۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ه(' به 'ه (') |
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
||
| خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
درباره مقدّمات تمهيدى در شئون اصطلاح علمى و شامل مباحث مختلفى است كه به آنها اشاره مىشود: | درباره مقدّمات تمهيدى در شئون اصطلاح علمى و شامل مباحث مختلفى است كه به آنها اشاره مىشود: | ||
1- ماهيت اصطلاح در علوم: براى «اصطلاح» تعاريف زيادى ارائه شده و جرجانى به بخشى از اين تعاريف اشاره كرده است در حاليكه براى اصطلاح معنايى است كه اوسع از همه اينهاست. از شواهد جواز اطلاق عرف بر اصطلاح، سخن آمدى در كتاب «الاحكام في اصول الاحكام» است. 2- علاقه تاسيسى ميان تعريف و حدّ و اصطلاح: حد در عرف لغويان منع و فصل بين دو چيز است تا اينكه يكى از آنها به ديگرى مختلط نشود. البته غزالى تعريف ديگرى بعمل آورده كه قابل مناقشه است. تعريف در نزد لغويان مأخوذ از اعلام و در عرف علمى عبارت از ذكر شىاى كه شناخت آن مستلزم معرفت ديگرى باشد. اصطلاح متنزّل در مجارى تعريف است مگر اينكه حقيقى باشد كه در اينصورت نازل منزله تعريف نخواهد بود. 3- مراد از فكر اصولى و جواز اطلاق آن بر اجتهاد علمى: فكر حركت نفس در معقولات و انتقال ذهن به صورت تدريجى و قصدى است و گاهى به حركت نفس از مطالب به سوى مبادى اطلاق مىشود. بنابرين فكر در لغت بمعناى اعمال خاطر در شى است اما اجتهاد در لغت از جُهد بمعناى بذل الوسع و المجهود فى طلب الامر و يا از جَهد به معناى مشتقّت گرفته شده است و در اصطلاح تعاريف متعدّدى براى آن بعمل آمده است كه جامع آنها: «بذل جهد يا استفراغ وسع در تحصيل ظن به حكم شرعى است». 4- توجيه علاقه و ارتباط ميان اصطلاح و فكر اصولى: اصطلاح عبارتست از اتفاق لفظى يا عملى بر تخصيص قول يا عمل بجهت دلالت بر يك معنا و يا معانى معيّنه و به همين جهت در تعريف علم اصول قواعد و مصطلاحات جمع شده است بنابراين واژه اصطلاح در مناهج تأليف اصول نقش بسزايى را ايفاء مىنمايد. 5- تطوّر اصطلاح اصولى: مولّف در اين بخش تطوّرات اصطلاح اصولى را در قبل از تدوين و بعد از آن مورد بررسى قرار داده است. 6- اختلاف اصولى در توقيفى بودن لغات و اصطلاح آن: درباره واضع لغات اختلافى وجود دارد. بنابر قول اوّل چون واضع خداوند متعال است لذا توقيفى مىباشد. قول دوّم اصطلاحى بودن آنست كه مردم آنرا وضع كردهاند. قول سوّم: بعضى از لغات توقيفى و برخى اصطلاحى است. قول چهارم: نفس الفاظ بذاته دلالت بر معانى دارد. 7- تداخل اصطلاح ميان اصول فقه و علوم ديگر:مؤلف در اين باره سه علم كلام، فقه و لغت را مطرح مىكند. 8- اهتمام علماء به تصنيف مصطلاحات و تدريس آنها: در اين باره مقدّمه ابن صلاح و محاسن الاصطلاح سراج بلقينى و الاقتراح فى بيان الاصطلاح حائز اهميّت است. كسانى كه در اصطلاحات اصولى دستى دارند بايد مسلّط به علوم مختلفى از قبيل كلام، صرف و نحو -باشند. 9- مصطلاحات ائمه (ع) و تفسير آنها: مؤلف در اين بخش به برخى از مصطلحات ائمه اهل سنّت اشاره كرده و پيرامون برخى از آنها صحبت كرده است. 10- تلاش معاصرين در بكارگيرى اصطلاح علمى: اقسام تلاش آنها عبارتند از: تصانيف علمى در تحليل اصطلاح، ارائه تحقيقات و دراسات. از جمله تصانيف اصطلاحى در عصر حاضر مىتوان به كتابهاى دليل السالك للمصطلحات و الاسماء في فقه الامام مالك اثر دكتر حمدي عبدالمنعم شلبي و المدخل الوجيز في اصطلاحات مذهب الساد المالكيه شيخ ابراهيم مختار و ساير كتب اشاره كرد. | 1- ماهيت اصطلاح در علوم: براى «اصطلاح» تعاريف زيادى ارائه شده و جرجانى به بخشى از اين تعاريف اشاره كرده است در حاليكه براى اصطلاح معنايى است كه اوسع از همه اينهاست. از شواهد جواز اطلاق عرف بر اصطلاح، سخن آمدى در كتاب «الاحكام في اصول الاحكام» است. 2- علاقه تاسيسى ميان تعريف و حدّ و اصطلاح: حد در عرف لغويان منع و فصل بين دو چيز است تا اينكه يكى از آنها به ديگرى مختلط نشود. البته غزالى تعريف ديگرى بعمل آورده كه قابل مناقشه است. تعريف در نزد لغويان مأخوذ از اعلام و در عرف علمى عبارت از ذكر شىاى كه شناخت آن مستلزم معرفت ديگرى باشد. اصطلاح متنزّل در مجارى تعريف است مگر اينكه حقيقى باشد كه در اينصورت نازل منزله تعريف نخواهد بود. 3- مراد از فكر اصولى و جواز اطلاق آن بر اجتهاد علمى: فكر حركت نفس در معقولات و انتقال ذهن به صورت تدريجى و قصدى است و گاهى به حركت نفس از مطالب به سوى مبادى اطلاق مىشود. بنابرين فكر در لغت بمعناى اعمال خاطر در شى است اما اجتهاد در لغت از جُهد بمعناى بذل الوسع و المجهود فى طلب الامر و يا از جَهد به معناى مشتقّت گرفته شده است و در اصطلاح تعاريف متعدّدى براى آن بعمل آمده است كه جامع آنها: «بذل جهد يا استفراغ وسع در تحصيل ظن به حكم شرعى است». 4- توجيه علاقه و ارتباط ميان اصطلاح و فكر اصولى: اصطلاح عبارتست از اتفاق لفظى يا عملى بر تخصيص قول يا عمل بجهت دلالت بر يك معنا و يا معانى معيّنه و به همين جهت در تعريف علم اصول قواعد و مصطلاحات جمع شده است بنابراين واژه اصطلاح در مناهج تأليف اصول نقش بسزايى را ايفاء مىنمايد. 5- تطوّر اصطلاح اصولى: مولّف در اين بخش تطوّرات اصطلاح اصولى را در قبل از تدوين و بعد از آن مورد بررسى قرار داده است. 6- اختلاف اصولى در توقيفى بودن لغات و اصطلاح آن: درباره واضع لغات اختلافى وجود دارد. بنابر قول اوّل چون واضع خداوند متعال است لذا توقيفى مىباشد. قول دوّم اصطلاحى بودن آنست كه مردم آنرا وضع كردهاند. قول سوّم: بعضى از لغات توقيفى و برخى اصطلاحى است. قول چهارم: نفس الفاظ بذاته دلالت بر معانى دارد. 7- تداخل اصطلاح ميان اصول فقه و علوم ديگر:مؤلف در اين باره سه علم كلام، فقه و لغت را مطرح مىكند. 8- اهتمام علماء به تصنيف مصطلاحات و تدريس آنها: در اين باره مقدّمه ابن صلاح و محاسن الاصطلاح سراج بلقينى و الاقتراح فى بيان الاصطلاح حائز اهميّت است. كسانى كه در اصطلاحات اصولى دستى دارند بايد مسلّط به علوم مختلفى از قبيل كلام، صرف و نحو -باشند. 9- مصطلاحات ائمه(ع) و تفسير آنها: مؤلف در اين بخش به برخى از مصطلحات ائمه اهل سنّت اشاره كرده و پيرامون برخى از آنها صحبت كرده است. 10- تلاش معاصرين در بكارگيرى اصطلاح علمى: اقسام تلاش آنها عبارتند از: تصانيف علمى در تحليل اصطلاح، ارائه تحقيقات و دراسات. از جمله تصانيف اصطلاحى در عصر حاضر مىتوان به كتابهاى دليل السالك للمصطلحات و الاسماء في فقه الامام مالك اثر دكتر حمدي عبدالمنعم شلبي و المدخل الوجيز في اصطلاحات مذهب الساد المالكيه شيخ ابراهيم مختار و ساير كتب اشاره كرد. | ||
بخش دوّم: | بخش دوّم: | ||
ویرایش