۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مؤمن شبلنجى' به 'مؤمن شبلنجى ') |
جز (جایگزینی متن - ')ا' به ') ا') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
'''ابومحمد حسن بن على بن محمد''' مشهور به امام حسن عسکری(232-260 ق)امام يازدهم از ائمۀ اثنى عشر (ع)و سيزدهمين معصوم از چهارده معصوم(ع)است. | '''ابومحمد حسن بن على بن محمد''' مشهور به امام حسن عسکری(232-260 ق) امام يازدهم از ائمۀ اثنى عشر (ع)و سيزدهمين معصوم از چهارده معصوم(ع) است. | ||
پدر بزرگوارش امام هادى (ع)هنگام تولد فرزند،شانزده سال و چند ماه بيشتر نداشت. مادرش بانويى صالحه و عارفه به نام سوسن يا حديثه يا سليل بود. | پدر بزرگوارش امام هادى (ع)هنگام تولد فرزند،شانزده سال و چند ماه بيشتر نداشت. مادرش بانويى صالحه و عارفه به نام سوسن يا حديثه يا سليل بود. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
چون او و پدر بزرگوارش امام هادى (ع)در محلۀ عسكر (قرارگاه سپاه)در شهر سامرا زندگى مىكردند به عسكرى لقب يافتند و نيز اين دو امام مانند امام جواد(ع)به احترام جد بزرگوارشان على بن موسى الرضا (ع)به ابن الرضا مشهور بودند.عثمان بن سعيد عمرى و بعد از او پسرش محمد بن عثمان پيشكار و دربان آن حضرت بودند. | چون او و پدر بزرگوارش امام هادى (ع)در محلۀ عسكر (قرارگاه سپاه)در شهر سامرا زندگى مىكردند به عسكرى لقب يافتند و نيز اين دو امام مانند امام جواد(ع)به احترام جد بزرگوارشان على بن موسى الرضا (ع)به ابن الرضا مشهور بودند.عثمان بن سعيد عمرى و بعد از او پسرش محمد بن عثمان پيشكار و دربان آن حضرت بودند. | ||
مدت كوتاه حيات امام به سه دوره تقسيم مىگردد: تا چهار سال و چند ماهگى (و به قولى تا 13 سالگى)از عمر شريفش را در مدينه بسر برده، تا 23 سالگى به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا مىزيسته(254 ه.ق.)و تا 29 سالگى يعنى شش سال و اندى پس از رحلت امام دهم(ع)در سامرا، ولايت بر امور و پيشوايى شيعيان را بر عهده داشته است. | مدت كوتاه حيات امام به سه دوره تقسيم مىگردد: تا چهار سال و چند ماهگى (و به قولى تا 13 سالگى) از عمر شريفش را در مدينه بسر برده، تا 23 سالگى به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا مىزيسته(254 ه.ق.)و تا 29 سالگى يعنى شش سال و اندى پس از رحلت امام دهم(ع)در سامرا، ولايت بر امور و پيشوايى شيعيان را بر عهده داشته است. | ||
==برادران امام عسكرى == | ==برادران امام عسكرى == | ||
امام هادى (ع)پسر ديگرى به نام ابوجعفر محمد داشت كه بنا به برخى روايات از جمله روايتى كه [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در كتاب الغيبة آورده مقرر بود امامت شيعه به او برسد و امام دهم به امامت او اشارت فرموده بود(و قد كان أشار إليه و دل عليه).محمد بن على مردى با ورع و پارسا، داراى جلالت قدر و نبالت شأن و مورد احترام اصحاب پدر خويش بود.اما اين پسر در زمان حيات امام از دنيا رفت و بعضى از شيعيان از اين بابت به انديشه فرو رفتند. از جمله ابوهاشم داود بن قاسم جعفرى گويد من در اين انديشه بودم كه امام هادى فرمود بلى خداوند بجاى ابوجعفر ابومحمد را امام قرار داد همچنانكه دربارۀ اسماعيل فرزند [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و امام كاظم(ع)چنين شد.اين روايت يكى از روايات مهم دال بر نص امامت امام حسن عسكرى (ع)است. | امام هادى (ع)پسر ديگرى به نام ابوجعفر محمد داشت كه بنا به برخى روايات از جمله روايتى كه [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در كتاب الغيبة آورده مقرر بود امامت شيعه به او برسد و امام دهم به امامت او اشارت فرموده بود(و قد كان أشار إليه و دل عليه).محمد بن على مردى با ورع و پارسا، داراى جلالت قدر و نبالت شأن و مورد احترام اصحاب پدر خويش بود.اما اين پسر در زمان حيات امام از دنيا رفت و بعضى از شيعيان از اين بابت به انديشه فرو رفتند. از جمله ابوهاشم داود بن قاسم جعفرى گويد من در اين انديشه بودم كه امام هادى فرمود بلى خداوند بجاى ابوجعفر ابومحمد را امام قرار داد همچنانكه دربارۀ اسماعيل فرزند [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و امام كاظم(ع)چنين شد.اين روايت يكى از روايات مهم دال بر نص امامت امام حسن عسكرى (ع) است. | ||
مزار محمد بن على در يك فرسخى سامرا زيارتگاه مسلمين است و پس از مرگ نيز كرامات و خوارق عاداتى به او نسبت مىدهند.اعراب براى او معجزاتى قائل هستند و سوگند دروغ به او ياد نمىكنند. | مزار محمد بن على در يك فرسخى سامرا زيارتگاه مسلمين است و پس از مرگ نيز كرامات و خوارق عاداتى به او نسبت مىدهند.اعراب براى او معجزاتى قائل هستند و سوگند دروغ به او ياد نمىكنند. | ||
امام دهم را فرزند ديگرى بود به نام جعفر كه نزد شيعيان به لقب كذاب معروف شد.بعد از آنكه امام حسن عسكرى (ع)از سوى پدر به امامت منصوب گرديد(بعد از فوت محمد بن على)جعفر مدعى وى گرديد و شروع به كارشكنى و توطئهگرى و فتنهانگيزى بسيار نمود و بعد از رحلت حضرت امام حسن عسكرى (ع)هم دعوى امامت كرد و منكر وجود امام غايب(عج)شد. | امام دهم را فرزند ديگرى بود به نام جعفر كه نزد شيعيان به لقب كذاب معروف شد.بعد از آنكه امام حسن عسكرى (ع) از سوى پدر به امامت منصوب گرديد(بعد از فوت محمد بن على)جعفر مدعى وى گرديد و شروع به كارشكنى و توطئهگرى و فتنهانگيزى بسيار نمود و بعد از رحلت حضرت امام حسن عسكرى (ع)هم دعوى امامت كرد و منكر وجود امام غايب(عج)شد. | ||
==شخصيت معنوى == | ==شخصيت معنوى == | ||
در حوادث رجب سال 255 ه.ق. گفتهاند كه دو تن از سادات علوى حسنى به نام عيسى بن جعفر و على بن زيد در كوفه خروج كردند و عبدالله بن محمد بن داود بن عيسى را در آن شهر كشتند و عدهاى به سبب قتل عبدالله بن محمد گرفتار و زندانى شدند.يكى از اين اشخاص ابوهاشم داود بن قاسم جعفرى است كه روايت مىكند شبى امام حسن عسكرى (ع)و برادرش جعفر را به زندان آوردند و جعفر زارى و بىقرارى مىكرد ولى حضرت عسكرى (ع)او را ساكت مىنمود.در روايت مذكور آمده است كه متصدى زندانى كردن امام،صالح بن وصيف يكى از سرداران معروف بوده است. | در حوادث رجب سال 255 ه.ق. گفتهاند كه دو تن از سادات علوى حسنى به نام عيسى بن جعفر و على بن زيد در كوفه خروج كردند و عبدالله بن محمد بن داود بن عيسى را در آن شهر كشتند و عدهاى به سبب قتل عبدالله بن محمد گرفتار و زندانى شدند.يكى از اين اشخاص ابوهاشم داود بن قاسم جعفرى است كه روايت مىكند شبى امام حسن عسكرى (ع)و برادرش جعفر را به زندان آوردند و جعفر زارى و بىقرارى مىكرد ولى حضرت عسكرى (ع) او را ساكت مىنمود.در روايت مذكور آمده است كه متصدى زندانى كردن امام،صالح بن وصيف يكى از سرداران معروف بوده است. | ||
آن حضرت مدتى از ايام حبس خود را نزد شخصى به نام على بن اوتاميش(كه در تلفظ آن اختلاف است)گذراند و اين مرد با همۀ شدت بغض و عداوت به آل محمد پس از يك روز از مشاهدۀ احوال امام از پيروان و معتقدان ايشان گشت.مىگويند عباسيان و منحرفان از آل محمد(ص)بر صالح بن وصيف فشار آوردند كه بر امام در زندان سخت بگيرد و او گفت دو تن از شريرترين افراد را مأمور اين كار كرده است اما با ديدن حسن بن على تحول يافته و روى به عبادت و نماز آوردهاند.وقتى علت اين تغيير حالت را از ايشان پرسيدم گفتند از فيض ديدار امام به اين سعادت رسيدهايم، او تمام روزها را روزه مىگيرد و هر شب تا بامداد به نماز ايستاده است، با هيچكس سخن نمىگويد و جز عبادت به كارى ديگر نمىپردازد، مهابت او بدان حد است كه وقتى به ما نگاه مىكند به لرزه مىافتيم و خود را به كلى مىبازيم. | آن حضرت مدتى از ايام حبس خود را نزد شخصى به نام على بن اوتاميش(كه در تلفظ آن اختلاف است)گذراند و اين مرد با همۀ شدت بغض و عداوت به آل محمد پس از يك روز از مشاهدۀ احوال امام از پيروان و معتقدان ايشان گشت.مىگويند عباسيان و منحرفان از آل محمد(ص)بر صالح بن وصيف فشار آوردند كه بر امام در زندان سخت بگيرد و او گفت دو تن از شريرترين افراد را مأمور اين كار كرده است اما با ديدن حسن بن على تحول يافته و روى به عبادت و نماز آوردهاند.وقتى علت اين تغيير حالت را از ايشان پرسيدم گفتند از فيض ديدار امام به اين سعادت رسيدهايم، او تمام روزها را روزه مىگيرد و هر شب تا بامداد به نماز ايستاده است، با هيچكس سخن نمىگويد و جز عبادت به كارى ديگر نمىپردازد، مهابت او بدان حد است كه وقتى به ما نگاه مىكند به لرزه مىافتيم و خود را به كلى مىبازيم. |
ویرایش