [[شيخ صدوق]] (متوفى 381)، نخستين عالم امامى است كه از اين تفسير مطالب فراوانى در كتب خود نقل كرده، گر چه دربارۀ وثاقت يا عدم اعتبار آن سخنى نگفته است. | با وجود قدمت اين تفسير، وثاقت آن در بين علماى اماميه از گذشته مورد بحث بوده است. محمد بن على بن بابويه، معروف به [[شيخ صدوق]] (متوفى 381)، نخستين عالم امامى است كه از اين تفسير مطالب فراوانى در كتب خود نقل كرده، گر چه دربارۀ وثاقت يا عدم اعتبار آن سخنى نگفته است. | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
ابن بابويه متن تفسير را مستقيما از استرآبادى دريافت نموده است. وى در آغاز كتاب فتوايى خود، [[من لايحضره الفقيه]] (ج 1، ص 3)، ضمن اشاره به اين نكته كه آنچه در اين اثر فراهم آمده از نظر خودش صحيح است، بيان داشته كه روايات كتاب را از متون معتبر و مشهور گرفته است. همو در باب تلبيه، از استرآبادى حديثى نقل كرده و در پايان گفته است كه باقى آن را در كتاب تفسير آورده است (1413، ج 2، ص 211-212). بر اين اساس، اگر [[شيخ صدوق]] خود تدوين كنندۀ تفسير نبوده، احتمالا تهذيب كنندۀ آن بوده است. مؤيد صحت اين احتمال، سخن [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] (متوفى 450؛ص 391-392) است كه در ذيل آثار [[شيخ صدوق]] به دو اثر تفسيرى، تفسير القرآن و مختصر تفسير القرآن، اشاره كرده است. شاهد ديگر بر اين نظر، ذكر روايتى با همين سند در كتاب التوحيد (ص 47) [[شيخ صدوق]] است. در آخر آن روايت نيز [[شيخ صدوق]] بيان داشته كه متن كامل حديث را در تفسيرش آورده است (-التفسير المنسوب الى الامام ابى محمد الحسن بن على العسكرى، ص 50-52). | ابن بابويه متن تفسير را مستقيما از استرآبادى دريافت نموده است. وى در آغاز كتاب فتوايى خود، [[من لايحضره الفقيه]] (ج 1، ص 3)، ضمن اشاره به اين نكته كه آنچه در اين اثر فراهم آمده از نظر خودش صحيح است، بيان داشته كه روايات كتاب را از متون معتبر و مشهور گرفته است. همو در باب تلبيه، از استرآبادى حديثى نقل كرده و در پايان گفته است كه باقى آن را در كتاب تفسير آورده است (1413، ج 2، ص 211-212). بر اين اساس، اگر [[شيخ صدوق]] خود تدوين كنندۀ تفسير نبوده، احتمالا تهذيب كنندۀ آن بوده است. مؤيد صحت اين احتمال، سخن [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] (متوفى 450؛ص 391-392) است كه در ذيل آثار [[شيخ صدوق]] به دو اثر تفسيرى، تفسير القرآن و مختصر تفسير القرآن، اشاره كرده است. شاهد ديگر بر اين نظر، ذكر روايتى با همين سند در كتاب التوحيد (ص 47) [[شيخ صدوق]] است. در آخر آن روايت نيز [[شيخ صدوق]] بيان داشته كه متن كامل حديث را در تفسيرش آورده است (-التفسير المنسوب الى الامام ابى محمد الحسن بن على العسكرى، ص 50-52). | ||
نخستين منتقد وثاقت تفسير، احمد بن حسين بن عبيد اللّه غضائرى، معروف به ابن غضائرى، بود كه در الضعفاء خود، محمد بن قاسم استرآبادى را فردى ضعيف و كذّاب معرفى كرده و دو فرد مذكور در سلسلۀ سند را-كه تفسير را، به نقل از پدرانشان، از امام حسن عسكرى روايت كردهاند-مجهول خوانده است. ابن غضائرى تفسير را «موضوع» دانسته و جاعل آن را سهل بن احمد بن عبداللّه ديباجى (متوفى 380) معرفى كرده است (علامه حلّى، ص 256- | نخستين منتقد وثاقت تفسير، احمد بن حسين بن عبيد اللّه غضائرى، معروف به ابن غضائرى، بود كه در الضعفاء خود، محمد بن قاسم استرآبادى را فردى ضعيف و كذّاب معرفى كرده و دو فرد مذكور در سلسلۀ سند را-كه تفسير را، به نقل از پدرانشان، از امام حسن عسكرى روايت كردهاند-مجهول خوانده است. ابن غضائرى تفسير را «موضوع» دانسته و جاعل آن را سهل بن احمد بن عبداللّه ديباجى (متوفى 380) معرفى كرده است (علامه حلّى، ص 256-257؛[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]] ، ج 4، ص 288، پانويس). | ||
معتقدان به وثاقت متن تفسير در نقد كلام ابن غضائرى دلايلى آوردهاند، از جمله گفتهاند كه در انتساب متن كتاب الضعفاء به ابن غضائرى ترديد وجود دارد (آقا بزرگ | معتقدان به وثاقت متن تفسير در نقد كلام ابن غضائرى دلايلى آوردهاند، از جمله گفتهاند كه در انتساب متن كتاب الضعفاء به ابن غضائرى ترديد وجود دارد ([[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]] ، ج 4، ص 288-289، پانويس، ج 10، ص 88-89) و بر اساس متن تفسير، ابن سيار و ابويعقوب متن را بدون واسطه از امام روايت كردهاند. همچنين در تفسير تصريح شده است كه پدران اين دو بعد از مدتى سكونت در سامرا به شهر خود بازگشتند (ص 12) و در اسناد روايت كتاب ذكرى از پدران آن دو نيست (ص 9). | ||
بنابراين، ذكر نام آنها در برخى روايات ديگر، سهو كاتب است (آقا بزرگ | بنابراين، ذكر نام آنها در برخى روايات ديگر، سهو كاتب است ([[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]] ، ج 4، ص 292)، اما اين مطلب پذيرفتنى نيست، زيرا نام پدران ابن سيار و ابويعقوب در تمام روايات منقول از اين تفسير در آثار متعدد [[شيخ صدوق]] آمده است (براى نمونه 1361 ش، ص 4، 24، 33). | ||
دربارۀ سهل بن احمد هم [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] (ص 186)، ضمن معرفى او، وى را از جمله كسانى دانسته كه بر آنها خردهاى نيست. [[خطيب بغدادى]] (ج 9، ص 122) تنها به تشيع سهل بن احمد و نمازگزاردن [[شيخ مفيد]] (متوفى 413) بر جنازۀ وى اشاره كرده است كه اين مطلب بر جلالت مكان وى در بين اماميه دلالت دارد. | دربارۀ سهل بن احمد هم [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] (ص 186)، ضمن معرفى او، وى را از جمله كسانى دانسته كه بر آنها خردهاى نيست. [[خطيب بغدادى]] (ج 9، ص 122) تنها به تشيع سهل بن احمد و نمازگزاردن [[شيخ مفيد]] (متوفى 413) بر جنازۀ وى اشاره كرده است كه اين مطلب بر جلالت مكان وى در بين اماميه دلالت دارد. | ||
نكتۀ جالب توجه ديگر قرار داشتن پدر ابن غضائرى در طريق روايت تفسير با همين سلسله سند متداول است (مجلسى، ج 105، ص 78). برخى گفتهاند كه طريق [[شيخ صدوق]] در روايت اين تفسير، متعدد است، زيرا در مواردى به جاى محمد بن قاسم استرآبادى از محمد بن على استرآبادى، در طريق خود از دو راوى تفسير، ياد كرده است (-ابن بابويه، 1417، ص | نكتۀ جالب توجه ديگر قرار داشتن پدر ابن غضائرى در طريق روايت تفسير با همين سلسله سند متداول است (مجلسى، ج 105، ص 78). برخى گفتهاند كه طريق [[شيخ صدوق]] در روايت اين تفسير، متعدد است، زيرا در مواردى به جاى محمد بن قاسم استرآبادى از محمد بن على استرآبادى، در طريق خود از دو راوى تفسير، ياد كرده است (-ابن بابويه، 1417، ص 240؛[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]] ، ج 4، ص 286، پانويس). بعيد نيست كه اين دو، يكى بوده باشند، زيرا ذكر نام جد به جاى پدر متداول بوده است. | ||
همچنين ذكر شده كه حسن بن خالد برقى تفسيرى در 120 جزء به املاى امام حسن عسكرى نگاشته است (ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص 34)، اما [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] (متوفى 460؛ص 462) حسن بن خالد برقى را جزو كسانى دانسته كه ائمه را درك نكرده و از آنان به طور غير مستقيم روايت كردهاند. محدّث نورى (متوفى 1320؛ج 5، ص 188)، با استناد به گفتۀ ابن شهر آشوب (متوفى 588)، قاطعانه تفسير برقى را طريق ديگر روايت متن تفسير امام عسكرى دانسته است، اما مشكل پذيرش اين قول اين است كه هيچ روايتى از اين تفسير وجود ندارد كه نام برقى در آن ذكر شده باشد. همچنين آقا بزرگ طهرانى (ج 4، ص 283- 285) اشاره كرده كه مراد از عسكرى در قول ابن شهر آشوب، امام هادى عليه السلام است و حسن بن خالد نمىتواند از راويان امام حسن عسكرى باشد (قس تسترى، ج 3، ص 228). | همچنين ذكر شده كه حسن بن خالد برقى تفسيرى در 120 جزء به املاى امام حسن عسكرى نگاشته است (ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص 34)، اما [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] (متوفى 460؛ص 462) حسن بن خالد برقى را جزو كسانى دانسته كه ائمه را درك نكرده و از آنان به طور غير مستقيم روايت كردهاند. محدّث نورى (متوفى 1320؛ج 5، ص 188)، با استناد به گفتۀ ابن شهر آشوب (متوفى 588)، قاطعانه تفسير برقى را طريق ديگر روايت متن تفسير امام عسكرى دانسته است، اما مشكل پذيرش اين قول اين است كه هيچ روايتى از اين تفسير وجود ندارد كه نام برقى در آن ذكر شده باشد. همچنين [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]] (ج 4، ص 283- 285) اشاره كرده كه مراد از عسكرى در قول ابن شهر آشوب، امام هادى عليه السلام است و حسن بن خالد نمىتواند از راويان امام حسن عسكرى باشد (قس تسترى، ج 3، ص 228). | ||
در فهرست نسخههاى عكسى و ريز فيلمهاى كتابخانۀ سيد عبدالعزيز طباطبائى (متوفى بهمن 1374) در قم، سه نسخه با عنوان تفسير نگاشتۀ ابوعلى حسن بن خالد برقى معرفى شده است (طيار مراغى، ص 1436، 1440، 1489)؛ اما با مراجعۀ نويسندۀ مقاله و رؤيت نسخهها مشخص شد كه آنها همين تفسير منسوب به امام حسن عسكرى و با همين سلسله سند متداولاند و دليلى براى انتساب اين نسخهها به برقى، حداقل در اين نسخهها، وجود ندارد. | در فهرست نسخههاى عكسى و ريز فيلمهاى كتابخانۀ سيد عبدالعزيز طباطبائى (متوفى بهمن 1374) در قم، سه نسخه با عنوان تفسير نگاشتۀ ابوعلى حسن بن خالد برقى معرفى شده است (طيار مراغى، ص 1436، 1440، 1489)؛ اما با مراجعۀ نويسندۀ مقاله و رؤيت نسخهها مشخص شد كه آنها همين تفسير منسوب به امام حسن عسكرى و با همين سلسله سند متداولاند و دليلى براى انتساب اين نسخهها به برقى، حداقل در اين نسخهها، وجود ندارد. | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
[[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق كركى]] (متوفى 940) و [[شهيد ثانى]] [[شهید ثانی، زینالدین بن علی|زين الدين بن على عاملى]] (متوفى 965) در اجازات خود، در شمار كتبى كه اجازۀ روايت آن را دادهاند، حديثى را از اين تفسير با ذكر طريق خود به آن آوردهاند (مجلسى، ج 105، ص 77-79، 169-170). در ميان فقهاى معاصر امامى، [[بلاغی، محمدجواد|شيخ محمد جواد بلاغى]] (متوفى 1352 ش) ضمن رسالهاى از نادرستى انتساب اين تفسير به امام حسن عسكرى عليه السلام سخن گفته و متن را مجعول دانسته است (-استادى، ص 161-184). آيتاللّه خوئى (ج 12، ص 147) و شيخ محمد تقى تسترى (ج 7، ص 558) نيز با او هم رأىاند. با اين حال، مطالبى در اين تفسير وجود دارد كه معمولا فقها آن را پذيرفتهاند. براى نمونه مىتوان به حديث مشهور در بيان اوصاف فقهايى كه مىتوان از آنها تقليد كرد اشاره نمود (التفسير المنسوب الى الامام ابى محمد الحسن بن على العسكرى، ص 300؛نيز طباطبائى يزدى، ج 1، ص 9-10، باب التقليد، مسئلۀ 22 و شروح اين كتاب ذيل همان مسئله). گزارش تقريبا كاملى از اقوال علماى اماميه دربارۀ اين تفسير را استادى (ص 186-215) آورده است. | [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق كركى]] (متوفى 940) و [[شهيد ثانى]] [[شهید ثانی، زینالدین بن علی|زين الدين بن على عاملى]] (متوفى 965) در اجازات خود، در شمار كتبى كه اجازۀ روايت آن را دادهاند، حديثى را از اين تفسير با ذكر طريق خود به آن آوردهاند (مجلسى، ج 105، ص 77-79، 169-170). در ميان فقهاى معاصر امامى، [[بلاغی، محمدجواد|شيخ محمد جواد بلاغى]] (متوفى 1352 ش) ضمن رسالهاى از نادرستى انتساب اين تفسير به امام حسن عسكرى عليه السلام سخن گفته و متن را مجعول دانسته است (-استادى، ص 161-184). آيتاللّه خوئى (ج 12، ص 147) و شيخ محمد تقى تسترى (ج 7، ص 558) نيز با او هم رأىاند. با اين حال، مطالبى در اين تفسير وجود دارد كه معمولا فقها آن را پذيرفتهاند. براى نمونه مىتوان به حديث مشهور در بيان اوصاف فقهايى كه مىتوان از آنها تقليد كرد اشاره نمود (التفسير المنسوب الى الامام ابى محمد الحسن بن على العسكرى، ص 300؛نيز طباطبائى يزدى، ج 1، ص 9-10، باب التقليد، مسئلۀ 22 و شروح اين كتاب ذيل همان مسئله). گزارش تقريبا كاملى از اقوال علماى اماميه دربارۀ اين تفسير را استادى (ص 186-215) آورده است. | ||
نسخههاى خطى متعددى از اين تفسير موجود است (- بكائى، ج 5، ص 1904-1905؛سزگين، ج 1، جزء 1، ص 95- 96). متن تفسير به فارسى ترجمه شده است (آقا بزرگ | نسخههاى خطى متعددى از اين تفسير موجود است (- بكائى، ج 5، ص 1904-1905؛سزگين، ج 1، جزء 1، ص 95- 96). متن تفسير به فارسى ترجمه شده است ([[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]] ، ج 4، ص 89-90). قديمترين ترجمۀ فارسى موجود آن، آثار الاخيار نام دارد كه ترجمۀ ابوالحسن على بن حسن زوارهاى (متوفى 984) و ترجمۀ تمام متن موجود است (قس بكائى، ج 1، ص 2). قدرت اللّه حسينى شاهمرادى نيز سورۀ فاتحۀ اين تفسير را با عنوان تفسير فاتحة الكتاب از امام حسن عسكرى سلام اللّه عليه و پژوهشى پيرامون آن (تهران 1404) با مقدمهاى مبسوط در اثبات و ثاقت تفسير، ترجمه و منتشر كرده است. | ||
سيد حسين بهريلوى (بريلوى؛متوفى 1361) اين تفسير را به زبان اردو ترجمه كرد و با عنوان آثار حيدرى به چاپ رساند (بكائى، ج 1، ص 3). متن عربى تفسير چند بار چاپ شده است (-آقا بزرگ | سيد حسين بهريلوى (بريلوى؛متوفى 1361) اين تفسير را به زبان اردو ترجمه كرد و با عنوان آثار حيدرى به چاپ رساند (بكائى، ج 1، ص 3). متن عربى تفسير چند بار چاپ شده است (-[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]] ، ج 4، ص 292؛بكائى، ج 5، ص 1904). | ||
اين كتاب، بر اساس شش نسخۀ خطى و به كوشش سيد محمد باقر ابطحى، در 1409 در قم چاپ انتقادى شد. | اين كتاب، بر اساس شش نسخۀ خطى و به كوشش سيد محمد باقر ابطحى، در 1409 در قم چاپ انتقادى شد. | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
آقا بزرگ | [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقا بزرگ طهرانى]] ؛ ابن بابويه، الامالى، قم 1417؛همو، التوحيد، چاپ هاشم حسينى طهرانى، قم[؟ 1357 ش]؛همو، معانى الاخبار، چاپ [[غفاری، علیاکبر|على اكبر غفارى]]، قم 1361 ش؛همو، [[من لايحضره الفقيه]]، قم 1413؛[[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]]، المنتظم فى تاريخ الملوك و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بيروت 1992/1412؛ ابن شهر آشوب، معالم العلماء، نجف 1961/1380؛همو، مناقب آل ابى طالب، چاپ هاشم رسولى محلاتى، قم[بىتا. ]؛[[استادی، رضا|رضا استادى]]، رسالة اخرى حول التفسير المنسوب الى الامام العسكرى عليه السلام در الرسائل الاربعة عشرة، چاپ [[استادی، رضا|رضا استادى]]، قم: مؤسسة النشر الاسلامى، 1415؛محمد حسن بكائى، كتابنامۀ بزرگ قرآن كريم، تهران 1374 ش-؛تسترى؛حسن بن على(ع)، امام يازدهم، التفسير المنسوب الى الامام ابى محمد الحسن بن على العسكرى، چاپ محمد باقر ابطحى، قم 1409؛[[خطيب بغدادى]]؛خوئى؛سعيد رضوى، «نگاهى به تفسير منسوب به امام حسن عسكرى عليه السلام»، فصلنامۀ پژوهشهاى قرآنى، ش 5-6 (بهار و تابستان 1375)؛[[سزگین، فؤاد|فؤاد سزگين]]، تاريخ التراث العربى، ج 1، جزء 1، نقله الى العربية محمود فهمى حجازى، رياض 1983/1403؛محمد كاظم بن عبدالعظيم طباطبائى يزدى، ال[[العروة الوثقی]]، بيروت 1409؛ احمد بن على طبرسى، الاحتجاج، چاپ ابراهيم بهارى و محمد هادى به، قم 1413؛محمد بن حسن طوسى، رجال الطوسى، نجف 1961/1380؛محمود طيار مراغى، «فهرست نسخههاى عكسى و ميكروفيلمهاى كتابخانۀ محقق طباطبائى»، در المحقق الطباطبائى فى ذكراه السنوية الاولى، ج 3، قم: آل البيت، 1417؛ عبدالجليل قزوينى، نقض، چاپ جلال الدين محدّث ارموى، تهران 1358 ش؛حسن بن يوسف علامه حلّى، رجال العلامة الحلّى، چاپ محمد صادق بحر العلوم، نجف 1961/1381، چاپ افست قم 1402؛ سعيد بن هبة اللّه قطب راوندى، الخرائج و الجرائح، قم 1409؛مجلسى؛ احمد بن على [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]]، فهرست اسماء مصنّفى الشيعة المشتهر ب رجال ال[[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]]، چاپ موسى [[شبیری زنجانی، موسی|شبيرى زنجانى]]، قم 1407؛حسين بن محمد تقى نورى، خاتمة [[مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل|مستدرك الوسائل]]، قم 1415-1420. | ||
ویرایش