۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ':ف' به ': ف') |
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
#در مقدمه نويسنده چنين آمده است: بعثه مقام معظم رهبرى در سال 1375 در مراسم حج، پرسشهاى متين و گوناگونى درباره مناسك حج و ابعاد مختلف اين برنامه عبادى، سياسى و معنوى در مكه معظمه، به ياران و همراهان، كه در اين زمينه فعاليتهاى علمى دارند، ارائه داد. | #در مقدمه نويسنده چنين آمده است: بعثه مقام معظم رهبرى در سال 1375 در مراسم حج، پرسشهاى متين و گوناگونى درباره مناسك حج و ابعاد مختلف اين برنامه عبادى، سياسى و معنوى در مكه معظمه، به ياران و همراهان، كه در اين زمينه فعاليتهاى علمى دارند، ارائه داد. | ||
#:متن اين پرسشها جهت پاسخگويى، به اينجانب نيز واگذار شد. پاسخ به آنها چون نياز به مطالعه و فكر متمركز داشت و اين امكان در شهر مكه نبود، موكول به بازگشت به ايران شد. معاونت محترم آموزش و تحقيقات بعثه، وعدهام را با كرامت و خوشرويى پذيرفت و من در حد مطالعات و بررسىهايم در تفاسير، كتابهاى حديثى و كتبى كه در مورد حج تأليف شده بود و فكر ناقص و محدود خودم، بهصورتى كه زائران عزيز خانه حق بتوانند براى اين سفر الهى بهره لازم را ببرند، به آن پرسشها پاسخ دادم. | #:متن اين پرسشها جهت پاسخگويى، به اينجانب نيز واگذار شد. پاسخ به آنها چون نياز به مطالعه و فكر متمركز داشت و اين امكان در شهر مكه نبود، موكول به بازگشت به ايران شد. معاونت محترم آموزش و تحقيقات بعثه، وعدهام را با كرامت و خوشرويى پذيرفت و من در حد مطالعات و بررسىهايم در تفاسير، كتابهاى حديثى و كتبى كه در مورد حج تأليف شده بود و فكر ناقص و محدود خودم، بهصورتى كه زائران عزيز خانه حق بتوانند براى اين سفر الهى بهره لازم را ببرند، به آن پرسشها پاسخ دادم. | ||
#:بعضى از پاسخها مختصر و برخى هم مفصل است. پاسخهاى محكم و متين، محصولى است از آيات و روايات و ديگر پاسخها ميوه نارس فكر اينجانب است. پاسخهاى متين و محكم را بر ديده قبول نهيد و از پاسخهاى ديگر غمض عين كنيد... <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/5 مقدمه كتاب، ص5]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/6 6]</ref> | #:بعضى از پاسخها مختصر و برخى هم مفصل است. پاسخهاى محكم و متين، محصولى است از آيات و روايات و ديگر پاسخها ميوه نارس فكر اينجانب است. پاسخهاى متين و محكم را بر ديده قبول نهيد و از پاسخهاى ديگر غمض عين كنيد... <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/5 مقدمه كتاب، ص5]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/6 6]</ref> | ||
#با توجه به روايات، بايد گفت پيشينه تاريخى مراسم حج، ريشه در حيات دينى و معنوى آدم و انبياى الهى دارد و در ميان اقوام و ملل و جوامع و امم، آنان كه مؤمن به نبوت بودند اين مراسم را در جهت اقتداى به انبيا انجام مىدادند و كيفيت برنامه آنان همان برنامه پيامبران بود. اين معنا را نيز نبايد از نظر دور داشت كه هرگاه حاكميت نبوت بهخاطر دورى مردم از انبيا و تسلط زورمداران بر مردم، ضعيف مىشد، رؤساى قبايل يا حاكمان ظلمپيشه برگزارى مراسم را، بهصورتى كه مىخواستند جهت مىدادند و در آيين حج به اقتضاى هواى نفس خود كم و زياد ايجاد مىكردند و يا برنامههايى را كه رنگ و بوى الهى نداشت به مراسم مىافزودند و از اين رهگذر، از زحمات مردم و انجام مناسك، سوء استفاده مىكردند... <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/10 متن كتاب، ص10]</ref> | #با توجه به روايات، بايد گفت پيشينه تاريخى مراسم حج، ريشه در حيات دينى و معنوى آدم و انبياى الهى دارد و در ميان اقوام و ملل و جوامع و امم، آنان كه مؤمن به نبوت بودند اين مراسم را در جهت اقتداى به انبيا انجام مىدادند و كيفيت برنامه آنان همان برنامه پيامبران بود. اين معنا را نيز نبايد از نظر دور داشت كه هرگاه حاكميت نبوت بهخاطر دورى مردم از انبيا و تسلط زورمداران بر مردم، ضعيف مىشد، رؤساى قبايل يا حاكمان ظلمپيشه برگزارى مراسم را، بهصورتى كه مىخواستند جهت مىدادند و در آيين حج به اقتضاى هواى نفس خود كم و زياد ايجاد مىكردند و يا برنامههايى را كه رنگ و بوى الهى نداشت به مراسم مىافزودند و از اين رهگذر، از زحمات مردم و انجام مناسك، سوء استفاده مىكردند... <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/10 متن كتاب، ص10]</ref> | ||
#ميقات؛ يعنى وعدگاه؛ يعنى زمان كار و يعنى وقتى كه براى انجام برنامهاى تعيين شده است. ميقات، محل و زمانى است كه به انسان از طريق درونش و با جلوه دادن اعمال مخصوصى هشدار مىدهند وقت حركت است. وقت بيرون آمدن از لجنزار ماديت و بدخلقى و بدكارى است. ديگر محلى براى سكون و توقف نيست. سكون و توقف براى انسان، اين خليفه خدا در زمين، جا ندارد. وقت حركت است. ديگر توقف بس است. تو انسانى؛ نه كرمى در لجنزار شهوت و شكم. محروم ماندن از فيوضات حق بس است. وقت آن است كه بهسوى او حركت كنى. آرى، بهسوى او، بهسوى بىنهايت، بهسوى كرامت، بهسوى حريت و حقيقت و عظمت و شرافت و خلاصه بهسوى الله... <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/45 همان، ص45]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/46 46]</ref> | #ميقات؛ يعنى وعدگاه؛ يعنى زمان كار و يعنى وقتى كه براى انجام برنامهاى تعيين شده است. ميقات، محل و زمانى است كه به انسان از طريق درونش و با جلوه دادن اعمال مخصوصى هشدار مىدهند وقت حركت است. وقت بيرون آمدن از لجنزار ماديت و بدخلقى و بدكارى است. ديگر محلى براى سكون و توقف نيست. سكون و توقف براى انسان، اين خليفه خدا در زمين، جا ندارد. وقت حركت است. ديگر توقف بس است. تو انسانى؛ نه كرمى در لجنزار شهوت و شكم. محروم ماندن از فيوضات حق بس است. وقت آن است كه بهسوى او حركت كنى. آرى، بهسوى او، بهسوى بىنهايت، بهسوى كرامت، بهسوى حريت و حقيقت و عظمت و شرافت و خلاصه بهسوى الله... <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/45 همان، ص45]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/46 46]</ref> | ||
#عطاى او، ابراهيم را در دل آتش حفظ كرد و يوسف را از قعر چاه به عزيزى مصر رساند و ايوب را از بيمارى نجات داد و رسول اسلام را بر آن همه دشمنان پيروز ساخت. آنچه بخواهد، با تمام لطف به بندگانش عطا مىكند و هيچيك از موجودات هستى قدرت مانع شدن از رسيدن عطايش را به بندگان ندارد؛ «... و هو للدعوات سامع...» و او شنواى دعا و راز و نياز و مناجات هر موجود زنده است. زبان تمام موجودات و راز و نياز همه عناصر هستى، به هر لغت و لحنى كه باشد، براى او معلوم است؛ زيرا معلم همه زبانها به تمام خواهندگان، خود اوست.{{شعر}} | #عطاى او، ابراهيم را در دل آتش حفظ كرد و يوسف را از قعر چاه به عزيزى مصر رساند و ايوب را از بيمارى نجات داد و رسول اسلام را بر آن همه دشمنان پيروز ساخت. آنچه بخواهد، با تمام لطف به بندگانش عطا مىكند و هيچيك از موجودات هستى قدرت مانع شدن از رسيدن عطايش را به بندگان ندارد؛ «... و هو للدعوات سامع...» و او شنواى دعا و راز و نياز و مناجات هر موجود زنده است. زبان تمام موجودات و راز و نياز همه عناصر هستى، به هر لغت و لحنى كه باشد، براى او معلوم است؛ زيرا معلم همه زبانها به تمام خواهندگان، خود اوست.{{شعر}} | ||
#:{{ب|''آنى تو كه حال دل نالان دانى''|2=''احوال دل شكستهبالان دانى''}} | #:{{ب|''آنى تو كه حال دل نالان دانى''|2=''احوال دل شكستهبالان دانى''}} | ||
#:{{ب|''گر خوانمت از سينه سوزان شنوى''|2=''ور دم نزنم زبان لالان دانى''}}{{پایان شعر}} | #:{{ب|''گر خوانمت از سينه سوزان شنوى''|2=''ور دم نزنم زبان لالان دانى''}}{{پایان شعر}} | ||
#:او از تمام بندگانش دعوت به راز و نياز و دعا و مناجات و تضرع و زارى نموده و به همه آنان وعده اجابت دعا داده است <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/92 همان، ص92]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/93 93]</ref> | #:او از تمام بندگانش دعوت به راز و نياز و دعا و مناجات و تضرع و زارى نموده و به همه آنان وعده اجابت دعا داده است <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/92 همان، ص92]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/93 93]</ref> | ||
#دين كه پشتوانه عقل و فطرت و وجدان است نيز با قاطعيت كامل، اين معنا را از جانب حق و انبيا و امامان به تمام موحدان بيدار دستور مىدهد و از آنان مىخواهد، تا اهل شرك و كفر براى خود عرصه جولان مىبينند، بر سرشان فرياد بكشند و با اين فرياد زمينه بيدارى غافلان را فراهم و ميدان نابودى شرك و كفر را آماده كنند. سكوت در برابر شرك و مشركان، بىتفاوتى در مقابل سردمداران كفر و نفاق، محصول جهل و غفلت و نشانه ضعف ايمان و سستى اراده انسان است. | #دين كه پشتوانه عقل و فطرت و وجدان است نيز با قاطعيت كامل، اين معنا را از جانب حق و انبيا و امامان به تمام موحدان بيدار دستور مىدهد و از آنان مىخواهد، تا اهل شرك و كفر براى خود عرصه جولان مىبينند، بر سرشان فرياد بكشند و با اين فرياد زمينه بيدارى غافلان را فراهم و ميدان نابودى شرك و كفر را آماده كنند. سكوت در برابر شرك و مشركان، بىتفاوتى در مقابل سردمداران كفر و نفاق، محصول جهل و غفلت و نشانه ضعف ايمان و سستى اراده انسان است. | ||
#:انبيا بدون خوف و ترس همراه با اهل توحيد و گاهى يكه و تنها بر سر اهل شرك فرياد زدند و از آنان با صداى رسا و نعره رعدآسا برائت و بيزارى جستند؛ '''«و إذ قال إبراهيم لأبيه و قومه إنني براء مما تعبدون»''' <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/304/1/491 زخرف: 26]</ref> | #:انبيا بدون خوف و ترس همراه با اهل توحيد و گاهى يكه و تنها بر سر اهل شرك فرياد زدند و از آنان با صداى رسا و نعره رعدآسا برائت و بيزارى جستند؛ '''«و إذ قال إبراهيم لأبيه و قومه إنني براء مما تعبدون»''' <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/304/1/491 زخرف: 26]</ref> ابراهيم با جسارت و جرئت و بدون خوف و ترس بر سر سرپرست خانواده خود و قومش يكه و تنها فرياد زد: «من از آنچه كه شما آن را عبادت مىكنيد بيزارم» <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/119 ر.ك: همان، ص119]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/120 120]</ref> | ||
#زائرى از شهر تبريز در آستانه سفر به حج، از عارف عامل، صادق كامل، زاهد عابد و بيناى بيدار، حاج شيخ محمد بهارى همدانى تقاضاى دستورالعمل مىكند؛ آن مرد وارسته به او مىنويسد: اى خواهان وصول به خانه حق، بيدار باش كه حضرت احديت - جل شأنه العظيم - را بيوتات مختلفه مىباشد؛ يكى را كعبه ظاهرى گويند كه تو قاصد او هستى، ديگرى را بيتالمقدس و ديگرى را بيتالمعمور و ديگرى را عرش و هكذا، تا برسد به جايى كه خانه حقيقى اصلى است كه او را قلب نامند كه اعظم از همه اين خانههاست... <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/128 همان، ص128]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/129 129]</ref> | #زائرى از شهر تبريز در آستانه سفر به حج، از عارف عامل، صادق كامل، زاهد عابد و بيناى بيدار، حاج شيخ محمد بهارى همدانى تقاضاى دستورالعمل مىكند؛ آن مرد وارسته به او مىنويسد: اى خواهان وصول به خانه حق، بيدار باش كه حضرت احديت - جل شأنه العظيم - را بيوتات مختلفه مىباشد؛ يكى را كعبه ظاهرى گويند كه تو قاصد او هستى، ديگرى را بيتالمقدس و ديگرى را بيتالمعمور و ديگرى را عرش و هكذا، تا برسد به جايى كه خانه حقيقى اصلى است كه او را قلب نامند كه اعظم از همه اين خانههاست... <ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/128 همان، ص128]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/14753/1/129 129]</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش