۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') |
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
اين كتاب، چنانكه از قلم متين دانشمند مضطلع در لغت عربى و پارسى، عبدالله بن مقفع بهخوبى از پهلوى به عربى ترجمه گرديد و نام و شهرت بسزا يافت، همچنان به پارسى نيز از قلم شيوا و رساى ابوالمعالى بر متانت و بزرگى خويش برقرار بماند و سرمشق نثر فارسى ارباب قلم و اصحاب ادب گرديد. | اين كتاب، چنانكه از قلم متين دانشمند مضطلع در لغت عربى و پارسى، عبدالله بن مقفع بهخوبى از پهلوى به عربى ترجمه گرديد و نام و شهرت بسزا يافت، همچنان به پارسى نيز از قلم شيوا و رساى ابوالمعالى بر متانت و بزرگى خويش برقرار بماند و سرمشق نثر فارسى ارباب قلم و اصحاب ادب گرديد. | ||
ابوالمعالى اصلا از مردم شيراز بود، ولى در غزنه شهرت يافت و به خدمت بهرامشاه غزنوى پيوست و كليله و دمنه عربى [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] را به نام وى ترجمه كرد و در عهد خسرو ملك بن بهرامشاه به مرتبت وزارت رسيد و سرانجام به فرمان وى كشته شد <ref>مقدمه كتاب</ref> | ابوالمعالى اصلا از مردم شيراز بود، ولى در غزنه شهرت يافت و به خدمت بهرامشاه غزنوى پيوست و كليله و دمنه عربى [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] را به نام وى ترجمه كرد و در عهد خسرو ملك بن بهرامشاه به مرتبت وزارت رسيد و سرانجام به فرمان وى كشته شد <ref>مقدمه كتاب</ref> | ||
وى اين اثر را در نيمه اول قرن ششم هجرى، به فرمان بهرامشاه غزنوى از عربى به نثر فارسى جديد ترجمه كرد، اما «قوام الدين بندارى»، مورخ و مترجم مشهور اصفهانى كه شاهنامه فردوسى را به عربى ترجمه كرده، معتقد است كه ابوالمعالى آن را از پارسى قديم به پارسى جديد برگردانده است. او مىگويد: «اين كتاب به پارسى باستان تا زمان سلطان بهرامشاه بن مسعود بن محمود بن سبكتكين باقى بود، در آن وقت ابوالمعالى نصر الله بن محمد بن عبدالحميد كاتب غزنوى آن را به اسلوبى شيرين و به عباراتى نمكين درآورده و با استعاراتى كه دلها را جلب و اشاراتى كه سينهها را مىگشايد، زينت بخشيده و به اشعار و امثال فصيح عربى ممزوج ساخته و ناسخ ما قبل خود شده است و اين ابتكار را براى ايرانيان موجب افتخار ساخته كه در اسلوب ترسل و انشاى فارسى بىمانند بوده است». | وى اين اثر را در نيمه اول قرن ششم هجرى، به فرمان بهرامشاه غزنوى از عربى به نثر فارسى جديد ترجمه كرد، اما «قوام الدين بندارى»، مورخ و مترجم مشهور اصفهانى كه شاهنامه فردوسى را به عربى ترجمه كرده، معتقد است كه ابوالمعالى آن را از پارسى قديم به پارسى جديد برگردانده است. او مىگويد: «اين كتاب به پارسى باستان تا زمان سلطان بهرامشاه بن مسعود بن محمود بن سبكتكين باقى بود، در آن وقت ابوالمعالى نصر الله بن محمد بن عبدالحميد كاتب غزنوى آن را به اسلوبى شيرين و به عباراتى نمكين درآورده و با استعاراتى كه دلها را جلب و اشاراتى كه سينهها را مىگشايد، زينت بخشيده و به اشعار و امثال فصيح عربى ممزوج ساخته و ناسخ ما قبل خود شده است و اين ابتكار را براى ايرانيان موجب افتخار ساخته كه در اسلوب ترسل و انشاى فارسى بىمانند بوده است». | ||
درست معلوم نيست كه آيا مقصود بندارى اين بوده كه ترجمه اصل پهلوى تا زمان ابوالمعالى باقى مانده بوده است يا اينكه منظور وى ترجمه نثر بلعمى بوده است. شايد مراد وى همان ترجمه بلعمى بوده باشد و در اين صورت كوشش ابوالمعالى را نبايد ترجمه نام نهيم، بلكه بايد تنظيم و آرايش ترجمه بلعمى كه ممزوج به آيات و احاديث و حكم و اشعار و امثال عربى مىباشد، دانست. گرچه مشهور است كه ابوالمعالى كليه و دمنه را به فارسى ترجمه كرده است، اما كار او حقيقت ترجمه را به معناى واقعى نداشته است، زيرا از برخى اشارات ابوالمعالى ظاهر مىشود كه اين عمل را در حدود سال 536 هجرى انجام داده باشد و چون اثر ابوالمعالى مانند آثار ديگران از بين نرفته و تاكنون باقى مانده است، اثر او معروفترين و ارزندهترين كوشش و اهتمامى است كه در باره اين كتاب شده است و شهرت آن با شهرت كتاب كليله و دمنه عربى [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] برابر است و همين است كه هرگاه نامى از كليله و دمنه برده شود، عمل ابن المقفع و ابوالمعالى فورى به ذهن مىآيد <ref>معمارپور، محمدرحيم</ref> | درست معلوم نيست كه آيا مقصود بندارى اين بوده كه ترجمه اصل پهلوى تا زمان ابوالمعالى باقى مانده بوده است يا اينكه منظور وى ترجمه نثر بلعمى بوده است. شايد مراد وى همان ترجمه بلعمى بوده باشد و در اين صورت كوشش ابوالمعالى را نبايد ترجمه نام نهيم، بلكه بايد تنظيم و آرايش ترجمه بلعمى كه ممزوج به آيات و احاديث و حكم و اشعار و امثال عربى مىباشد، دانست. گرچه مشهور است كه ابوالمعالى كليه و دمنه را به فارسى ترجمه كرده است، اما كار او حقيقت ترجمه را به معناى واقعى نداشته است، زيرا از برخى اشارات ابوالمعالى ظاهر مىشود كه اين عمل را در حدود سال 536 هجرى انجام داده باشد و چون اثر ابوالمعالى مانند آثار ديگران از بين نرفته و تاكنون باقى مانده است، اثر او معروفترين و ارزندهترين كوشش و اهتمامى است كه در باره اين كتاب شده است و شهرت آن با شهرت كتاب كليله و دمنه عربى [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] برابر است و همين است كه هرگاه نامى از كليله و دمنه برده شود، عمل ابن المقفع و ابوالمعالى فورى به ذهن مىآيد <ref>معمارپور، محمدرحيم</ref> | ||
ناگفته نماند كه منظور از متون «كليله و دمنه بهرامشاهى» آن قسمت از ترجمه ابوالمعالى است كه به متن عربى كتاب مرتبط مىگردد، نه اضافات و زياداتى كه وى به مقتضاى سبك نگارش عصر خود بر متن عربى افزوده است؛ بنابراين، منشأ اختلاف ميان متن عربى و متن فارسى «كليله و دمنه» را بايد علاوه بر آن اضافات، در تعدد نسخههاى عربى «كليله و دمنه» جستوجو كرد، بلكه مىتوان گفت كه اين اختلاف، از تعدد ترجمههاى عربى بهوسيله ابن المقفع و ديگران سرچشمه گرفته است، نه از روش و كيفيت ترجمه ابوالمعالى، آنگونه كه برخى از محققان پنداشتهاند. | ناگفته نماند كه منظور از متون «كليله و دمنه بهرامشاهى» آن قسمت از ترجمه ابوالمعالى است كه به متن عربى كتاب مرتبط مىگردد، نه اضافات و زياداتى كه وى به مقتضاى سبك نگارش عصر خود بر متن عربى افزوده است؛ بنابراين، منشأ اختلاف ميان متن عربى و متن فارسى «كليله و دمنه» را بايد علاوه بر آن اضافات، در تعدد نسخههاى عربى «كليله و دمنه» جستوجو كرد، بلكه مىتوان گفت كه اين اختلاف، از تعدد ترجمههاى عربى بهوسيله ابن المقفع و ديگران سرچشمه گرفته است، نه از روش و كيفيت ترجمه ابوالمعالى، آنگونه كه برخى از محققان پنداشتهاند. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
خلاصه آنكه ترجمه ابوالمعالى را نمىتوان نه ترجمه به معنى نام نهاد و نه ترجمه مستقل و شايد نتوان در كتب ادبى، عنوان خاصى براى آن يافت؛ هرچند سبك نگارش وى را صرف نظر از جنبه ترجمه آن، نثر ترسل كه مرحله تكامليافته نثر فنى است، نام نهادهاند. | خلاصه آنكه ترجمه ابوالمعالى را نمىتوان نه ترجمه به معنى نام نهاد و نه ترجمه مستقل و شايد نتوان در كتب ادبى، عنوان خاصى براى آن يافت؛ هرچند سبك نگارش وى را صرف نظر از جنبه ترجمه آن، نثر ترسل كه مرحله تكامليافته نثر فنى است، نام نهادهاند. | ||
در پايان، بار ديگر تذكر اين نكته ضرورى است كه هرگونه داورى از راه مقايسه سطحى ميان مضامين «كليله و دمنه بهرامشاهى» و «كليله و دمنه عربى»، فاقد ارزش علمى و دور از روش تحقيق است، چه همان گونه كه اشاره شد، اختلاف فاحش ميان نسخههاى متعدد «كليله و دمنه عربى» به حدى است كه نمىتوان به هنگام مقايسه آن با «كليله و دمنه بهرامشاهى» به يك نسخه اعتماد و اكتفا نمود؛ بنابراين، چنانچه پژوهندهاى بخواهد از راه مقابله دو متن عربى و فارسى «كليله و دمنه»، به نتيجه مطلوب برسد، لزوما بايد متون نسخههاى معتبر و قديمى «كليله و دمنه» و نيز فقراتى را كه از اين كتاب در خلال آثار مورخان قديم اسلامىآمده است، مورد بررسى قرار دهد <ref>غفرانى، محمد</ref> | در پايان، بار ديگر تذكر اين نكته ضرورى است كه هرگونه داورى از راه مقايسه سطحى ميان مضامين «كليله و دمنه بهرامشاهى» و «كليله و دمنه عربى»، فاقد ارزش علمى و دور از روش تحقيق است، چه همان گونه كه اشاره شد، اختلاف فاحش ميان نسخههاى متعدد «كليله و دمنه عربى» به حدى است كه نمىتوان به هنگام مقايسه آن با «كليله و دمنه بهرامشاهى» به يك نسخه اعتماد و اكتفا نمود؛ بنابراين، چنانچه پژوهندهاى بخواهد از راه مقابله دو متن عربى و فارسى «كليله و دمنه»، به نتيجه مطلوب برسد، لزوما بايد متون نسخههاى معتبر و قديمى «كليله و دمنه» و نيز فقراتى را كه از اين كتاب در خلال آثار مورخان قديم اسلامىآمده است، مورد بررسى قرار دهد <ref>غفرانى، محمد</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == |
ویرایش