۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - 'حضرت على(ع)' به 'حضرت على(ع) ') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
'''امامت على(ع) در آينه عقل و قرآن'''، ترجمه كتاب «إمامة علي(ع) بين العقل و القرآن» اثر عربى [[مغنیه، محمدجواد|محمدجواد مغنيه]] مىباشد كه به قلم اكبر ايرانى قمى، به فارسى، برگردان شده است. | '''امامت على(ع) در آينه عقل و قرآن'''، ترجمه كتاب «إمامة علي(ع) بين العقل و القرآن» اثر عربى [[مغنیه، محمدجواد|محمدجواد مغنيه]] مىباشد كه به قلم اكبر ايرانى قمى، به فارسى، برگردان شده است. | ||
موضوع كتاب، بررسى گوشههايى از شخصيت حضرت على(ع)، از ديدگاه عقل و قرآن مىباشد. | موضوع كتاب، بررسى گوشههايى از شخصيت [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] ، از ديدگاه عقل و قرآن مىباشد. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
در مقدمه مترجم، با استفاده از كتاب شريف «نهج البلاغة»، گوشههايى از شخصيت [[امام على(ع)]]، به تصوير كشيده شده است ...<ref>مقدمه، ص7-15</ref> | در مقدمه مترجم، با استفاده از كتاب شريف «نهج البلاغة»، گوشههايى از شخصيت [[امام على(ع)]]، به تصوير كشيده شده است ...<ref>مقدمه، ص7-15</ref> | ||
در عنوان اول، به بررسى اين عبارت پرداخته شده است كه: «هيچ پيشوايى جز حق نيست». به اعتقاد نويسنده، اين مطلب، يعنى «امامى جز عقل نيست» و اين امر، حقيقتى است كه قرآن آن را نازل و پيامبر(ص)، بدان تصريح كرده است و بديهى است كه عقل، چيزى نيست كه با چشم ديده و يا با گوش، شنيده شود، بلكه نيرويى است كه در نهاد انسان نهفته و فقط آن را درك مىكنيم و اما امامت عقل؛ يعنى همان امامت حق كه عقل، امر به پيروى از آن مىكند. پس هر كه همواره با حق باشد، حق نيز با اوست و خود او، به حكم عقل و دين، امام است و پيامبر(ص) داراى اين ويژگى بوده و به شهادت شيعه و عامه، آن حضرت اين مطلب را در مورد حضرت على(ع) نيز فرموده است ...<ref>متن كتاب، ص17-19</ref> | در عنوان اول، به بررسى اين عبارت پرداخته شده است كه: «هيچ پيشوايى جز حق نيست». به اعتقاد نويسنده، اين مطلب، يعنى «امامى جز عقل نيست» و اين امر، حقيقتى است كه قرآن آن را نازل و پيامبر(ص)، بدان تصريح كرده است و بديهى است كه عقل، چيزى نيست كه با چشم ديده و يا با گوش، شنيده شود، بلكه نيرويى است كه در نهاد انسان نهفته و فقط آن را درك مىكنيم و اما امامت عقل؛ يعنى همان امامت حق كه عقل، امر به پيروى از آن مىكند. پس هر كه همواره با حق باشد، حق نيز با اوست و خود او، به حكم عقل و دين، امام است و پيامبر(ص) داراى اين ويژگى بوده و به شهادت شيعه و عامه، آن حضرت اين مطلب را در مورد [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] نيز فرموده است ...<ref>متن كتاب، ص17-19</ref> | ||
در عنوان دوم، به دنبال بررسى رابطه امامت با عقل، به اين پرسش پاسخ داده شده است كه آيا راه شناخت توحيد، نبوت و امامت، عقل است يا نه؟ ...<ref>همان، ص22-40</ref> | در عنوان دوم، به دنبال بررسى رابطه امامت با عقل، به اين پرسش پاسخ داده شده است كه آيا راه شناخت توحيد، نبوت و امامت، عقل است يا نه؟ ...<ref>همان، ص22-40</ref> | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
عدل الهى هستى شگفتانگيز، عقل موجودى شگفتآور، اتمام حجت، ابلاغ پيام، شيوه احسن در تبليغ، توانايى مكلف و ديدگاه اهل سنت، از ديگر مطالب مطرحشده در اين بخش از كتاب مىباشد ...<ref>همان، ص29-40</ref> | عدل الهى هستى شگفتانگيز، عقل موجودى شگفتآور، اتمام حجت، ابلاغ پيام، شيوه احسن در تبليغ، توانايى مكلف و ديدگاه اهل سنت، از ديگر مطالب مطرحشده در اين بخش از كتاب مىباشد ...<ref>همان، ص29-40</ref> | ||
نويسنده در سومين عنوان، ابتدا به بيان شباهتهاى ميان حضرت عيسى(ع) و حضرت على(ع) پرداخته ...<ref>همان، ص43-47</ref> و سپس، بعد از بررسى شخصيت پيامبر(ص)، به مقايسه ميان پيامبر(ص) و حضرت على(ع) پرداخته است ...<ref>همان، ص52-56</ref> | نويسنده در سومين عنوان، ابتدا به بيان شباهتهاى ميان حضرت عيسى(ع) و [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] پرداخته ...<ref>همان، ص43-47</ref> و سپس، بعد از بررسى شخصيت پيامبر(ص)، به مقايسه ميان پيامبر(ص) و [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] پرداخته است ...<ref>همان، ص52-56</ref> | ||
به نظر نويسنده، مسئله نياز مردم به پيشوا و رهبرى كه امور اجتماعى - سياسى آنان را رسيدگى كند، دليل و برهانى نمىخواهد؛ زيرا طبيعت اجتماع، بهخودىخود، چنين امرى را مىطلبد و اين حقيقتى است كه هر انسانى ذاتا و بدون اقامه برهان و قياسى، آن را مىفهمد، لذا در عنوان چهارم، به مسئله جانشين پيامبر(ص) و نياز مردم به پيشوا، پرداخته شده است ...<ref>همان، ص58-67</ref> | به نظر نويسنده، مسئله نياز مردم به پيشوا و رهبرى كه امور اجتماعى - سياسى آنان را رسيدگى كند، دليل و برهانى نمىخواهد؛ زيرا طبيعت اجتماع، بهخودىخود، چنين امرى را مىطلبد و اين حقيقتى است كه هر انسانى ذاتا و بدون اقامه برهان و قياسى، آن را مىفهمد، لذا در عنوان چهارم، به مسئله جانشين پيامبر(ص) و نياز مردم به پيشوا، پرداخته شده است ...<ref>همان، ص58-67</ref> |
ویرایش