همرهی خضر: بیست‌و‌پنج سال همراه علامه امینی، گوشه‌هایی از زندگی علامه امینی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' »' به '»'
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
جز (جایگزینی متن - ' »' به '»')
خط ۴۹: خط ۴۹:


#اين ترجمه كامل و برابر اصل نيست بلكه تلخيصى از متن اصلى است به‌طورى‌كه متن عربى 434 صفحه و ترجمه فارسى 117 صفحه است.
#اين ترجمه كامل و برابر اصل نيست بلكه تلخيصى از متن اصلى است به‌طورى‌كه متن عربى 434 صفحه و ترجمه فارسى 117 صفحه است.
#مترجم در مقدمه‌اش با اشاره به شخصيت علمى [[علامه امينى]] و فداكارى‌هاى او در زمينه پژوهش و شناساندن ولايت اميرالمؤمنين على(ع) چند نكته را يادآور شده است: اول: [[علامه امينى]] احياگر سنّت نبوى، با «[[الغدير في الكتاب و السنة و الأدب|الغدير]] » جلوه‌هاى شوكت و عظمت اسلامى را در خاطره‌ها زنده كرد و اصل اصيل و محور حركت قرآنى، غديرخم را يادآور شد. او براى خلق [[الغدير في الكتاب و السنة و الأدب|الغدير]]، سختى‌هاى بيشمارى كشيد. ده‌ها هزار جلد كتاب خواند و به مطالعه كتب خطى و چاپى كتابخانه‌هاى آستان قدس رضوى، مجلس شورا در ايران و هم‌چنين كشورهاى هند، دمشق و حلب در سوريه و تركيه پرداخت و در اين مسير پژوهش و مطالعه از نسخه‌هاى خطى نفيس و منحصر به فرد اين كتابخانه‌ها نسخه‌بردارى كرد. دوم: اين مصلح اجتماعى، براى احياى فلسفه سياسى اسلام، تدريس «ولايت» را در دروس حوزه امرى ضرورى مى‌دانست و آموزش آن را در محدوده كتب كلامى، كافى نمى‌ديد، حضرت علّامه، با بحث‌هاى عميق علمى و كاوشگرانه پيرامون امامت و ولايت، از نخستين متفكرانى اسلامى بود كه به «ولايت فقيه» در عصر غيبت رسيد و بحث و درس اختصاصى پيرامون آنرا امرى لازم و ضرورى مى‌دانست. او حكومت را از آن ولى فقيه به شمار مى‌آورد و مى‌گفت: «ديگران غاصبند و اين مقام، حق مسلم آن فريادگر [امام خمينى رحمه‌اللّه] است و در جاى ديگر به صراحت بنيانگذار جمهورى اسلامى را ستود و گفت: «الامام الخميني، ذخيرة اللّه للشّيعة» او از طلوع فجر صادق خبر داشت و از رسالتى كه بر دوش مجدّد قرن نهاده شده بود، آگاه بود. از اين‌رو شاگردى چون حضرت نواب صفوى را تربيت كرد تا حكومت على(ع) را فرياد زند و پايه‌هاى حكومت غاصبان را به لرزه افكند. سوم: كتاب حاضر كه در دست مطالعه داريد نوشته جناب آقاى حسين شاكرى است. وى از دوستان صميمى علّامه امينى رحمه‌اللّه بوده و علّامه را در ثمر رساندن كتابخانه بزرگ امير المومنين(ع) يارى كرد و اين كتاب نهايت عشق و ارادت وى به وجود گرانقدر علّامه است. چهارم: در اين كتاب كه از عربى به فارسى روان ترجمه شده سعى بر آن بوده كه تلخيصى از كتاب «ربع قرن مع العلّامة الأميني» نمايش داده شود. پنجم: در كتاب منبع ملحقات بسيارى وجود دارد كه ممكن است در حوصله خواننده نباشد. بدين‌ترتيب حدود نيمى بيشتر از اين كتاب دست نخورده باقى مانده است. اين باقى‌مانده‌ها اكثرا نامه‌هاى ديگران به علّامه امينى و يا مدح‌ها و اشعارى است كه در مورد علّامه نقل شده است <ref>مقدمه كتاب، ص 9- 14</ref>
#مترجم در مقدمه‌اش با اشاره به شخصيت علمى [[علامه امينى]] و فداكارى‌هاى او در زمينه پژوهش و شناساندن ولايت اميرالمؤمنين على(ع) چند نكته را يادآور شده است: اول: [[علامه امينى]] احياگر سنّت نبوى، با «[[الغدير في الكتاب و السنة و الأدب|الغدير]]» جلوه‌هاى شوكت و عظمت اسلامى را در خاطره‌ها زنده كرد و اصل اصيل و محور حركت قرآنى، غديرخم را يادآور شد. او براى خلق [[الغدير في الكتاب و السنة و الأدب|الغدير]]، سختى‌هاى بيشمارى كشيد. ده‌ها هزار جلد كتاب خواند و به مطالعه كتب خطى و چاپى كتابخانه‌هاى آستان قدس رضوى، مجلس شورا در ايران و هم‌چنين كشورهاى هند، دمشق و حلب در سوريه و تركيه پرداخت و در اين مسير پژوهش و مطالعه از نسخه‌هاى خطى نفيس و منحصر به فرد اين كتابخانه‌ها نسخه‌بردارى كرد. دوم: اين مصلح اجتماعى، براى احياى فلسفه سياسى اسلام، تدريس «ولايت» را در دروس حوزه امرى ضرورى مى‌دانست و آموزش آن را در محدوده كتب كلامى، كافى نمى‌ديد، حضرت علّامه، با بحث‌هاى عميق علمى و كاوشگرانه پيرامون امامت و ولايت، از نخستين متفكرانى اسلامى بود كه به «ولايت فقيه» در عصر غيبت رسيد و بحث و درس اختصاصى پيرامون آنرا امرى لازم و ضرورى مى‌دانست. او حكومت را از آن ولى فقيه به شمار مى‌آورد و مى‌گفت: «ديگران غاصبند و اين مقام، حق مسلم آن فريادگر [امام خمينى رحمه‌اللّه] است و در جاى ديگر به صراحت بنيانگذار جمهورى اسلامى را ستود و گفت: «الامام الخميني، ذخيرة اللّه للشّيعة» او از طلوع فجر صادق خبر داشت و از رسالتى كه بر دوش مجدّد قرن نهاده شده بود، آگاه بود. از اين‌رو شاگردى چون حضرت نواب صفوى را تربيت كرد تا حكومت على(ع) را فرياد زند و پايه‌هاى حكومت غاصبان را به لرزه افكند. سوم: كتاب حاضر كه در دست مطالعه داريد نوشته جناب آقاى حسين شاكرى است. وى از دوستان صميمى علّامه امينى رحمه‌اللّه بوده و علّامه را در ثمر رساندن كتابخانه بزرگ امير المومنين(ع) يارى كرد و اين كتاب نهايت عشق و ارادت وى به وجود گرانقدر علّامه است. چهارم: در اين كتاب كه از عربى به فارسى روان ترجمه شده سعى بر آن بوده كه تلخيصى از كتاب «ربع قرن مع العلّامة الأميني» نمايش داده شود. پنجم: در كتاب منبع ملحقات بسيارى وجود دارد كه ممكن است در حوصله خواننده نباشد. بدين‌ترتيب حدود نيمى بيشتر از اين كتاب دست نخورده باقى مانده است. اين باقى‌مانده‌ها اكثرا نامه‌هاى ديگران به علّامه امينى و يا مدح‌ها و اشعارى است كه در مورد علّامه نقل شده است <ref>مقدمه كتاب، ص 9- 14</ref>
#مترجم بجز مقدمه، مطلبى بر كتاب نيفزوده است. همچنين با بررسى همه پاورقى‌ها، هيچ نكته و افزوده‌اى از مترجم مشاهده نشد.
#مترجم بجز مقدمه، مطلبى بر كتاب نيفزوده است. همچنين با بررسى همه پاورقى‌ها، هيچ نكته و افزوده‌اى از مترجم مشاهده نشد.
#در متن عربى، تصاويرى از نويسنده و [[علامه امينى]] و همچنين دست‌خطّ [[علامه امينى]] آورده شده ولى متأسفانه مترجم هيچ يك را نياورده است كه البته ذكر آنها خالى از فايده نبود.
#در متن عربى، تصاويرى از نويسنده و [[علامه امينى]] و همچنين دست‌خطّ [[علامه امينى]] آورده شده ولى متأسفانه مترجم هيچ يك را نياورده است كه البته ذكر آنها خالى از فايده نبود.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش