۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'عبدالرزاق لاهيجى' به 'عبدالرزاق لاهيجى ') |
جز (جایگزینی متن - 'صدر المتألهين' به 'صدر المتألهين ') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
كتاب «منهج الرشاد في معرفة المعاد»، تألیف محمد نعيمطالقانى، از معدود كتابهايى است كه از معاد روحانى و جسمانى با استفاده از مبانى حكمى، عرفانى و تفسيرى بحث كرده است. مولف اگرچه به طور كلى در مباحث حكمى بيشتر از صدر المتألهين تأثير پذيرفته، اما در اين جا مباحث را به عنوان يك متكلم بيان كرده و به آراء و عقايد [[دشتکی، منصور بن محمد|غياثالدين منصور دشتكى]]، ميرصدر شيرازى، محقق خفرى، ملا جلال دوانى، مولانا جمالالدين محمود سحاكى، [[لاهیجی، عبدالرزاق بن علی|عبدالرزاق لاهيجى]] و [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] توجه داشته است. با اين وجود در همه جا مباحث معاد اسفار، شواهد الربوبيه و مبدا و معاد صدر المتألهين او را به تكاپو واداشته است. | كتاب «منهج الرشاد في معرفة المعاد»، تألیف محمد نعيمطالقانى، از معدود كتابهايى است كه از معاد روحانى و جسمانى با استفاده از مبانى حكمى، عرفانى و تفسيرى بحث كرده است. مولف اگرچه به طور كلى در مباحث حكمى بيشتر از [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]] تأثير پذيرفته، اما در اين جا مباحث را به عنوان يك متكلم بيان كرده و به آراء و عقايد [[دشتکی، منصور بن محمد|غياثالدين منصور دشتكى]]، ميرصدر شيرازى، محقق خفرى، ملا جلال دوانى، مولانا جمالالدين محمود سحاكى، [[لاهیجی، عبدالرزاق بن علی|عبدالرزاق لاهيجى]] و [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] توجه داشته است. با اين وجود در همه جا مباحث معاد اسفار، شواهد الربوبيه و مبدا و معاد [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]] او را به تكاپو واداشته است. | ||
كتاب منهج الارشاد آخرين اثر به جاى مانده، از ملا يغما طالقانى است كه در سال 1151ق تأليف شده است. | كتاب منهج الارشاد آخرين اثر به جاى مانده، از ملا يغما طالقانى است كه در سال 1151ق تأليف شده است. | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
گرچه مولف با آراء و نظرات محققين حكيم؛ مانند صدر المتألهين آشنا بوده، اما در بحث معاد معتقد است، «ان الشخص الانسانى عبارة عن مجموع النفس و البدن و المركب منها».[1] | گرچه مولف با آراء و نظرات محققين حكيم؛ مانند [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]] آشنا بوده، اما در بحث معاد معتقد است، «ان الشخص الانسانى عبارة عن مجموع النفس و البدن و المركب منها».[1] | ||
به همين دليل مرگ را انقطاع نفس از بدن دانسته و معاد را اينگونه شرح مىدهد: «عود تعلق النفس ببدنها الاصلى مرة اخرى بعد جمع اجزاء البدن و لا سيما الاجزاء الاصليه منه و عود تأليف البدن كرّة بعد اولى بهيئته الاولى كما يدل عليه الايات و الاخبار».[2] | به همين دليل مرگ را انقطاع نفس از بدن دانسته و معاد را اينگونه شرح مىدهد: «عود تعلق النفس ببدنها الاصلى مرة اخرى بعد جمع اجزاء البدن و لا سيما الاجزاء الاصليه منه و عود تأليف البدن كرّة بعد اولى بهيئته الاولى كما يدل عليه الايات و الاخبار».[2] |
ویرایش