۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
مؤلف در مدخل به بیان ضرورت فراگیری علم منطق پرداخته است. او میگوید: ما در خصوص درستسازى افکار و اندیشههایمان به منطق نیازمندیم.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص10</ref>، ولی چنین نیست که هرکس به فراگیری علم منطق همت گمارد از خطای در تفکر بری باشد، بلکه این علم نیز همانند بسیاری از علوم ابزاری چون صرف و نحو، فراگرفتنش بهتنهایی بدون مراعات قوانین آن، باعث محفوظ ماندن از خطا نمیشود.<ref>ر.ک: همان</ref> | مؤلف در مدخل به بیان ضرورت فراگیری علم منطق پرداخته است. او میگوید: ما در خصوص درستسازى افکار و اندیشههایمان به منطق نیازمندیم.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص10</ref>، ولی چنین نیست که هرکس به فراگیری علم منطق همت گمارد از خطای در تفکر بری باشد، بلکه این علم نیز همانند بسیاری از علوم ابزاری چون صرف و نحو، فراگرفتنش بهتنهایی بدون مراعات قوانین آن، باعث محفوظ ماندن از خطا نمیشود.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
در ادامه به تعریف علم منطق، تعریف علم و جهل و اقسام آن اشاره میکند. | در ادامه به تعریف علم منطق، تعریف علم و جهل و اقسام آن اشاره میکند. | ||
===باب اول: مباحث الفاظ=== | ===باب اول: مباحث الفاظ=== | ||
مباحث الفاظ اولین باب کتاب است. مؤلف در این بخش از کتاب به ضرورت پرداختن به مباحث الفاظ اشاره میکند و میگوید: لفظ آینه معناست و بین آن دو چنان پیوند استواری برقرار است که گویی که یک چیزند و مخاطب هرگاه لفظی را بر زبان جاری میکند گویا خود معنا را حاضر ساخته است.<ref>ر.ک: همان، ص35</ref> | مباحث الفاظ اولین باب کتاب است. مؤلف در این بخش از کتاب به ضرورت پرداختن به مباحث الفاظ اشاره میکند و میگوید: لفظ آینه معناست و بین آن دو چنان پیوند استواری برقرار است که گویی که یک چیزند و مخاطب هرگاه لفظی را بر زبان جاری میکند گویا خود معنا را حاضر ساخته است.<ref>ر.ک: همان، ص35</ref> | ||
در ادامه این بخش به بحث دلالت و اقسام آن نظیر دلالت عقلی، طبعی و وضعی میرسیم. مؤلف در این بخش، اقسام هرکدام از دلالتها را بههمراه نمونههایی از هرکدام توضیح میدهد.<ref>ر.ک: همان، ص43-36</ref>، سپس به تقسیمات لفظ اشاره میکند.<ref>ر.ک: همان ص47-44</ref> | در ادامه این بخش به بحث دلالت و اقسام آن نظیر دلالت عقلی، طبعی و وضعی میرسیم. مؤلف در این بخش، اقسام هرکدام از دلالتها را بههمراه نمونههایی از هرکدام توضیح میدهد.<ref>ر.ک: همان، ص43-36</ref>، سپس به تقسیمات لفظ اشاره میکند.<ref>ر.ک: همان ص47-44</ref> | ||
=== باب دوم: مباحث کلی=== | === باب دوم: مباحث کلی=== | ||
در این باب از کتاب بحثهایی از قبیل کلی و جزئی، متواطی و مشکک، مفهوم و مصداق، عنوان و معنون، نسبتهای چهارگانه (تساوی، تباین، عموم و خصوص من وجه و عموم و خصوص مطلق)، کلیات خمس مطرح شده است. یکی از مباحثی که در این باب از کتاب عنوان شده، نسبت بین نقیض دو کلی است. در این بخش از کتاب براهین و استدلالهایی زیبا به سبک ریاضیات جدید آمده است. این براهین به شیوه استقصا بیان گردیده است؛ یعنی همه حالات گوناگون یک مدعی طرح شده و آنگاه بطلان تکتک آن حالات و فروض، جز یکى از آنها، ثابت گردیده و مدعی در همان حالت واحد منحصر شده و بدین شکل صحت آن اثبات شده است.<ref>ر.ک: همان، ص78 و 79</ref> | در این باب از کتاب بحثهایی از قبیل کلی و جزئی، متواطی و مشکک، مفهوم و مصداق، عنوان و معنون، نسبتهای چهارگانه (تساوی، تباین، عموم و خصوص من وجه و عموم و خصوص مطلق)، کلیات خمس مطرح شده است. یکی از مباحثی که در این باب از کتاب عنوان شده، نسبت بین نقیض دو کلی است. در این بخش از کتاب براهین و استدلالهایی زیبا به سبک ریاضیات جدید آمده است. این براهین به شیوه استقصا بیان گردیده است؛ یعنی همه حالات گوناگون یک مدعی طرح شده و آنگاه بطلان تکتک آن حالات و فروض، جز یکى از آنها، ثابت گردیده و مدعی در همان حالت واحد منحصر شده و بدین شکل صحت آن اثبات شده است.<ref>ر.ک: همان، ص78 و 79</ref> | ||
===باب سوم: تعریف و تقسیم=== | ===باب سوم: تعریف و تقسیم=== | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
# مفهوم معرِّف نباید عین مفهوم معرَّف باشد، بلکه یا باید دارای تغایر از نوع اجمال و تفصیل باشند یا تغایر از نوع مفهومی؛ | # مفهوم معرِّف نباید عین مفهوم معرَّف باشد، بلکه یا باید دارای تغایر از نوع اجمال و تفصیل باشند یا تغایر از نوع مفهومی؛ | ||
# تعریف باید دورى نباشد؛ | # تعریف باید دورى نباشد؛ | ||
# الفاظى که در تعریف به کار مىرود باید واضح و روشن بوده و هیچ ابهامى در آنها نباشد.<ref>ر.ک: همان، ص122-119</ref> | # الفاظى که در تعریف به کار مىرود باید واضح و روشن بوده و هیچ ابهامى در آنها نباشد.<ref>ر.ک: همان، ص122-119</ref> | ||
===باب چهارم: قضایا و احکام آنها=== | ===باب چهارم: قضایا و احکام آنها=== | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
در فصل اول به اقسام قضیه اشاره شده است. مؤلف میگوید: قضیه یا حملیه است و یا شرطیه و شرطیه یا متصله است یا منفصله و هرکدام از آنها یا موجبه است و یا سالبه. | در فصل اول به اقسام قضیه اشاره شده است. مؤلف میگوید: قضیه یا حملیه است و یا شرطیه و شرطیه یا متصله است یا منفصله و هرکدام از آنها یا موجبه است و یا سالبه. | ||
وی سپس به اقسام قضیه به اعتبار موضوع آن اشاره میکند و میگوید: قضیه حملیه به اعتبار موضوعش بر چهار قسم است: شخصیه، طبیعیه، مهمله و محصوره و محصوره نیز یا کلى است و یا جزیى و در قضیه شرطیه نیز تقسیمى شبیه تقسیم قضیه حملیه جارى مىشود، اما نه به اعتبار موضوع آن؛ چراکه قضیه شرطیه اساسا موضوع ندارد، بلکه این تقسیم به اعتبار حالات و زمانهایى است که در آنها تلازم و یا عناد واقع مىشود. قضیه شرطیه به این اعتبار داراى سه قسم است: شخصیه، مهمله و محصوره و دیگر قسم چهارمى به نام طبیعیه ندارد.<ref>ر.ک: همان، ص159-158</ref> | وی سپس به اقسام قضیه به اعتبار موضوع آن اشاره میکند و میگوید: قضیه حملیه به اعتبار موضوعش بر چهار قسم است: شخصیه، طبیعیه، مهمله و محصوره و محصوره نیز یا کلى است و یا جزیى و در قضیه شرطیه نیز تقسیمى شبیه تقسیم قضیه حملیه جارى مىشود، اما نه به اعتبار موضوع آن؛ چراکه قضیه شرطیه اساسا موضوع ندارد، بلکه این تقسیم به اعتبار حالات و زمانهایى است که در آنها تلازم و یا عناد واقع مىشود. قضیه شرطیه به این اعتبار داراى سه قسم است: شخصیه، مهمله و محصوره و دیگر قسم چهارمى به نام طبیعیه ندارد.<ref>ر.ک: همان، ص159-158</ref> | ||
در ادامه اجزای قضیه، تقسیم قضیه به اعتبار جهت نسبت، جهت قضیه، اقسام موجهات، اقسام قضیه شرطیه (به اعتبار طبیعت اتصال و ارتباطی که بین مقدم و تالی است) و... مطرح شده است. | در ادامه اجزای قضیه، تقسیم قضیه به اعتبار جهت نسبت، جهت قضیه، اقسام موجهات، اقسام قضیه شرطیه (به اعتبار طبیعت اتصال و ارتباطی که بین مقدم و تالی است) و... مطرح شده است. | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
===باب پنجم: حجت و هیئت تألیف (مباحث استدلال)=== | ===باب پنجم: حجت و هیئت تألیف (مباحث استدلال)=== | ||
مؤلف در این بخش از کتاب میگوید: هدف نهایى و مقصود اصلى علم منطق، «مباحث حجت» است؛ یعنى بحثهاى مربوط به معلوم تصدیقیاى که براى رسیدن به شناخت مجهول تصدیقى به کار گرفته مىشود.<ref>ر.ک: همان، ص227</ref> | مؤلف در این بخش از کتاب میگوید: هدف نهایى و مقصود اصلى علم منطق، «مباحث حجت» است؛ یعنى بحثهاى مربوط به معلوم تصدیقیاى که براى رسیدن به شناخت مجهول تصدیقى به کار گرفته مىشود.<ref>ر.ک: همان، ص227</ref> | ||
ایشان راههای علمی استدلال را به سه بخش قیاس، تمثیل و استقرا تقسیم میکند و بعد از تعریف هرکدام از آنها، اقسام و ارکانش را بیان مینماید. | ایشان راههای علمی استدلال را به سه بخش قیاس، تمثیل و استقرا تقسیم میکند و بعد از تعریف هرکدام از آنها، اقسام و ارکانش را بیان مینماید. | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
مرحوم مظفر در این بخش از کتاب بعد از مقدمه به مبادی قیاس، اقسام قیاس به اعتبار ماده، فایده صناعات خمس و صناعات خمس (برهان، جدل، خطابه، شعر و مغالطه) پرداخته و هرکدام را توضیح میدهد. | مرحوم مظفر در این بخش از کتاب بعد از مقدمه به مبادی قیاس، اقسام قیاس به اعتبار ماده، فایده صناعات خمس و صناعات خمس (برهان، جدل، خطابه، شعر و مغالطه) پرداخته و هرکدام را توضیح میدهد. | ||
ایشان درباره فایده صناعات خمس میگوید: فایده صناعت برهان و مغالطه غالبا اختصاص به کسانى دارد که با علوم نظرى و شناسایى حقایق وجودى سروکار دارند، اما صناعت جدل، خطابه و شعر براى همگان سودمند است و در بیشتر مصالح کشورى و اجتماعى مدخلیت دارد. فایده صناعت جدل براى پیروان ادیان و فقها و کسانى که گرایشهاى سیاسى دارند، بیشتر ظاهر مىشود. همچنین فایده صناعت خطابه و شعر بیشتر براى سیاستمداران و فرماندهان جنگی و اصلاحطلبان ظاهر مىگردد. مهمترین این صناعات که حاجت بدان بیش از سایرین است، عبارت است از: برهان، جدل و خطابه.<ref>ر.ک: همان، ص346</ref> | ایشان درباره فایده صناعات خمس میگوید: فایده صناعت برهان و مغالطه غالبا اختصاص به کسانى دارد که با علوم نظرى و شناسایى حقایق وجودى سروکار دارند، اما صناعت جدل، خطابه و شعر براى همگان سودمند است و در بیشتر مصالح کشورى و اجتماعى مدخلیت دارد. فایده صناعت جدل براى پیروان ادیان و فقها و کسانى که گرایشهاى سیاسى دارند، بیشتر ظاهر مىشود. همچنین فایده صناعت خطابه و شعر بیشتر براى سیاستمداران و فرماندهان جنگی و اصلاحطلبان ظاهر مىگردد. مهمترین این صناعات که حاجت بدان بیش از سایرین است، عبارت است از: برهان، جدل و خطابه.<ref>ر.ک: همان، ص346</ref> | ||
===ویژگیها و امتیازات این کتاب=== | ===ویژگیها و امتیازات این کتاب=== | ||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
# نپرداختن به بحثهاى دشوار و درعینحال کمفایده، مانند بحث موجهات در عکس مستوى، عکس نقیض و تناقض، از جمله امتیازات این کتاب است. | # نپرداختن به بحثهاى دشوار و درعینحال کمفایده، مانند بحث موجهات در عکس مستوى، عکس نقیض و تناقض، از جمله امتیازات این کتاب است. | ||
مجموع این مزایا است که به این کتاب موقعیت ویژهاى بخشیده و جایگاه رفیعى براى آن به وجود آورده است.<ref>ر.ک: شیروانی، علی ج1، ص13 و 14</ref> | مجموع این مزایا است که به این کتاب موقعیت ویژهاى بخشیده و جایگاه رفیعى براى آن به وجود آورده است.<ref>ر.ک: شیروانی، علی ج1، ص13 و 14</ref> | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش