۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'خواجه طوسى' به 'خواجه طوسى ') |
جز (جایگزینی متن - 'ه(' به 'ه (') |
||
| خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
" تحفه(در اخلاق و سياست)" كتابى اخلاقى و تاريخى است كه به پند و نصيحت ملوك پرداخته و در ضمن آن، شرح مختصرى از تاريخ اسلام(از پيامبر (صل الله عليه وآله) تا آخرين خليفه عباسى) را بيان ميكند. | " تحفه (در اخلاق و سياست)" كتابى اخلاقى و تاريخى است كه به پند و نصيحت ملوك پرداخته و در ضمن آن، شرح مختصرى از تاريخ اسلام(از پيامبر (صل الله عليه وآله) تا آخرين خليفه عباسى) را بيان ميكند. | ||
جاى نام مؤلف آن در نسخه اصلى خالى بوده و از متن كتاب هم نشانه و قرينهاى بدست نميآيد كه ما را در شناختن وى يارى كند ولى احتمال ميرود كه مؤلف آن، ميرزا شرفالدين فضل الله ابن عبدالله قزوينى (نزديك 640-740) كه «المعجم فى آثارملوك العجم» را براى نصرةالدين احمد نوشته است، باشد. | جاى نام مؤلف آن در نسخه اصلى خالى بوده و از متن كتاب هم نشانه و قرينهاى بدست نميآيد كه ما را در شناختن وى يارى كند ولى احتمال ميرود كه مؤلف آن، ميرزا شرفالدين فضل الله ابن عبدالله قزوينى (نزديك 640-740) كه «المعجم فى آثارملوك العجم» را براى نصرةالدين احمد نوشته است، باشد. | ||
| خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
باب اول در ذكر فضائل واليان با عدل و داد بوده و ضمن ذكر احاديثى از پيامبر (صل الله عليه وآله) در تكريم ايشان، حكاياتى درمورد حاكمان عادل و ظالم بيان ميكند. از آن جمله حكايتى است كه بيان ميكند: در زمين مغرب زالى (پيرزن) باغى داشت كه در غايت بركت بود، چنانكه از يك نيشكر يك قدح پر ميشد. چون حكايت اين بركت به سمع شاه رسيد، با خود انديشيد كه آنجا را تصاحب كند و بدين منظور عزم آنجا كرد. پيرزن به شكرانه قدوم شاه كمر خدمت به ميان بسته و بقدر وسع، ماحضرى مهيا كرد. شاه حكايت نيشكر درميان آورد. زال زمين بوسه داد و گفت اين حكايت كه عرضه داشتهاند، مطابق واقع است. ملك فرمود كه خواهم تا به چشم خويش ببينم. زن قدح برداشت و نيشكر بيفشرد. قدح پرنشد، در عدد ديگر ضمّ كرد، وفا ننمود. ملك متعجب شده و پرسيد اين چه حالتست؟ زال گفت مگر ملك قصد كرده كه اين بستان بستاند؟ ملك آگاه شده و با خود عهد كرد كه چنين نكند. پس زال را گفت ديگر باره عصر كن. چون بفشرد، به حالت اول قدح پر شد. ملك چون اين ماوقع بديد، زال را اكرام كرده و التزام نمود باقى عمر طريق عدل و داد بپيمايد. | باب اول در ذكر فضائل واليان با عدل و داد بوده و ضمن ذكر احاديثى از پيامبر (صل الله عليه وآله) در تكريم ايشان، حكاياتى درمورد حاكمان عادل و ظالم بيان ميكند. از آن جمله حكايتى است كه بيان ميكند: در زمين مغرب زالى (پيرزن) باغى داشت كه در غايت بركت بود، چنانكه از يك نيشكر يك قدح پر ميشد. چون حكايت اين بركت به سمع شاه رسيد، با خود انديشيد كه آنجا را تصاحب كند و بدين منظور عزم آنجا كرد. پيرزن به شكرانه قدوم شاه كمر خدمت به ميان بسته و بقدر وسع، ماحضرى مهيا كرد. شاه حكايت نيشكر درميان آورد. زال زمين بوسه داد و گفت اين حكايت كه عرضه داشتهاند، مطابق واقع است. ملك فرمود كه خواهم تا به چشم خويش ببينم. زن قدح برداشت و نيشكر بيفشرد. قدح پرنشد، در عدد ديگر ضمّ كرد، وفا ننمود. ملك متعجب شده و پرسيد اين چه حالتست؟ زال گفت مگر ملك قصد كرده كه اين بستان بستاند؟ ملك آگاه شده و با خود عهد كرد كه چنين نكند. پس زال را گفت ديگر باره عصر كن. چون بفشرد، به حالت اول قدح پر شد. ملك چون اين ماوقع بديد، زال را اكرام كرده و التزام نمود باقى عمر طريق عدل و داد بپيمايد. | ||
باب دوم، با عنوان آنچه با رعيّت مغبون است، سفارشاتى به واليان دارد و امورى كه والى، خود بنفسه بايد متصدى آنها بوده و مجال مشاركت غير در آنها متصورنيست را، متذكر ميشود. از جمله تدبير و تربيت اهل حرم و خدم و نيز تفحص احوال قضات، نوّاب، ارباب جاه(صاحبان مناصب دولتى)، امراء و اركان دولت [ تا اگراز بوادر اقوال و صوادر افعال ايشان چيزى ناپسنديده شرع و عرف ظاهر شود، بگوشمال بأس و بؤس خوش ايشانرا تأديب فرمايد و آن منصب بدو سالم نگذارد.] | باب دوم، با عنوان آنچه با رعيّت مغبون است، سفارشاتى به واليان دارد و امورى كه والى، خود بنفسه بايد متصدى آنها بوده و مجال مشاركت غير در آنها متصورنيست را، متذكر ميشود. از جمله تدبير و تربيت اهل حرم و خدم و نيز تفحص احوال قضات، نوّاب، ارباب جاه (صاحبان مناصب دولتى)، امراء و اركان دولت [ تا اگراز بوادر اقوال و صوادر افعال ايشان چيزى ناپسنديده شرع و عرف ظاهر شود، بگوشمال بأس و بؤس خوش ايشانرا تأديب فرمايد و آن منصب بدو سالم نگذارد.] | ||
باب سوم مطالب بسيار مختصرى درباره حسن عدل و قبح ظلم بيان كرده و بيشتر به ذكر حكايات در اين ضمينه ميپردازد. | باب سوم مطالب بسيار مختصرى درباره حسن عدل و قبح ظلم بيان كرده و بيشتر به ذكر حكايات در اين ضمينه ميپردازد. | ||
| خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
باب هشتم به سؤالاتى كه از بزرجمهر، وزير دانشمند انوشيروان پرسيده ميشود و پاسخهاى حكيمانه او به آنها، اختصاص دارد. از او ميپرسند: كيست كه سزاى مرحمت است؟ او ميگويد: كريمى كه مسخّر لئيم شود و عالمى كه مغلوب جاهلى گردد-مستحق لؤم(سرزنش) كيست؟- آنكه كفران نعمت كند و دوستان را بگذارد- ازچه احتراز واجب است؟- از دوست فريبنده و دشمن قوى- چيست كه چشم و دل را روشن گرداند؟- فرزند نيكبخت و جفت موافق- قانعترين مرد كيست؟- آنكه بر شهوت غالب آيد. | باب هشتم به سؤالاتى كه از بزرجمهر، وزير دانشمند انوشيروان پرسيده ميشود و پاسخهاى حكيمانه او به آنها، اختصاص دارد. از او ميپرسند: كيست كه سزاى مرحمت است؟ او ميگويد: كريمى كه مسخّر لئيم شود و عالمى كه مغلوب جاهلى گردد-مستحق لؤم(سرزنش) كيست؟- آنكه كفران نعمت كند و دوستان را بگذارد- ازچه احتراز واجب است؟- از دوست فريبنده و دشمن قوى- چيست كه چشم و دل را روشن گرداند؟- فرزند نيكبخت و جفت موافق- قانعترين مرد كيست؟- آنكه بر شهوت غالب آيد. | ||
باب نهم كه مفصلترين بخش كتاب است، به بيان تاريخ اسلام از تولد نبياكرم(صل الله عليه وآله)- به همراه ويژگيها و خصوصيات ظاهرى ايشان-، خلافت خلفاى راشدين، بنى اميه(معاويه، يزيد، مروان، عبدالملك، وليد،... مروان حمار)، تا نحوه سرنگونى آنها توسط ابومسلم خراسانى و روى كار آمدن بنى عباس و حاكمان آن (ابوالعباس سفاح، منصور، مهدى، هادى... مستنصر و مستعصم)، به همراه ويژگيها و اعمالى كه ايشان انجام دادهاند، ميپردازد. | باب نهم كه مفصلترين بخش كتاب است، به بيان تاريخ اسلام از تولد نبياكرم(صل الله عليه وآله)- به همراه ويژگيها و خصوصيات ظاهرى ايشان-، خلافت خلفاى راشدين، بنى اميه (معاويه، يزيد، مروان، عبدالملك، وليد،... مروان حمار)، تا نحوه سرنگونى آنها توسط ابومسلم خراسانى و روى كار آمدن بنى عباس و حاكمان آن (ابوالعباس سفاح، منصور، مهدى، هادى... مستنصر و مستعصم)، به همراه ويژگيها و اعمالى كه ايشان انجام دادهاند، ميپردازد. | ||
از سنجش باب نهم اين اثر با كتاب «تجارب السلف»، چنين دريافت ميشود كه مؤلفان اين دو كتاب، در اين باب و جاهاى ديگر، گويا از يك اصل و منبع بهره برده و كتابهاى خود را تأليف كردهاند و ممكن است مؤلف كتاب تحفه نيز در تدوين كتاب خويش، از «تجارب السلف» استفاده برده باشد و آنرا مأخذ خود قرار داده و بعضى مطالب ديگر هم آورده و بر آن افزوده باشد. | از سنجش باب نهم اين اثر با كتاب «تجارب السلف»، چنين دريافت ميشود كه مؤلفان اين دو كتاب، در اين باب و جاهاى ديگر، گويا از يك اصل و منبع بهره برده و كتابهاى خود را تأليف كردهاند و ممكن است مؤلف كتاب تحفه نيز در تدوين كتاب خويش، از «تجارب السلف» استفاده برده باشد و آنرا مأخذ خود قرار داده و بعضى مطالب ديگر هم آورده و بر آن افزوده باشد. | ||
ویرایش