۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
«الشيعة في عقائدهم و أحكامهم» اثر سيد امير محمد كاظمى قزوينى، بررسى و توضيح عقايد و احكام مذهب شيعه اثنى عشرى و پاسخ به شبهات مطرح شده پيرامون آن مىباشد كه به زبان عربى در سال 1396ق نوشته شده است. | «الشيعة في عقائدهم و أحكامهم» اثر سيد امير محمد كاظمى قزوينى، بررسى و توضيح عقايد و احكام مذهب شيعه اثنى عشرى و پاسخ به شبهات مطرح شده پيرامون آن مىباشد كه به زبان عربى در سال 1396ق نوشته شده است. | ||
نويسنده انگيزه خود از تأليف كتاب را، زدودن شبهاتى كه به عقايد و احكام مذهب اماميه به ناروا نسبت داده شده، عنوان نموده است .<ref>مقدمه، ص13</ref> | نويسنده انگيزه خود از تأليف كتاب را، زدودن شبهاتى كه به عقايد و احكام مذهب اماميه به ناروا نسبت داده شده، عنوان نموده است ..<ref>مقدمه، ص13</ref> | ||
== ساختار== | == ساختار== | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
در مقدمه كتاب ضمن بيان انگيزه تأليف، به نكاتى پيرامون كتاب اشاره شده است .<ref>مقدمه، ص7</ref> | در مقدمه كتاب ضمن بيان انگيزه تأليف، به نكاتى پيرامون كتاب اشاره شده است ..<ref>مقدمه، ص7</ref> | ||
فصل اول، بحثى لغوى بوده و نويسنده در آن، به بررسى شيعه از لحاظ لغت و معنا، پرداخته و به اين نكته اشاره نموده است كه حديث ثقلين، به خوبى به مطلوب شيعه، دلالت دارد. برخى دلايلى كه نويسنده براى اثبات اين مدعا ارائه نموده، عبارت است از: | فصل اول، بحثى لغوى بوده و نويسنده در آن، به بررسى شيعه از لحاظ لغت و معنا، پرداخته و به اين نكته اشاره نموده است كه حديث ثقلين، به خوبى به مطلوب شيعه، دلالت دارد. برخى دلايلى كه نويسنده براى اثبات اين مدعا ارائه نموده، عبارت است از: | ||
1- پيامبر(ص) اهل بيت خود را يكى از ثقلين قرار داده و حكم نموده است كه آن دو هيچگاه از يكديگر جدا نخواهند شد و اين خود دليل بر عصمت اهل بيت(ع) دارد زيرا قرآن معصوم بوده و هيچ خطايى در آن راه ندارد به هيچ وجه جايز نيست تا غيرمعصوم، عِدل قرار گيرد .<ref>متن كتاب، ص20</ref> | 1- پيامبر(ص) اهل بيت خود را يكى از ثقلين قرار داده و حكم نموده است كه آن دو هيچگاه از يكديگر جدا نخواهند شد و اين خود دليل بر عصمت اهل بيت(ع) دارد زيرا قرآن معصوم بوده و هيچ خطايى در آن راه ندارد به هيچ وجه جايز نيست تا غيرمعصوم، عِدل قرار گيرد ..<ref>متن كتاب، ص20</ref> | ||
2- اين حديث اين دلالت را دارد كه علم قرآن، نزد اهل بيت(ع) بوده و ايشان از ديگران افضل هستند .<ref>همان</ref> | 2- اين حديث اين دلالت را دارد كه علم قرآن، نزد اهل بيت(ع) بوده و ايشان از ديگران افضل هستند ..<ref>همان</ref> | ||
3- پيامبر(ص) اهل بيت(ع) را عِدل قرآن قرار داده و تبعيت از آنان را مانند قرآن، واجب كرده است .<ref>همان</ref> | 3- پيامبر(ص) اهل بيت(ع) را عِدل قرآن قرار داده و تبعيت از آنان را مانند قرآن، واجب كرده است ..<ref>همان</ref> | ||
4- آنحضرت به اين نكته اشاره نمودهاند كه عترت(ع) و قرآن، تا زمانى كه دنيا پابرجاست، از يكديگر جدا نخواهند بود و اين دليل بر استمرار امامت در تمام اعصار دارد .<ref>همان</ref> | 4- آنحضرت به اين نكته اشاره نمودهاند كه عترت(ع) و قرآن، تا زمانى كه دنيا پابرجاست، از يكديگر جدا نخواهند بود و اين دليل بر استمرار امامت در تمام اعصار دارد ..<ref>همان</ref> | ||
در فصل دوم، اصول مذهب شيعه، مورد بررسى قرار گرفته است. نويسنده در اين فصل، به اين نكته اشاره دارد كه شيعيان، معتقدند اسلام بر سه اصل توحيد، نبوت و معاد استوار بوده و اين اسلام به واسطه اقرار به شهادتين، محقق مىگردد؛ اما قوام مذهب شيعه، به اضافه نمودن دو اصل اساسى ديگر به اصول سهگانه است كه عبارتند از: عدل و امامت .<ref>همان، ص23</ref> | در فصل دوم، اصول مذهب شيعه، مورد بررسى قرار گرفته است. نويسنده در اين فصل، به اين نكته اشاره دارد كه شيعيان، معتقدند اسلام بر سه اصل توحيد، نبوت و معاد استوار بوده و اين اسلام به واسطه اقرار به شهادتين، محقق مىگردد؛ اما قوام مذهب شيعه، به اضافه نمودن دو اصل اساسى ديگر به اصول سهگانه است كه عبارتند از: عدل و امامت ..<ref>همان، ص23</ref> | ||
توحيد و معناى آن، در فصل سوم، بررسى شده است. نويسنده در اين فصل، ضمن تعريف توحيد و بحث پيرامون معناى آن، به تشريح صفات ثبوتيه و سلبيه خداوند پرداخته و سپس فرق ميان صفات ذات، افعال و مجاز را كه مجازاً بر ذات اطلاق مى شود را بيان كرده است .<ref>همان، ص 26-30</ref> | توحيد و معناى آن، در فصل سوم، بررسى شده است. نويسنده در اين فصل، ضمن تعريف توحيد و بحث پيرامون معناى آن، به تشريح صفات ثبوتيه و سلبيه خداوند پرداخته و سپس فرق ميان صفات ذات، افعال و مجاز را كه مجازاً بر ذات اطلاق مى شود را بيان كرده است ..<ref>همان، ص 26-30</ref> | ||
فصل چهارم، در مورد عدل الهى است. در تشريح اين اصل، نويسنده چنين استدلال مىكند كه شيعيان نيز مانند تمام عقلاى عالم به عدالت خداوند و منزه بودن او از ظلم و فعل قبيح مانند كذب، تكليف به غير مقدور اعتقاد داشته و او را از هر گونه اخلال به واجب مبرا مىدانند و معتقدند كه خداوند به غير از حكمت و مصلحتى كه به عباد برمىگردد، كارى انجام نمىدهد، زيرا او بىنياز از فعل قبيح مىباشد .<ref>همان، ص32</ref> | فصل چهارم، در مورد عدل الهى است. در تشريح اين اصل، نويسنده چنين استدلال مىكند كه شيعيان نيز مانند تمام عقلاى عالم به عدالت خداوند و منزه بودن او از ظلم و فعل قبيح مانند كذب، تكليف به غير مقدور اعتقاد داشته و او را از هر گونه اخلال به واجب مبرا مىدانند و معتقدند كه خداوند به غير از حكمت و مصلحتى كه به عباد برمىگردد، كارى انجام نمىدهد، زيرا او بىنياز از فعل قبيح مىباشد ..<ref>همان، ص32</ref> | ||
در فصل پنجم، نبوت از ديدگاه شيعه بررسى شده .<ref>همان، ص39</ref> و در فصل ششم، از امامت بحث به ميان آمده است .<ref>همان، ص42</ref> | در فصل پنجم، نبوت از ديدگاه شيعه بررسى شده ..<ref>همان، ص39</ref> و در فصل ششم، از امامت بحث به ميان آمده است ..<ref>همان، ص42</ref> | ||
امامت نزد شيعه، عبارت است از زعامت در امور دين و دنيا و اين مقام، چيزى نيست جز نيابت از پيامبر(ص) در حفظ شريعت از افزايش و نقصان و اقامه حدود و دفع فساد. نويسنده در اين فصل، آيات ''' «أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و اولى الأمر منكم» ''' و ''' «و أمرهم شورى بينهم» ''' را مورد بررسى قرار داده است .<ref>همان، ص 42-48</ref> | امامت نزد شيعه، عبارت است از زعامت در امور دين و دنيا و اين مقام، چيزى نيست جز نيابت از پيامبر(ص) در حفظ شريعت از افزايش و نقصان و اقامه حدود و دفع فساد. نويسنده در اين فصل، آيات ''' «أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و اولى الأمر منكم» ''' و ''' «و أمرهم شورى بينهم» ''' را مورد بررسى قرار داده است ..<ref>همان، ص 42-48</ref> | ||
در فصل هفتم، به تعداد ائمه(ع) و رواياتى كه به دوازده نفر بودن آنان اشاره دارد، پرداخته شده و اين نكته نيز گوشزد شده است كه اعتقاد به وجود حضرت مهدى (عج)، خاص شيعه نبوده و ساير مذاهب نيز به آن معتقدند .<ref>همان، ص49-59</ref> | در فصل هفتم، به تعداد ائمه(ع) و رواياتى كه به دوازده نفر بودن آنان اشاره دارد، پرداخته شده و اين نكته نيز گوشزد شده است كه اعتقاد به وجود حضرت مهدى (عج)، خاص شيعه نبوده و ساير مذاهب نيز به آن معتقدند ..<ref>همان، ص49-59</ref> | ||
فصل هشتم و نهم، به مسأله خلافت پس از پيامبر(ص) اختصاص يافته و از جمله مباحث مطرح شده در آن، عبارت است از: اختصاص خلافت پس از پيامبر(ص) به على(ع)؛ نزول آياتى كه در مورد آنحضرت مىباشد از جمله: آيه مباهله، تطهير، مودت و انذار؛ دلالت سنت بر اختصاص ولايت به حضرت على(ع) از جمله حديث ولايت روز غدير، منزله، وصيت و محبت؛ وجود ده فضيلت در على(ع) كه در كس ديگرى يافت نمىشود؛ افضليت اهل بيت(ع) از انبياء به نص قرآن؛ اعتقاد شيعه پيرامون اصحاب پيامبر(ص) و همسران ايشان .<ref>همان، ص60-83</ref> | فصل هشتم و نهم، به مسأله خلافت پس از پيامبر(ص) اختصاص يافته و از جمله مباحث مطرح شده در آن، عبارت است از: اختصاص خلافت پس از پيامبر(ص) به على(ع)؛ نزول آياتى كه در مورد آنحضرت مىباشد از جمله: آيه مباهله، تطهير، مودت و انذار؛ دلالت سنت بر اختصاص ولايت به حضرت على(ع) از جمله حديث ولايت روز غدير، منزله، وصيت و محبت؛ وجود ده فضيلت در على(ع) كه در كس ديگرى يافت نمىشود؛ افضليت اهل بيت(ع) از انبياء به نص قرآن؛ اعتقاد شيعه پيرامون اصحاب پيامبر(ص) و همسران ايشان ..<ref>همان، ص60-83</ref> | ||
در ساير فصول كتاب، از ديگر اعتقادات و احكام مذهب تشيع بحث به ميان آمده و شبهات مطرح شده پيرامون هر يك به خوبى پاسخ داده شده است. نويسنده پس از طرح موضوع معاد به موضوع استنباط احكام شرعى پرداخته و تمامى مباحث فقهى از نجاسات و مطهرات گرفته تا بحث حدود و ديات را مطرح كرده است. در آخر نيز با تبيين موضوع زيارت و شفاعت، با تشريح ديدگاه شيعه در موضوع عصمت كتاب را به پايان رسانده است .<ref>همان، ص 84- 370</ref> | در ساير فصول كتاب، از ديگر اعتقادات و احكام مذهب تشيع بحث به ميان آمده و شبهات مطرح شده پيرامون هر يك به خوبى پاسخ داده شده است. نويسنده پس از طرح موضوع معاد به موضوع استنباط احكام شرعى پرداخته و تمامى مباحث فقهى از نجاسات و مطهرات گرفته تا بحث حدود و ديات را مطرح كرده است. در آخر نيز با تبيين موضوع زيارت و شفاعت، با تشريح ديدگاه شيعه در موضوع عصمت كتاب را به پايان رسانده است ..<ref>همان، ص 84- 370</ref> | ||
== وضعيت كتاب== | == وضعيت كتاب== |
ویرایش