پرش به محتوا

النسخ و البداء في الكتاب و السنة: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۱: خط ۴۱:




"النسخ و البداء فى الكتاب و السنة"، تقريرى از سلسله مباحث اصولى و كلامى آیت‌الله [[سبحانی تبریزی، جعفر|شيخ جعفر سبحانى]] (حفظه الله) است، كه توسط يكى از شاگردان ايشان به نام محمدحسين حاج عاملى به زبان عربى و به قلم روان نگارش يافته است.
'''النسخ و البداء فى الكتاب و السنة'''، تقريرى از سلسله مباحث اصولى و كلامى آیت‌الله [[سبحانی تبریزی، جعفر|شيخ جعفر سبحانى]] (حفظه الله) است، كه توسط يكى از شاگردان ايشان به نام محمدحسين حاج عاملى به زبان عربى و به قلم روان نگارش يافته است.


مؤلف به دو موضوع نسخ و بداء در كتاب و سنت پرداخته و با بررسى و تحليل آن سعى در ارائه مفهومى روشن و صحيح از نسخ و بداء دارد، و با نقد دلايل منكرين نسخ و مخالفين بداء به تبيين ديدگاه اماميه در اين دو موضوع مى‌پردازد.
مؤلف به دو موضوع نسخ و بداء در كتاب و سنت پرداخته و با بررسى و تحليل آن سعى در ارائه مفهومى روشن و صحيح از نسخ و بداء دارد، و با نقد دلايل منكرين نسخ و مخالفين بداء به تبيين ديدگاه اماميه در اين دو موضوع مى‌پردازد.
خط ۷۱: خط ۷۱:
كتاب در سه موضوع نسخ و بداء و حجيت اقوال عترت، به ترتيب تأليف شده است، كه در ذيل چكيده‌اى از مباحث آورده مى‌شود:
كتاب در سه موضوع نسخ و بداء و حجيت اقوال عترت، به ترتيب تأليف شده است، كه در ذيل چكيده‌اى از مباحث آورده مى‌شود:


1. نسخ.
#نسخ.
 
#:در لغت نسخ به معناى رفع شىء و در اصطلاح رفع حكم شرعى به خطاب ثابت است. نسخ در شريعت را يهود ممتنع مى‌داند و آن را با حكمت الهى سازگار نمى‌داند و اعتقاد به آن را مستلزم اثبات جهل خدا در مصالح و مفاسد امت مى‌داند و حال آن كه در نظر مسلمين نسخ هيچ منافاتى با حكمت و علم الهى ندارد، زيرا رفع حكم مى‌تواند به اغراض مختلفى چون امتحان بندگان باشد، و همچنين مصالح و مفاسد يك امت ممكن است به اقتضاى زمان و مكان تفاوت كند كه اين موجب رفع حكم مى‌شود.
در لغت نسخ به معناى رفع شىء و در اصطلاح رفع حكم شرعى به خطاب ثابت است. نسخ در شريعت را يهود ممتنع مى‌داند و آن را با حكمت الهى سازگار نمى‌داند و اعتقاد به آن را مستلزم اثبات جهل خدا در مصالح و مفاسد امت مى‌داند و حال آن كه در نظر مسلمين نسخ هيچ منافاتى با حكمت و علم الهى ندارد، زيرا رفع حكم مى‌تواند به اغراض مختلفى چون امتحان بندگان باشد، و همچنين مصالح و مفاسد يك امت ممكن است به اقتضاى زمان و مكان تفاوت كند كه اين موجب رفع حكم مى‌شود.
#:در شريعت اسلام نمونه‌هاى روشنى از نسخ با اقسام مختلف آن وجود دارد، مانند تغيير قبله مسلمين، نسخ شرايع سابقه، و نسخ مقدار عده وفات همسر متوفى از يك سال به چهار ماه و ده روز از موارد آن است. بنابراين، نسخ در شريعت علاوه بر اين كه امكان دارد و امتناعى ندارد، بلكه واقع هم شده است.
 
#بداء.
در شريعت اسلام نمونه‌هاى روشنى از نسخ با اقسام مختلف آن وجود دارد، مانند تغيير قبله مسلمين، نسخ شرايع سابقه، و نسخ مقدار عده وفات همسر متوفى از يك سال به چهار ماه و ده روز از موارد آن است. بنابراين، نسخ در شريعت علاوه بر اين كه امكان دارد و امتناعى ندارد، بلكه واقع هم شده است.
#:در لغت بداء به معناى ظهور بعد از خفاء است، كه اين معنا مستلزم جهل در علم الهى است. قطعا اين معنا از بداء مورد اعتقاد اماميه نيست، بلكه مراد از بداء اين است كه انسان مى‌تواند با اعمال صالحه يا اعمال طالحه (غير صالحه) سرنوشت و تقدير خود را تغيير دهد. مانند قوم حضرت يونس عليه السلام كه با توبه و استغفار موجب برگشت عذاب الهى شدند.
 
#:بعضى از اهل سنت به مسئله بداء از منظر شيعه پرداخته‌اند، بدون آن كه به كتب معتبره شيعه مراجعه كرده باشند و اين خود منشاء اشتباه ايشان در فهم معناى بداء شده و منجر به ايراد تهمت عليه تشيع شده است كه بداء مطابق اعتقاد اماميه، مستلزم اعتقاد به جهل در علم الهى است، و حال آن كه آنچه در منابع معتبره اماميه است غير اين معناست.
2. بداء.
#:اعتقاد به بداء در نزد اماميه جايگاه رفيعى دارد و احاديث ائمه اطهار عليهم السلام مبين آن است، تا جايى صادقين عليهما السلام فرموده‌اند: " ما عبدالله بشىء مثل البداء ".
 
#:شيعيان بالاتفاق بر سيطره كامل و اتم علم و قدرت خداوند بر ما سوى الله معتقدند، و هيچ ظهور بعد از خفائى و هيچ جهلى را در علم الهى قابل تصور نمى‌دانند. اين اعتقاد منافاتى با اين ندارد كه خداوند بعد از خلق و ايجاد بندگان، از تدبير و تربيت آنان فارغ نشده و بندگان را به حال خود رها نكرده است و انسان مى‌تواند با تغيير روش زندگى‌اش سرنوشت خود را تغيير دهد و اين از علم الهى خارج نيست و همگى در مشيت و علم الهى رقم خورده است.
در لغت بداء به معناى ظهور بعد از خفاء است، كه اين معنا مستلزم جهل در علم الهى است. قطعا اين معنا از بداء مورد اعتقاد اماميه نيست، بلكه مراد از بداء اين است كه انسان مى‌تواند با اعمال صالحه يا اعمال طالحه (غير صالحه) سرنوشت و تقدير خود را تغيير دهد. مانند قوم حضرت يونس عليه السلام كه با توبه و استغفار موجب برگشت عذاب الهى شدند.
#:بداء به اين معنا در واقع مورد اعتقاد همه مسلمانان است و از كتاب و سنت به روشنى بدست مى‌آيد و نمونه‌هاى بسيارى بر آن وجود دارد. مثل آيه 98 سوره يونس، در مورد برگشت عذاب از قوم يونس به واسطه استغفار كه مى‌فرمايد: "'''فَلَوْ لَا كاَنَتْ قَرْيَةٌ ءَامَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانهَُا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا ءَامَنُواْ كَشَفْنَا عَنهُْمْ عَذَابَ الْخِزْىِ فىِ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ مَتَّعْنَاهُمْ إِلىَ حِين''' " و يا آيات 101 و 102 سوره صافات در مورد رؤياى حضرت ابراهيم عليه السلام بر ذبح اسماعيل عليه السلام كه مى‌فرمايد: "''' فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ. فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْىَ قَالَ يَابُنىَ‌َّ إِنىّ‌ِ أَرَى فىِ الْمَنَامِ أَنىّ‌ِ أَذْبحَُكَ فَانظُرْ مَا ذَا تَرَى قَالَ يَأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنىِ إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابرِِين '''".
 
#:اعتقاد به بداء داراى آثار تربيتى مهم و غير قابل انكار است، چرا كه مهمترين عامل اميد وارى بندگان به تهذيب نفس و رهايى از عواقب گناهان به واسطه همين اعتقاد به بداء است، اگر سرنوشت آدمى در همه موارد محتوم و غير قابل تغيير باشد، ديگر انگيزه‌اى براى برگشت به سوى خدا و اصلاح نخواهد ماند و براى سعى و تلاش آدمى فايده‌اى باقى نمى‌ماند.
بعضى از اهل سنت به مسئله بداء از منظر شيعه پرداخته‌اند، بدون آن كه به كتب معتبره شيعه مراجعه كرده باشند و اين خود منشاء اشتباه ايشان در فهم معناى بداء شده و منجر به ايراد تهمت عليه تشيع شده است كه بداء مطابق اعتقاد اماميه، مستلزم اعتقاد به جهل در علم الهى است، و حال آن كه آنچه در منابع معتبره اماميه است غير اين معناست.
#حجيت اقوال عترت طاهره عليهم السلام.  
 
#:اقوال و افعال عترت پاك پيامبر(ص) نزد اماميه؛ همچون قول و فعل خود پيامبر حجيت دارد. دليل آن نيز امر رسول خدا بر امت است كه فرمود: " إنى تارك فيكم الثّقلين كتاب الله و عترتى اهل بيتى... " و باز امر فرموده كه صلوات بر محمد و آل محمد در تمام نمازها بر مسلمانان واجب است، و هم چنين عترت خود را به سفينه نوح تشبيه فرموده كه " من ركبها نجا و من تخلّف عنها غرق " كه همگى مبين حجيت و اعتبار اقوال و افعال عترت طاهره عليهم السلام است.
اعتقاد به بداء در نزد اماميه جايگاه رفيعى دارد و احاديث ائمه اطهار عليهم السلام مبين آن است، تا جايى صادقين عليهما السلام فرموده‌اند: " ما عبدالله بشىء مثل البداء ".
#:بنابراين حجيت قول و فعل ائمه اماميه دليل بر نبى بودن ايشان و هم مرتبه پيامبر بودن ايشان نيست، و حجيت ائمه به امر خود پيامبر اكرم(ص) است، و اين اشكال و تهمت بر شيعه ناروا مى‌باشد.
 
شيعيان بالاتفاق بر سيطره كامل و اتم علم و قدرت خداوند بر ما سوى الله معتقدند، و هيچ ظهور بعد از خفائى و هيچ جهلى را در علم الهى قابل تصور نمى‌دانند. اين اعتقاد منافاتى با اين ندارد كه خداوند بعد از خلق و ايجاد بندگان، از تدبير و تربيت آنان فارغ نشده و بندگان را به حال خود رها نكرده است و انسان مى‌تواند با تغيير روش زندگى‌اش سرنوشت خود را تغيير دهد و اين از علم الهى خارج نيست و همگى در مشيت و علم الهى رقم خورده است.
 
بداء به اين معنا در واقع مورد اعتقاد همه مسلمانان است و از كتاب و سنت به روشنى بدست مى‌آيد و نمونه‌هاى بسيارى بر آن وجود دارد. مثل آيه 98 سوره يونس، در مورد برگشت عذاب از قوم يونس به واسطه استغفار كه مى‌فرمايد: "'''فَلَوْ لَا كاَنَتْ قَرْيَةٌ ءَامَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانهَُا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا ءَامَنُواْ كَشَفْنَا عَنهُْمْ عَذَابَ الْخِزْىِ فىِ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ مَتَّعْنَاهُمْ إِلىَ حِين''' " و يا آيات 101 و 102 سوره صافات در مورد رؤياى حضرت ابراهيم عليه السلام بر ذبح اسماعيل عليه السلام كه مى‌فرمايد: "''' فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ. فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْىَ قَالَ يَابُنىَ‌َّ إِنىّ‌ِ أَرَى فىِ الْمَنَامِ أَنىّ‌ِ أَذْبحَُكَ فَانظُرْ مَا ذَا تَرَى قَالَ يَأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنىِ إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابرِِين '''".
 
اعتقاد به بداء داراى آثار تربيتى مهم و غير قابل انكار است، چرا كه مهمترين عامل اميد وارى بندگان به تهذيب نفس و رهايى از عواقب گناهان به واسطه همين اعتقاد به بداء است، اگر سرنوشت آدمى در همه موارد محتوم و غير قابل تغيير باشد، ديگر انگيزه‌اى براى برگشت به سوى خدا و اصلاح نخواهد ماند و براى سعى و تلاش آدمى فايده‌اى باقى نمى‌ماند.
 
3. حجيت اقوال عترت طاهره عليهم السلام.  
 
اقوال و افعال عترت پاك پيامبر(ص) نزد اماميه؛ همچون قول و فعل خود پيامبر حجيت دارد. دليل آن نيز امر رسول خدا بر امت است كه فرمود: " إنى تارك فيكم الثّقلين كتاب الله و عترتى اهل بيتى... " و باز امر فرموده كه صلوات بر محمد و آل محمد در تمام نمازها بر مسلمانان واجب است، و هم چنين عترت خود را به سفينه نوح تشبيه فرموده كه " من ركبها نجا و من تخلّف عنها غرق " كه همگى مبين حجيت و اعتبار اقوال و افعال عترت طاهره عليهم السلام است.
 
بنابراين حجيت قول و فعل ائمه اماميه دليل بر نبى بودن ايشان و هم مرتبه پيامبر بودن ايشان نيست، و حجيت ائمه به امر خود پيامبر اكرم(ص) است، و اين اشكال و تهمت بر شيعه ناروا مى‌باشد.


== نسخه شناسى ==
== نسخه شناسى ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش