۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده' به '') |
جز (جایگزینی متن - 'حضرت على(ع)' به 'حضرت على(ع) ') |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
درسال وفات نسائى، بين منابع، چندان اختلافى به چشم نمىخورد و عموماً سال وفات او را سال 303ق، نوشتهاند. (معجم البلدان، ج 5، ص 282). ماه وفات او را برخى ماه شعبان و برخى ماه صفر همين سال نوشتهاند. (الوافى بالوفيات، ج 6، ص 416). در باب علت وفات او در منابع آمده است: «وى به خاطر محبت به حضرت على(ع) جان خويش را از دست داد، چرا كه وقتى از مصر به شام رفت، از او در باره برترى معاويه بر على(ع) پرسيدند؛ بنا به قولى، گفت: «ا لا ترضى رأساً برأس حتى يتفضل؟» و بنا به قول ديگرى گفت: فضيلتى براى او نمىدانم. لذا با مشت و لگد به جان او افتادند و او را از مسجد بيرون انداختند. وقتى مرگ خويش را احساس كرد، گفت مرا به مكه ببريد، پس او را به مكه بردند و در آنجا فوت كرد. | درسال وفات نسائى، بين منابع، چندان اختلافى به چشم نمىخورد و عموماً سال وفات او را سال 303ق، نوشتهاند. (معجم البلدان، ج 5، ص 282). ماه وفات او را برخى ماه شعبان و برخى ماه صفر همين سال نوشتهاند. (الوافى بالوفيات، ج 6، ص 416). در باب علت وفات او در منابع آمده است: «وى به خاطر محبت به [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] جان خويش را از دست داد، چرا كه وقتى از مصر به شام رفت، از او در باره برترى معاويه بر على(ع) پرسيدند؛ بنا به قولى، گفت: «ا لا ترضى رأساً برأس حتى يتفضل؟» و بنا به قول ديگرى گفت: فضيلتى براى او نمىدانم. لذا با مشت و لگد به جان او افتادند و او را از مسجد بيرون انداختند. وقتى مرگ خويش را احساس كرد، گفت مرا به مكه ببريد، پس او را به مكه بردند و در آنجا فوت كرد. | ||
سيوطى، پس از نقل قول اول مىنويسد: «از او در خصوص رواياتش در باب فضائل معاويه پرسيدند، گفت: من فضيلتى براى او نمىدانم، الا اين سخن پيامبر(ص) كه فرمود: «لا اشبع الله بطنه»؛ خدا شكمش را سير نكند. لذا اهل شام، او را سخت كتك زدند و وى را از مسجد بيرون انداختند. وى به رمله رفت و در آنجا مرد.» (شرح سنن النسائى، ج 1، ص د، مقدمه). [[سيوطى]] مىنويسد: «و بنا به نقل دارقطنى پس از اين ماجرا، درخواست كرد او را به مكه ببرند و در مكه فوت كرد.» (همان). | سيوطى، پس از نقل قول اول مىنويسد: «از او در خصوص رواياتش در باب فضائل معاويه پرسيدند، گفت: من فضيلتى براى او نمىدانم، الا اين سخن پيامبر(ص) كه فرمود: «لا اشبع الله بطنه»؛ خدا شكمش را سير نكند. لذا اهل شام، او را سخت كتك زدند و وى را از مسجد بيرون انداختند. وى به رمله رفت و در آنجا مرد.» (شرح سنن النسائى، ج 1، ص د، مقدمه). [[سيوطى]] مىنويسد: «و بنا به نقل دارقطنى پس از اين ماجرا، درخواست كرد او را به مكه ببرند و در مكه فوت كرد.» (همان). |
ویرایش